تیتر امروز

مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد
گفت و گوی دیدار در برنامه جامعه پلاس با معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی

مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد

جامعه پلاس چند روز مانده به سی و هفتمین نمایشگاه ملی صنایع دستی، میزبان مریم جلالی معاون صنایع دستی بود؛ از او هم درباره عملکردش در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی صحبت کردیم هم درباره...
از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد
گفتگوی دیدارنیوز در برنامه «ایرانشهر» با دبیرکل پیشین حزب اتحاد ملت

از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد

«ایرانشهر» در نخستین برنامه از سلسه‌گفتگوهای خود با موضوع «منافع ملی ایران» به سراغ علی شکوری‌راد، دبیرکل سابق حزب اتحاد ملت رفته و به بررسی ابعاد مفهوم «وفاق» در عرصه سیاسی امروز کشور پرداخته...
در غم از دست رفتن یک موجود کمیاب

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود!

داستان از بین رفتن یک پلنگ در شهر که قرار بود زنده گرفته شود و به آغوش طبیعت باز گردد اتفاق عجیبی بود که در ابعاد وسیعی فضای مجازی را پر کرد. دیدار نگاه متفاوتی به این موضوع دارد.

کد خبر: ۱۲۸۰۴۹
۰۹:۳۰ - ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۱

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود!

 

دیدارنیوز ـ آرش راهبر: یک مثل قدیمی می‌گوید: «آنکه می‌گرید یک درد دارد و آن که می‌خندد هزار و یک درد...» حالا حکایت ماست که در پی تلف شدن یک پلنگ در کوچه و خیابان‌های قائمشهر نمی‌دانیم باید از ناراحتی گریه کنیم یا از نوع برخورد با این گربه‌سان مغرور و کمیاب، بخندیم!

به هر حال اگر با این ماجرای عجیب و مسخره، شوخی می‌کنیم شما بگذارید به حساب ناراحتی ما که خدا شاهد است از این اتفاق خون خونمان را می‌خورد. اول کار وقتی فیلم پلنگ بخت‌برگشته را در حالی که روی دیواره تابلوی یک بانک دیدیم تصورمان این بود که افسانه ماه و پلنگ دارد به واقعیت می‌پیوندد و این یک مستند حیات‌وحش با سناریویی انسانی است اما زود یادمان افتاد که این واقعه در روز و در فضای شهری در حال رخ دادن است و قصه پریدن از روی کوه به سمت ماه و به زیر کشیدن آن نیست!

بعد که دیدیم پلنگ بیچاره از ترس آدم‌های وحشت‌زده به در و دیوار می‌زند دلمان لرزید و دعا کردیم کاش سریال پایتخت واقعی می‌شد و ناغافل از یک گوشه کادر، بهبود فریبا، دلاوری از شیرگاه به عنوان نجات دهنده پلنگ مازندران از راه می‌رسید و در یک وضعیت رمانتیک گربه خالخالی را می‌زد زیر بغل و جانش را نجات می‌داد و در متعالی‌ترین شکل، یک گلوله هم به باسن‌اش می‌خورد که طبیعتا به زنده نگه‌داشتن نسل پلنگ می‌ارزید!

اما واقعیت تلخ‌تر از این حرف‌ها بود و معلوم شد اهالی قائم‌شهر دستکمی از خطه پهلوان‌پرور جویبار ندارند و فنون خاص کشتی از جمله «پلنگ‌شکن» را خوب اجرا می‌کنند و خلاصه اینکه پلنگ را روی پل برده و به او زخم زدند. بعد هم که نوبت محیط‌بانان رسید که از راه دور و با تیر مخصوص بیهوشی پلنگ را زمین‌گیر کنند. حالا چه شد که پلنگ بخت‌برگشته داستان ما از همان بیهوشی و اغمای برنامه‌ریزی شده، به سمت آسمان پرید خدا عالم است و هنوز هیچ کس مسئولیت این مرگ پیش‌بینی نشده را به عهده نگرفته است، حتی داعش که این روزها گردن زدن مسگری در شوشتر را هم گردن می‌گیرد!

طنز ماجرا اما جای دیگری است. ظاهرا مسئولان مربوطه در حال تحقیق هستند که بفهمند این پلنگ خانگی بوده یا از جنگل به شهر آمده که حالا در اصل ماجرا چه فرقی می‌کنند ما بی‌خبریم. شاید هم دارند برای پلنگ‌های بعدی برنامه‌ریزی می‌کنند که سر راهشان چلوکبابی، چیزی بگذارند بلکه از این جور اتفاقات نیفتد و کار به تیر بیهوشی نکشد. قسمت این پلنگ که این بود!

به هر حال پلنگی که احتمالا از فرط گرسنگی به مردم شهر پناه برده بود هم جانش را به خاطر اعتماد کردن به انسان جماعت از دست داد و هم غرورش را باخت و حالا تنها کاری که مردم قائمشهر می‌توانند بکنند که این لکه ننگ از دامان آنها پاک شود این است که در بازی فینال جام حذفی فوتبال ایران، تیم نساجی را با تصویری از پلنگ مازندران بر زمینه پیراهن به میدان بفرستند بلکه این قیل و قال بخوابد و فعالان محیط زیست از گناه آنها بگذرند که الحق آدم‌های بدپیله‌ای هستند.

به قول حسین منزوی که می‌فرماید: «خيال خام پلنگ من به سوي ماه پريدن بود / و ماه را ز بلندايش به روي خاك كشيدن بود» که البته اجل مهلتش نداد!  

 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی