دیدارنیوزـ سارا مختاری: تعاریفی که از جنبش زنان ارائه میشود و تصوری که از آن وجود دارد بشدت متاثر از جنبش زنان در غرب است و ناظر به جنبش مدرنی است که به ویژه از دهه 1960 در قالب فعالیتهای جمعی و پایدار گروهی بزرگی از زنان، و تحت رهبری قوی و شبکه همبستگی موثر، فرایندهای عضوگیری، سازماندهی، ارتباطات و لابیگری در غرب انجام شد و به دستاوردهای گرانبهایی در زمینه احقاق حقوق زنان دست یافت.
پس از موفقیتهای زنان در غرب و شکلگیری نحلههای مختلف فمنیستی، این ایده در سایر نقاط جهان مانند آنچه در مورد مدرنیته غربی اتفاق افتاده بود، هژمونیک شد و هر جنبش فمنیستی یا کنش زنانه خود را مقید و متعهد به مدل غربی در دستیابی به حقوق زنان و پاسخگویی به چرایی ستم تاریخی بر زنان میدانست و میداند؛ حال آنکه جنبشهای اجتماعی بر بستری تاریخی و متاثر از آداب اجتماعی و سنتهای فرهنگی رخ میدهد. فمنیسم اروپایی و غربی، تاریخی از کنش و اندیشه را در عقبه خود دارد که کشورهای شرقی و خاورمیانه فاقد آن هستند.
فمنیسم غربی همچنانکه برخاسته از بستر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی غرب بود، بیشتر از جانب زنان سفیدپوستِ شهریِ طبقه متوسط نمایندگی میشد و مانند سایر نحلههای فمنیستی، همیشه از میان زنانی که بیشترین ستم جنسی را متحمل شده و قدرت تغییر وضعیت زندگی خود را نداشتند، سر برنیاورد.
بنابراین تفاوتها باید به رسمیت شناخته شوند و پس از آن میبایست درباره آنچه زنان در ورای این تفاوتها به عنوان زن در آن اشتراک دارند، صحبت شود. درست است که زنان بسیاری از نابرابریها را صرف نظر از تفاوتهایی که در میان خود دارند به عنوان یک زن تجربه میکنند اما مفاهیم جغرافیا، نژاد، سرزمین، قومیت، طبقه و مذهب، تجربیات متفاوت زنان از ستم و رهایی را شکل میدهد.
مطالبات یک زن کارگر یا یک سرپرست خانوار از گفتمان رهاییبخشی فمنیسم با یک زن مدیر، رئیس بانک یا زنی تحصیلکرده از طبقه بالا، متفاوت است. همچنانکه یک زن افغان، ویتنامی، ژاپنی و یک زن کرد، لر یا بلوچ شرایط زیست بسیار متفاوتی از یک زن غربی و اروپایی یا یک زن تهرانی دارد. هرچند قطعا در بسیاری از تجربیات به عنوان زن، بیشتر از هر مردی از طبقه، سرزمین و قومیت خودش با او اشتراک دارد.
بنابراین اگر قرار است فمنیسم، رهاییبخش باشد، باید فرمولی از اندیشه و عمل بسازد که تعامل اشکال مختلف ستم را مدنظر قرار دهد و همچنین برای زنان در سرزمینهای مختلف نسخههای متناسب با وضعیت خاصشان داشته باشد.
آزادی در دامن زن افغان گل میدهد
به عنوان مثال در کشوری مانند افغانستان که سالها درگیر جنگ، گروههای خشن افراطی، اندیشههای بنیادگرایانه و سنتی قوی از مردسالاری و زنستیزی است، شیوه مبارزه زنان برای احقاق حقوق انسانیشان با هرجای دیگری متفاوت است. در آنجا امکان شکلگیری جنبش فمنیستی وجود ندارد زیرا در فضای بشدت محافظهکار با سنت و فرهنگی قویا مردسالار، هر حرکت انقلابی و هر مبارزه آشکاری که نظم موجود را به چالش بکشد، با خشونت سرکوب میشود یا با نگرشهای ناهمدلانه بسیاری از مردان عادی و حتی زنان مواجه میشود بنابراین رشد و موفقیت یک عمل دموکراتیک در شرایط غیر دموکراتیک دشوار است.
پدرسالاری خاصیت ساختارهای اجتماعی خودکامهای است که مشی محافطهکارانه دینی دارند. در جوامع سنتی مانند افغانستان که قوانین محافظهکارانه دینی حاکم است در بسیاری از قلمروهای حوزه عمومی، زنان به شهروندان درجه دوم تبدیل میشوند و در حوزه خصوصی فرودستی و بیقدرتی را تجربه میکنند. پرسش محوری این است که در این جوامع تحت چنین شرایطی برابری جنسی چگونه محقق میشود و زنان برای حضور در اجتماع مجاز به اتخاذ چه راهبردهایی هستند؟
در پاسخ باید گفت، در فضایی که سازماندهی جنبشهای قوی برای مبارزه با دستیابی به حقوق برابر ممکن نیست، زنان راهبردهای دیگری هم در هدف و هم شیوه مطالبهگری مییابند. تغییر در سبک زندگی روزمره از جمله این راهکارهاست. به عنوان مثال در افغانستان و در ایالت ننگرهار که سالها محل اختفای رهبر القاعده و فعالیت این گروه افراطی و سپس تحت کنترل داعش بوده، زنان از طریق اشتغال بیرون از خانه و در قالب طرحی زنانه توانستند تا حدی سلطه بی چون و چرای مردان بر خانه و بیرون آن را به چالش بکشند.
هر چند این زنان هرگز خود را فمنیست نمیدانند و بسیاری از آنها چه بسا چیزی از این مفهوم ندانند. آنها همچنان بشدت تحت سلطه مردان هستند اما همگی به خوبی از لذت شگل گیری هویت جدیدشان آگاهاند و آرزو میکنند و تلاش دارند که سایر زنان نیز بتوانند با اشتغال بیرون از خانه، قدم در راهی بگذرانند که به راهی آ؛نها از سلطه مردان منجر شود.
باغچه های ننگرهار
طرح مزبور باغچههای شهری نام دارد و طی آن از طریق یک برنامه سازمان ملل، هزار زن افغان برای پارکبانی و تمیز کردن و گلکاری و درختکاری پارکها، بوستانها و تفریحگاهها در افغانستان انتخاب شدهاند. این زنان اغلب در قندهار و ننگرهار مشغول به کار میباشند.
شاید کار زنان در باغچه های شهری ننگرهار ساده به نظر آید اما این کار برای زنان این ولایتِ به شدت محافظهکار، بیش از آنچه به نظر میآید ارزشمند و تاثیرگذار است. کار بیرون از منزل برای زنان آنجا شانسی نادر است.
در کلان شهرهای افغانستان پارک ها و باغهای بزرگ و کوچک تفریحی زیادی وجود دارد. این باغها نیاز به رسیدگی دارند. زنان در باغچههای پارکهای شهری همانند همکاران مرد، یک یونیفورم نارنجی رنگ شببین پوشیدهاند که با رنگ سبز در باغ برجستگی خاصی ایجاد میکند. یک کلاه و شالی که قسمتی از صورتشان را پوشیده به تن دارند.
شش روز در هفته این زنان باغداری میکنند. این زنان از خانوادههای فقیر بوده و اغلب بیوهاند. ساعت کاری این زنان از صبح تا عصر است و آنها ماهانه معادل ۱۳۰ دلار دستمزد دریافت میکنند. بسیاری از آنها اولین بار است چنین پولی آن هم به خاطر کار خودشان دریافت میکنند.
لیلما شیرزاد که ۲۶ ساله است و رهبری این گروه از زنان را به عهده دارد، در مورد اشتغال زنان در ننگرهار میگوید: این کار زنان بههیچ وجه ساده نیست. مردها بیرون بودن زن و کار او خارج از خانه را نمیپذیرند زیرا آنها هیچ باوری به توانایی یک زن به جز بچه زاییدن ندارند اما ما به آنها نشان دادهایم که چیزی بیشتر از یک دستگاه تولید مثل هستیم.
دفتر «هبیتات» سازمان ملل متحد این پروژهها را حمایت میکند. «محمد نادر سرگند» رئیس پروژه "شهر پاک و سبز" جلال آباد میگوید: در اینجا زنان حتی نمیتوانند بدون یک مرد بیرون بروند بنابراین کار زنان در باغها و باغچه گامی مهم به سوی احقاق حقوق انسانی آنهاست. او گفت در افغانستان محدودیت زنان خیلی بیشتر از آن چیزی است که اسلام وضع کرده است.
این طرح در سال ۲۰۱۶ با هدف بازسازی و حفظ پارکهای شهری در شهرهای اصلی افغانستان با بکارگیری آسیبپذیرترین افراد از جمله زنان و آوارگان جنگی آغاز شد. در کنار کار باغبانی و پارکبانی عدهای از زنان افغان برای تامین مخارج زندگی خود زنبورداری میکنند. زنان زنبوردار، جوان و اغلب محصل هستند. فروزان که دانشآموز است میگوید حتی پول خرید لوازمالتحریر مدرسه اش را نداشته اما با کار زنبورداری خودکفا شده است.
فروزان میگوید او سایر زنها را تشویق میکند که شهامت کار کردن و خرج کردن پول از جیب خودشان را داشته باشند. زندگی اجتماعی و کار برای زنان ساکن ولایات جنوبی قندهار که خاستگاه طالبان بوده بسیار دشوارتر از سایر نقاط این کشور است. کار برای زنان باغچهبان و باغبان نیز آسان نیست. در هفتههای اول کار مرتب برادران، پدران و همسران این زنان به محل کارشان میآمدند تا مطمئن شوند زنان با مردی حرف نمیزنند و حیثیت و ناموس آنها را به خطر نمیاندازند.
اکثر این زنان بیوههای آموزش ندیدهای هستند که پس از مرگ شوهرشان در کشوری که ظرفیتی برای کار زنان ندارد، بدون حامی و نان آور ماندهاند. نجیبه، ۴۰ سال دارد با یک داس در منطقه بی بی سایره، یکی از پنج باغچه پارک شهری جلالآباد که این برنامه در آنها اجرا می شود، کار میکند و میآموزد.
وی در مورد کارش در این باغچه شهری می گوید: «مردم در این کشور میگویند من نباید با کارکنان مرد اینجا بیایم کار کنم، اما من بسیار خوشحال هستم که این کار را انجام میدهم و بسیار خوشحالم که به اینجا می آیم امیدوارم دختران من هم بتوانند به من بپیوندند».
اغلب این زنان در کارگاههای اجتماعی که توسط سازمان ملل برگزار می شود نیز شرکت میکنند. گزارشهای سازمان ملل از این کلاسها نشان میدهد که زنهای افغان بشدت مشتاق کار و تحصیل و توانمند شدن هستند. این سازمان میگوید تلاش دارد بکارگیری زنان در طرح سبزسازی در تمام افغانستان را گسترش دهد.