دیدارنیوز ـ پرستو بهرامیراد: ناکامی پیدرپی در انتخابات ریاستجمهوری، پرونده املاک نجومی و پروندههای فساد مالی و ... هیچکدام باعث نشده است که محمدباقر قالیباف از میدان سیاست کنار بکشد. وی پس از کنارهگیری جبری از انتخابات ۹۶ جریان اصولگرا را با طرح واژه جدیدی به نام «نواصولگرایی» شگفتزده کرد. در حقیقت این نوع سیاستورزی که قالیباف در پی گرفته است نوعی شورش علیه پدرخواندهها به حساب میآید و به نظر میآید قالیباف به دنبال پرچمداری جریان اصولگرا است.
طیف گستردهای از سیاسیون ما به اصولگرایی گرایش دارند و در غالب شهرهای مذهبی و سنتی کشور دارای پایگاه اجتماعی خوبی هستند، اما بعد از انتخابات ۹۶ طیف اصولگرا با چالشهای جدی روبرو شد. با این حال، نباید تصور کرد که با یک پیروزی انتخاباتی میتوان این طیف سیاسی را محو کرد زیرا این جریان به دلیل سابقه و پایگاه اجتماعی و داشتن احزاب و فعالان سیاسی سرشناس، باید جدی گرفته شود.
با تمام این اوصاف در درون اصولگرایی بحرانهای جدی فکری، نظری و ساختاری وجود دارد که همین عوامل باعث شده است این طیف نتواند پاسخهای کامل و جامعی به نیازهای روز جامعه بدهد و از هرگونه نوآوری هراس داشته باشد. به همین دلیل به جای ایجاد تغییرات نگرشی و نظری و توجه به نارسایی اندیشه و ضعف بنیان فکری خود، عمده مشکلات را به افراد و مدیران و تصمیمات آنان ارجاع میدهد و تغییرات مدیریتی را در دستور کار خود قرار میدهد.
اصولگرایی بحرانزده
اصولگرایی از نظر درونتشکیلاتی داری کثرت است و حزبها و طیفهای مختلفی از درونش خارج شده است که حول افراد حرکت میکند و هر کدام از این افراد خود را پرچمدار اصلی این طیف میدانند و در عین حال، به نوعی یکدیگر را قبول ندارند. در حقیقت اصولگرایی علاوه بر اینکه سخن جدیدی برای جامعه مدرن امروز و برنامهای برای خروج از وضعیت ناگوار کنونی ندارد، از سوی دیگر از نظر ساختار حزبی نیز در درون جبهه اصولگرایان، شرایط مناسبی را شاهد نیستیم و بعید به نظر میرسد که اصولگرایان بتوانند تعارضات درونی خود را حل کنند.
اصولگرایان در هر انتخابات نیز سعی میکنند با معرفی چهره جدیدی پیروز میدان باشند و قدرت را به دست بگیرند، اما این رویکرد در انتخابات اخیر با شکست روبرو شد و به نظر میرسد که دیگر نمیتوانند با این روش به میدان سیاست ورود کنند.
وضعیت بحرانزده اصولگرایی باعث شده است که اصولگرایان به فکر راهکاری نوین باشند. اولین راهکار در چند سال گذشته، ایجاد «جمنا» بود که با ناکامی در انتخابات ۹۶ و بروز اختلافات در خود جمنا و با دیگر اصولگرایان با شکست روبرو شد؛ اما امروز قالیباف مدعی است که پرچمدار تغییرات جدیدی در طیف اصولگرایی است و مانیفست آن را دوشنبه ۹ مهر رونمایی کرد.
نواصولگرایی قالیبافی
شهردار ۱۲ساله پایتخت که با پرونده نه چندان درخشانی از سمت خود کنار رفت، امروز خود را حامی جریان نواصولگرایی معرفی میکند. قالیباف به دنبال گفتمان تازه برای اصولگرایی است. از سال 84 که وی با سودای قدرت و ورود به پاستور وارد رقابتهای انتخاباتی و سیاسی شد، «قالیباف» جدیدی را شاهد هستیم. قالیباف امروز روزنامه، سایت و رسانه دارد و افراد زیادی را اطراف خود جمع کرده است. احزاب نزدیک به خود را سامان داده و گروههای مطالعاتی و فکری تشکیل داده است و به دلیل سه دوره کاندیدا شدن در انتخابات ریاستجمهوری، مدعی است که برای بالا تا پایین کشور برنامه دارد. او مدعی است که با گفتمان و تشکیلات خود منجی اصولگرایی خواهد بود. پیش از این از تعبیر «اصولگرای اصلاحطلب» صحبت میکرد اما اکنون و پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶، از واژه نوینی به نام «نواصولگرایی» پردهبرداری کرد. اکنون پس از حدود یک سال از طرح مفهوم «نواصولگرایی» به عنوان کلیدواژهای جدید در جریان اصولگرایی، از مانفیست «نواصولگرایی» هم با حضور رسانهها رونمایی شده است.
در مراسم رونمایی از مانیفست نواصولگرایی، «محسن پیرهادی»، دبیرکل جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی گفت: «استراتژی ما اگر جواب ندهد باید تغییر کند. تاکتیک جریان اصولگرا در دهه گذشته در سیاست جواب نداده و باید تغییر کند. نتیجه انتخاباتهای گذشته باعث شده اقبال عمومی برای پیروزی کافی نباشد و باید تحقیقاتی صورت بگیرد. برخی میگویند ۱۶ میلیون رای خوب است اما رای تمام کننده برای جریان سیاسی نیست. نباید برای تغییر مقاومت کرد».
پیرهادی نواصولگرایی را ایجاد «بنا»یی نو و جدید بر «مبنای» اصولگرایی که همان مبانی مکتب امام(ره) است تعریف کرد که در آن «تغییر اساسی» در گفتمان، رویکرد، ساختار و عملکرد، ویژگی اصلی این بنا محسوب میشوند و ۳ شاخص اصلی آن «مردمباوری»، «اسلام ناب» و «نوگرایی» است.
تا امروز استقبال چندانی از این واژه «نواصولگرایی» در درون جریان اصولگرایان نشده است. با تمام این احوال باید دید آیا قالیباف با قدرت و امکاناتی که در اختیار دارد میتواند نجاتبخش اصولگرایی بحران زده باشد؟ آیا پدرخواندههای اصولگرایی حاضرند زیر پرچم قالیباف بروند؟ و آیا قالیباف با پروندهها و اتهامات فسادهای مالی و... که دارد، اصلاً صلاحیت پرچمداری تغییرات در یک طیف بزرگی مانند اصولگرایان را دارد؟