تیتر امروز

زهرا نژادبهرام: تصمیم گیران دوباره دارند راه را اشتباه می‌روند/ دارویی برای مقابله با بی حجابی کشف شده که ما نمی‌دانیم؟
گفت و گوی دیدار با یک فعال سیاسی اصلاح طلب درباره کلینیک ترک بی حجابی

زهرا نژادبهرام: تصمیم گیران دوباره دارند راه را اشتباه می‌روند/ دارویی برای مقابله با بی حجابی کشف شده که ما نمی‌دانیم؟

خبر راه اندازی کلینیک ترک بی حجابی دلیل گفت و گوی دیدارنیوز با زهرا نژاد بهرام فعال سیاسی اصلاح طلب شد. او معتقد است: راه‌اندازی کلینیک برای درمان جسم انسان است نه روح و اعتقادات مردم.
محمد قوچانی: با این قانون اساسی به توسعه نمی‌رسیم/ یک جریان معتقد است که توسعه خلاف شرع است/ تا یک جامعه مدنی شکل نگیرد، توسعه محقق نمی‌شود
واکاوی چرائی عدم توسعه در ایران در گفت‌وگوی دیدار با مدیر مسئول ماهنامه آگاهی نو

محمد قوچانی: با این قانون اساسی به توسعه نمی‌رسیم/ یک جریان معتقد است که توسعه خلاف شرع است/ تا یک جامعه مدنی شکل نگیرد، توسعه محقق نمی‌شود

اهمیت موضوع عدم توسعه در ایران بهانه گفت و گو با محمد قوچانی، روزنامه نگار شد؛ او معتقد است: در هر کشوری تا یک جامعه مدنی شکل نگیرد، توسعه محقق نمی شود.
درخواست کمک از دادگاه

۱۷ سال خونین؛ ماجرای جوانی که ناپدری‌اش را کشت

مردی که از ۱۷ سال قبل به اتهام قتل ناپدری‌اش در زندان به سر می‌برد از قضات دادگاه درخواست کرد او را آزاد کنند تا بتواند کار کند و دیه اولیای‌دم را پرداخت کند. متهم که حالا مردی ۴۲‌ساله است زمان حادثه ۲۵‌سال داشت و در دفاع از مادرش مرتکب قتل شده بود.

کد خبر: ۱۱۰۲۵۳
۱۱:۳۸ - ۱۰ مهر ۱۴۰۰

درخواست کمک از دادگاه ۱۷ سال پس از حادثه خونین

دیدارنیوز ـ ۲۶‌اردیبهشت سال‌۸۳ مأموران پلیس تهران از مرگ مشکوک مرد میانسالی در یکی از بیمارستان‌های شهر باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به احمد ۴۰‌ساله بود که در درگیری با پسر جوانی به نام مصطفی زخمی شده و بعد از انتقال به بیمارستان به خاطر شدت خونریزی‌ها فوت کرده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مصطفی تحت تعقیب قرار گرفت و یک‌ماه بعد از حادثه شناسایی و بازداشت شد.

او با اقرار به قتل ناپدری‌اش در اظهاراتش گفت: «پدرم معتاد بود به همین خاطر مادرم سال‌ها قبل از او طلاق گرفت. ما سه برادر بودیم که من و برادر بزرگم با مادرم زندگی می‌کردیم، اما مادرم سرپرستی برادر کوچکم را که آن زمان هشت ماهه بود به پدرم سپرد. سال‌۶۷ مادرم با احمد آشنا شد و بعد از مدتی با هم ازدواج کردند. آن‌ها بعد از ازدواج صاحب یک دختر و یک پسر به نام‌های لیلا و کیوان شدند. احمد مرد بداخلاقی بود به همین دلیل وقتی با مادرم درگیر می‌شد، او را کتک می‌زد. این گذشت تا من به خدمت سربازی رفتم. در دوران سربازی هر چند وقت یکبار برای مادرم نامه می‌نوشتم، اما جوابی از مادرم برایم نمی‌آمد تا اینکه در مدت مرخصی به دیدن مادرم رفتم و از او گله کردم. مادرم در جواب گفت هیچ نامه‌ای از من دریافت نکرده است!»

متهم ادامه داد: «از شنیدن این حرف تعجب کردم و فهمیدم ناپدری‌ام همه نامه‌های مرا پاره می‌کرده و آن‌ها را به مادرم نشان نداده است به همین خاطر نامه‌ها به دست مادرم نرسیده بود. همین موضوع باعث شد مادرم با احمد درگیر شود. در آن درگیری مادرم او را زخمی کرده‌بود، به همین خاطر احمد شکایت کرد و مادرم هفت‌ماه به زندان افتاد. در آن زمان ناپدری‌ام دوباره ازدواج کرد و همسرش باردار شد. مادرم بعد از آزادی وقتی این موضوع را شنید نتوانست زندگی با احمد را ادامه بدهد این شد که از هم جدا شدند. سرپرستی بچه‌ها با ناپدری‌ام بود، اما اجازه نمی‌داد مادرم لیلا و کیوان را ببیند.»

متهم در خصوص قتل گفت: «این اوضاع ادامه داشت تا روزی که مادرم برای دیدن دخترش مقابل مدرسه او رفته‌بود. او وقتی لیلا را دید فهمید همسر احمد مو‌های دخترش را از ته قیچی کرده‌است. او خیلی عصبانی شد به همین خاطر مقابل خانه احمد رفت و با همسر او درگیر شد و در آن درگیری با قیچی به دست همسر احمد آسیب زد. سر همین درگیری او دوباره به زندان افتاد و حدود دو‌ماه بعد آزاد شد. چند ماه بعد از آزادی دلش طاقت نیاورد و دوباره به دیدن لیلا و کیوان رفت، اما احمد وقتی او را دیده بود به شدت او را کتک زده بود.»

متهم در خصوص قتل گفت: «این شرایط خیلی مرا آزار می‌داد. نمی‌توانستم شکنجه و آزار‌های مادرم را ببینم این شد که تصمیم گرفتم خودکشی کنم. چند بسته قرص تهیه کردم و خوردم، اما زنده ماندم. مدتی گذشت تا آخرین باری که فهمیدم احمد مادرم را به شدت کتک زده‌است. از عصبانیت یک چاقو برداشتم و مقابل خانه‌اش رفتم. او وقتی مرا دید به اذیت‌های او اعتراض کردم که کار به درگیری کشید و در آن درگیری با چاقو به او ضربه زدم. وقتی مقتول خونین روی زمین افتاد فرار کردم و پیش مادرم رفتم. ماجرا را تعریف کردم و همراه او شب‌ها را در خیابان می‌گذراندم تا اینکه بازداشت شدم.»

با اقرار‌های متهم، وی راهی زندان شد و پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده‌شد. پرونده در اولین جلسه محاکمه روی میز هیئت قضایی شعبه چهارم دادگاه قرار گرفت. ابتدای جلسه اولیای‌دم درخواست قصاص کردند، اما معاون اول قوه قضائیه از طرف برادر خردسال وی درخواست دیه کرد.

در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و با قبول جرمش بار دیگر ماجرا را شرح داد.

در پایان هیئت قضایی وارد شور شد و با توجه به مدارک در پرونده و درخواست معاون قوه وی را به حبس و پرداخت دیه محکوم کرد.

با گذشت چند سال از حادثه متهم به دلیل عدم توانایی در پرداخت دیه با نوشتن نامه‌ای درخواست ناتوانی از پرداخت دیه را مطرح کرد، اما این درخواست از سوی قضات دادگاه پذیرفته نشد.

در حالی‌که ۱۷‌سال از حادثه گذشت، متهم ۴۲‌ساله بار دیگر درخواست ناتوانی از پرداخت دیه را مطرح کرد. با این درخواست متهم مقابل هیئت قضایی شعبه‌چهارم دادگاه قرار گرفت و در آخرین دفاعش گفت: «۱۷‌سال از جوانی را به خاطر اذیت‌های ناپدری‌ام و غیرت و تعصبی که روی مادرم داشتم از دست دادم. با گذشت این سال‌ها به خاطر ناتوانی در پرداخت دیه در زندانم و یک‌بار هم درخواست ناتوانی از پرداخت دیه را مطرح کردم، اما قضات آن را نپذیرفتند. اگر سال‌های سال در زندان بمانم باز توان پرداخت دیه را ندارم و کسی هم نمی‌تواند مرا کمک کند. تقاضا دارم با آزادی‌ام موافقت کنید تا با کار کردن بتوانم به صورت اقساط مبلغ دیه را بپردازم.»

در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.

برچسب ها: حوادث
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی