مصطفی گیلانی نویسنده و زبانشناس در یادداشت کوتاهی به معرفی رویکرد بازیابی خلاقیت پرداخته است. رویکردی که با نگاهی تعاملی و تمرین محور به دنبال رها کردن خلاقیت هنری انسانها از انسداد است.
دیدارنیوز ـ مصطفی گیلانی*: در بیشتر مواقع خانواده، مدرسه، دانشگاه، گروه دوستان و بسیاری از نهادهای اجتماعی، تصورات اشتباهی درباره هنر، هنرمند و کار هنری دارند. آنها این پیشفرضهای نیازموده را وارد روح و روان شخص مستعد هنر میکنند و نتیجتاً بسیاری به کار هنری مورد علاقهشان نمیپردازند و یا اینکه مدت زمانی برای این کار وقت میگذارند و بعد از مدتی خودشان هم نمیدانند چرا متوقف میشوند. بسیاری هم هستند که از نقاشی به شعر و از شعر به کارگردانی و از کارگردانی به نمایشنامه نویسی میپرند و بعد از کلی شاخه به شاخه کردن نمیدانند چه استعداد هنریای دارند.
اما مسئله این است که کار هنری، محصول زندگی هنرمندانه است و آفرینش هنری شاخه کوچکی از هنر اصلی یعنی هنر زندگی کردن است. اکثر کلاسهای آموزش هنر، به تکنیکها و ابزارها و مکتبهای یک هنر خاص میپردازند و برخی هم با آنکه نیم نگاهی به بینش هنری دارند، اما همه آنها بیش وکم از این نکته غافلند که بنیاد خلق هنر، زندگی، نگاه و سلوک هنرمندانه و امری پیشینیتر از داشتن دانش درباره هنر است.
آموزش مدرن به ما چنین القاء میکند که اگر به اندازه کافی دانش نداشته باشید نمیتوانید کاری از پیش ببرید و علنی و در خفا بر حرص ما بر فراگیری دانش میافزاید و ما را از ننگ بیسوادی میترساند و چگونگی به کارگیری همان میزانی که میدانیم را مورد تأکید قرار نمیدهد.
در مقابل این نگاه، رویکرد دیگری وجود دارد که معتقد است هر شخصی به صورت بالقوه هنرمند است و اینکه اشخاص به خلق اثر هنری نمیپردازند به این دلیل است که جایی خلاقیت آنها دچار مانع و انسداد شده است. این رویکرد که با عنوان «بازیابی خلاقیت» مشهور شده، از آثار و آرای جولیا کامرون الهام گرفته است. در این رویکرد نگاهی تعاملی و تمرین محور وجود دارد تا هنرمندان دچار انسداد خلاقه احساسات، افکار و تجربیاتشان از انجام دادن تمرینهای خانگی را با یکدیگر به اشتراک بگذارند.
مربی میتواند چهارچوبها و ابزارهای بنیادی را بنا به اقتضاء شرح بدهد، اما وظیفه اصلی او تسهیلگری در فرایند درمان خلاقه است.
وقتی هنرمندانی با علایق و رشتههای مختلف، همسانی و شباهت فوقالعاده هم را مشاهده میکنند، احساس تفاوتشان از بین میرود و درک میکنند که میتوانند از راهکارهای بنیادین و مشابهی بهرهمند شوند.
این دورهها مثل یک گروه درمانی قوی و مؤثر عمل میکنند و ارمغان آن شروع فرایند خودشناسی و پیدا کردن جهت و معنی در زندگیشان است.
در این دورهها علاوه بر اینکه هنرجوها استعداد هنری خودشان را میشناسند و به تدریج موانع خلاقیتشان را برطرف میکنند، اصول و ارزشهای زندگی خودشان را نیز کشف میکنند و یاد میگیرند که چگونه از خودشان و از نزدیکانشان حمایت عاطفی و معنوی کنند.
*نویسنده و زبانشناس