در چهاردهمین شماره ستون از چشم جهان حمیدرضا بابایی مقالهای از فارین پلیسی را ترجمه کرده است که دردسرهای احتمالی طالبان برای ایران میپردازد. دردسرهایی که ممکن است بزرگ باشد!
دیدارنیوز: ظهور طالبان در مرزهای شرقی ایران قطعا عاجلترین موضوع امنیت ملی ایران است. هنوز ابعاد مختلف این رخداد روشن نیست. مقالهای که در ادامه خواهید خواند از نشریه فارین پالیسی و به قلم یک محقق امور خاورمیانه به تهدیدهای بالقوه طالبان برای ایران پرداخته است. با این توضیح که مطالب درج شد در این مقاله لزوما مورد تایید دیدار نیست و تنها برای آگاهی خوانندگان محترم از تازهترین تحلیلها در این حوزهها منتشر میشود.
منبع: فارین پالیسی
نویسنده: دکتر کوین لیم، محقق امور خاورمیانه در دانشگاه ملی سنگاپور
مترجم: حمید رضا بابایی
روزی که طالبان کابل را اشغال کردند، ابراهیم رئیسی در ایران که به تازگی سوگند ریاست جمهوری خورده بود از "شکست نظامی و عقب نشینی" آمریکا اظهار شادمانی میکرد. شاید ایران از این که نظامیان آمریکایی از مناطق مرزیاش در شمال شرق خارج شده اند، خوشحال باشد، اما امارت احیاء شده اسلامی در افغانستان یک سری چالشهای دیگری را در مقابل ایران قرار داده است که دولتمردان در این کشور مایل نیستند آشکارا درباره اش بحث کنند.
به همان اندازه که ایران در سالهای اخیر از طالبان حمایت کرده است، (با به قدرت رسیدن طالبان) سناریوهای نگران کنندهای پیش روی تهران وجود دارد. از جمله آن که شاید طالبان از ایران روی برگرداند و یا اقلیت شیعه در افغانستان را تحت فشار قرار دهد؛ و این که روند جهادگراییِ اهل سنت مسیر خود را به سمت غرب پیش گیرد.
ایران و طالبان در اواخر دهه ۱۹۹۰ دشمنان قسم خورده هم بودند. در سالهای پایانی جنگهای داخلی افغانستان – که هم جنگ قومی وهم مناقشهای فرقهای بود- طالبانِ پشتون بر مسند قدرت قرار داشتند؛ آنها نه تنها مخالفان که اقلیتها از جمله شیعیان هزاره را سرکوب میکردند. در آن زمان ایران با آمریکا، روسیه و هند در حمایت از ائتلاف شمال و مخالفت با طالبان همدست شد.
در سال ۱۹۹۸ که طالبان چندین دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی را در مزار شریف افغانستان به قتل رساندند، ایران و افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان در آستانه جنگ قرار گرفتند. شورای عالی امنیت ملی ایران به جنگ رای داد، اما آیت الله خامنهای رهبر ایران آن تصمیم را نقض کرد. در سال ۲۰۰۱ که آمریکا برای نابودی القاعده و طالبان به افغانستان هجوم آورد، ایران در خفا با آمریکاییها همکاری کرد و اطلاعات میدانی در اختیار آنها قرار داد. ایران همچنین از دولت پس از طالبان که جامعه جهانی به رسمیت شناخته بود، اعلام حمایت کرد.
ایران به تدریج و در مدت چندین سال به طالبان نزدیک شد به ویژه پس از ظهور داعش و شاخه آن در افغانستان در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ که به داعش خراسان معروف بود. ایران برای مقابله با داعش خراسان و همچنین آمریکا و نیروهای دولتی افغانستان، پشتیبانی، حمایت مالی، آموزش و تسلیح طالبان را آغاز کرد. گرچه طالبان و داعش خراسان هر دو پیکارجویان جهادی سنی هستند، اما در اهداف سیاسی و اعتقادات با یکدیگر اختلاف دارند، و این مسایل آنها را به رقبای سرسخت هم تبدیل کرده است. داعش خراسان همچنین از جدایی مبارزان ناراضی طالبان بهره برد و شاید باز هم همین گونه عمل کند.
بر اساس گزارش ها، طالبان در ایران از جمله در شهرهای مشهد و زاهدان دفاتر نمایندگی داشت و ظاهرا برخی از رهبران آنها در ایران منازل مسکونی هم خریدند. این مساله سبب شد عباس عراقچی معاون وقت وزیر خارجه در سال ۲۰۲۰ وجود شورای طالبان را در مشهد، شبیه شوراهای رهبری طالبان در شهرهای پیشاور، کویته و میرانشاه پاکستان، تکذیب کند.
پس از عقب نشینی نیروهای آمریکایی، ایران در تلاش برای اعمال نفوذ در افغانستان، میزبان نمایندگانی از دفتر سیاسی طالبان مستقر در دوحه شد. ریاست این گروه را ملاعبدالغنی برادر، معاون نخست وزیری کنونی افغانستان برعهده داشت. ایران همچنین پیشتر میزبان مذاکرات طالبان و دولت افغانستان بود. به نظر میرسید رهبران ایران اقلیتی عملگرا شناسایی کردهاند که احتمالا با جناح سیاسی طالبان مرتبط است. با وجود اختلافات ایدئولوژیک، ایران برای حاکمان جدید افغانستان الگویی برای عبور از یک جنبش انقلابی نامنسجم – یا بهتر بگوییم واپسگرا- به ساختارهای بادوام دولتی است. با این حال طالبان در ماههای اخیر دیدگاههایی متفاوت از مواضع رهبران ایران بروز داده است. احمد ناصری یکی از نمایندگان برجسته مجلس، از طالبان برای کنار گذاشتن وهابیسم و مبلغ اصلی آن عربستان سعودی، تقدیر کرد. رسانههای ایرانی هم نظیر کیهان و روزنامه جوان مطالب مشابهی منتشر و از تغییر رویکرد طالبان تقدیر کردند.
البته دیگران به شدت منتقد طالبان هستند. آیت الله العظمی صافی گلپایگانی یکی از روحانیون برجسته شیعی، در خصوص "اعتماد به شبه نظامیانی که سابقه قتل و کشتار دارند" هشدار داده است. کیهان برخلاف تایید اولیه خود از طالبان، هشدار داد که این گروه به دنبال آن است تا با سرکوب خشونت بارِ اقلیتهای قومی افغانستان، قدرت مطلق را به دست آورد. محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق ایران نیز ادعاد کرد طالبان به دنبال کنترل خراسان بزرگ است، منطقهای تاریخی که شامل بخشهایی از افغانستان کنونی، آسیای مرکزی و همچنین شمال شرقی ایران میشود.
پیش از سقوط کابل، پیامهای رسمی دریافت شده از تهران، میان هشدار و اطمینان بخشی در نوسان بود. طالبان در هشتم جولای (۱۷ تیر) گذرگاه مرزی اسلام قلعه را تصرف کرد. این گذرگاه، ایران را با هرات مرتبط میکند، شهری در غرب افغانستان که به شدت تحت تاثیر فارسی زبانان است. چند روز پس از آن، عبدالرحیم موسوی فرمانده ارتش ایران در بخش ایرانی دوغارون حضور یافت تا به ایرانیها – و شاید طالبان- اطمینان دهد امنیت در مرز برقرار است.
چند روز پس از آن که طالبان هرات را به تصرف درآوردند، یک مقام ارشد وزارت خارجه ایران در توییتی اعلام کرد حاکمان جدید "متعهد هستند" از کارکنان کنسولگری ایران در شهر حفاظت کنند، گویی که با موجی از نگرانی ایرانیها مواجه بود که میگفتند طالبان تهدیدی بالقوه است. با این وجود، پس از گسترش درگیریها، ایران دیپلماتهایش را از سایر کنسولگریها در شهرهای مزارشریف، قندهار و جلال آباد به سفارت خود در کابل منتقل کرد. هم زمان با شکل گیری دولت طالبان، حداقل چیزی که ایران دنبال میکند، داشتن روابط گرم کاری با آنها است. میتوان تصور کرد که تهران مانند آنچه که درعراق رخ داد، ترجیح میدهد یک دولت مرکزی در کابل نیز وجود داشته باشد، آنقدر قوی که نیروهای جهادی را مهار کند و در عین حال آنقدر ضعیف که از نظر سیاسی تاثیرپذیر باشد و تهدیدی نظامی تلقی نشود. رهبران ایران میدانند که با وجود اطمینان خاطرهای طالبان، پیکارجویان اصولگرای سنی همچنان میتوانند علیه ایرانِ شیعه اقدام کنند.
ایران برای جلوگیری از بروز جنگهای داخلی جدید در مناطق مرزی (و احتمالا امید واهی برای مهار طالبان)، همچنان بر ضرورت تشکیل دولتی فراگیر در افغانستان تاکید میکند. شاید کمی دیر شده باشد، زیرا دولت موقت شکل گرفته در کابل شامل هیچ اقلیت قومی نیست و فقط پشتونها در آن حضور دارند، از جمله تندروها. طالبان تاکنون عمدتا از اذیت و آزار هزارهها خودداری کرده اند و برخلاف حکومت خود در سالهای پیش از ۲۰۰۱، حتی به آنها اجازه داده اند تا مراسم عاشورا را برگزار کنند. اما وقتی طالبان بازارک، مرکز دره پنجشیر را تصرف کرد، تهران از تسخیر آن شهر که اقلیت تاجیک ساکنان آن هستند، آن هم به ضرب زور و نه از راه گفتگو، از طالبان انتقاد کرد. اما به دنبال شایع شدن اتهام کمک نظامی پاکستان به طالبان در نبرد پنجشیر، ایران در خصوص دخالت قدرتهای خارجی هشدار داد.
بدترین حالت، بروز مجدد جنگهای داخلی است که باردیگر مرزهای شرقی ایران را تهدید خواهد کرد. جنگ سبب خواهد شد آوارگان، تسلیحات و مواد مخدر بیشتری از آنسوی مرز روانه ایران شوند؛ و البته نیروهای جهادی که وابسته به گروههای پیکارجوی تندروی سنی هستند و هر یک برنامه مختلفی درسردارند. حتی در صورت رخ ندادن جنگی گسترده در افغانستان، مشخص نیست که آیا طالبان فعالیتهای فرامرزی سایر گروههای جهادی را مهار خواهند کرد – یا اصلا قادر خواهند بود که آنها را مهار کنند. در انفجار انتحاری ۲۶ آگوست (۴ شهریور) در فرودگاه بین المللی کابل که داعش خراسان عامل آن بود، ایران هدف قرار نگرفت، اما قطعا آن حادثه هشداری است به تهران مبنی بر آن که چه اتفاقاتی میتواند با نظارت طالبان رخ دهد. علاوه بر آن، داعش خراسان که ارتش آمریکا تخمین میزند هسته مرکزی اش حدود دو هزار مبارز دارد، میتوانند به راحتی خود را به عنوان نیروهای معمولی طالبان جا بزنند به گونهای که هویتشان برای طالبان شناخته نشود.
قمار محتاطانه ایران در خصوص همکاری کردن طالبان ظاهرا تاکنون نتیجه بخش بوده است. ایران به درخواست طالبان، صادرت نفت و گازوئیل را به افغانستان ازسرگرفته. تجارت ایران با افغانستان – که در حال حاضر یکی از پنج کشور عمده مقصد صادرات غیرنفتی ایران است- ظاهرا در هر سه منطقه مرزی رسمی به حال طبیعی خود بازگشته است. علاوه بر آن، طالبان از ایران دعوت کرده است همراه با نمایندگان پاکستان، چین، روسیه، ترکیه و قطر در مراسم آغاز به کار دولت جدید افغانستان شرکت کند، گرچه وزارت خارجه ایران حضور در این مراسم را به عملکرد طالبان مشروط کرده است.
ایران از طریق لشکر فاطمیون – یکی از چندین واحد مبارز که لشکر قدس سپاه پاسداران ایجاد کرده است تا در جنگ سوریه مشارک کنند- در افغانستان نفوذ دارد. این لشکر از هزاران مبارز شیعه تشکیل شده است که در میان پناه جویان افغان در ایران بودند... یکی از مقامات لشکر فاطمیون اخیرا گزارش مربوط به استقرار این نیروها را در افغانستان برای مبارزه با طالبان تکذیب و آمریکا و اسرائیل را به تلاش برای ایجاد مناقشه متهم کرده است.
با توجه به اصل و نسب اعضای لشکر فاطمیون و تصور این که آنها میتوانند به جای حضور در سوریه، با تهدیدات واقعی در وطن خود مبارزه کنند، میتوان پیش بینی کرد که ایران قادر است آنها را در صورت لزوم به راحتی در افغانستان مستقر کند. علاوه بر آن، اسماعیل قاآنی فرمانده لشکر قدس تجربیات فراوانی در افغانستان و آسیای مرکزی دارد و به خوبی میتواند از عهده بی ثباتی در مناطق شرقی ایران برآید. البته تا این لحظه، ایران از چنین سناریویی به هر وسیله گریخته است. قاآنی در سخنانی در نشست مجلس ایران که پشت درهای بسته برگزار شد، اعلام کرد ایران به شدت تلاش میکند از جنگ با سنیهای افغانستان بپرهیزد – بخوانید طالبان- و افزود آمریکا تلاش میکند چنین جنگی دربگیرد.
گذشته از آن، افغانستان مشکلی چندجانبه است که حل آن مستلزم پاسخی چندجانبه و با مشارکت کشورهای منطقه است؛ و این مساله عضویت کامل ایران را در سازمان همکاری شانگهای بیشتر توجیه میکند... و اکنون افغانستان پس از عقب نشینی آمریکا، مهمترین مساله برای این سازمان است تا با تروریسم، تندروی و جدایی طلبی مقابله کرده، ثبات منطقهای را گسترش دهد، مسالهای که بدون دخالت ایران بسیار دشوارتر خواهد بود...
شکل گیری دوباره افغانستان تحت حاکمیت طالبان، نقطه عطفی است در تحولات سیاسی منطقه که به تهاجم نظامی آمریکا در سال ۲۰۰۱، سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ و قیامهای عربی در سال ۲۰۱۱ بسیار شباهت دارد. آن تحولات هم ایران را برآن واداشت تا با تهدیدات و فرصتهای در حال بروز، کنار بیاید.
تهران با پیش بینی خروج آمریکا از افغانستان، بینش لازم را برای رشد طالبان داشته است. حتی اگر این گونه باشد، بزرگترین حکومت دینی اسلامی دنیا احتمالا خود را مقابل یک حکومت دینی دیگر در مرزهای شرقی خود خواهد یافت که جمعیت آن برابر با نصف جمعیت ایران است، تولید ناخالص داخلی اش ۰.۳۴ ایران بوده، هیچ گونه تواناییهای نظامی ایران را ندارد و تنها قابلیت ثابت شده آن این است که میتواند به صورت بالقوه باعث گسترش بی ثباتی شود. آمریکا شاید افغانستان را از دست داده باشد، اما این که آیا این مساله دستاوردی برای ایران است یا خیر، تقریبا مشخص نیست.