احضار گروه موسیقی دزفولی سل لا از عجایبی بود که در ایران همزمان با به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، خبرساز شد. کاربران شبکههای اجتماعی با چنین برخوردهایی به سرعت مطالبی درباره مقایسه برخی رفتارها در ایران و طالبان منتشر کردند.
دیدارنیوز ـ روز گذشته دو خبر در حوزه موسیقی به فاصله چند ساعت منتشر شد. اولین خبر از افغانستان بود که گفتند یک خواننده افغان که آواز سنتی میخوانده، توسط طالبان به قتل رسیده است. مسعود اندرابی وزیر سابق کشور افغانستان اعلام کرد، شبهنظامیان طالبان، فوآد اندرابی خواننده محلی را در ولایت بغلان در شمال غرب این کشور کشتند.
ذبیحالله مجاهد سخنگوی طالبان نیز در تایید خبر گفته که «قرار است موسیقی را ممنوع کنند، چون در اسلام حرام است؛ چنانچه طالبان در سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ زمانیکه حکومت افغانستان را در دست داشت موسیقی را ممنوع کرده بود.»
خبر دوم با همین محور و رویکرد بود که البته مربوط به طالبان نبود و در ایران میگذشت و فضایی تنگنظرانه پدید آورده بود که رسانهها آن را همپای اخبار افغانستان منتشر کردند؛ ماجرا از این قرار بود روح الله گراوندی فرمانده انتظامی دزفول از احضار و تشکیل پرونده برای مشارکت کنندگان در یک موزیک ویدئو که در خانه صنیعی دزفول ساخته شده، خبر داده است.
این موزیکویدئو کاری از گروه «سللا» است که سرپرستی آن را پیمان یوسفی از مربیان موسیقی به عهده دارد. گراوندی گفته اعضای این گروه را کمتر از ۲۴ ساعت شناسایی و احضار کرده است. او دزفول را شهر دارالمومنین خوانده و گفته اجازه نمیدهیم وجهه شهرستان و آبروی دزفول مخدوش شود.
مشخص نیست منظور گراوندی از خدشهدار شدن آبروی دزفول چه بوده و چه کار غیر اخلاقی در آن موزیکویدئو انجام شده است، اما آنچه در تصاویر مشخص بود، هیچ نکته هنجارشکنی را نشان نمیداد و صرفا چند جوان بودند که با گیتار نوازندگی میکردند و هیچگونه ممنوعیتی در آن وجود نداشت.
اما درباره «گروه سل لا» در دزفول، در ظاهر هیچ جرمی اتفاق نیفتاده و کلیپ منتشر شده، همه استانداردهای قانونی کشور را رعایت کرده است؛ به طوری که صدها سایت خبری، کلیپ این گروه را به طور کامل منتشر کردند. در هر دو مورد، این ممنوعیت و احضار، به شهرت این خوانندهها و گروههای محلی و بیشتر دیده شدن آنها کمک کرده است. جالب اینجاست که مقامات شهرستان دزفول، همگی از رسانهای شدن ماجرا بیشتر از انتشار کلیپ ناراحت هستند. گویی در حال اجرای قوانین نانوشتهای هستند که در صورت اجرا، از طرف مقامات بالاتر توبیخ خواهند شد چنانچه مقامات قضایی و انتظامی در تهران، واکنش منفی نسبت به این قطعه موسیقی نداشتهاند.
امام جمعه دزفول هم به این مسئله واکنش نشان داده و گفته بیانیه، شانتاژ و ملتهب کردن فضای عمومی جامعه، مشکلات فرهنگی را برطرف نمیکند. افراد زیادی تا قبل از انتشار این بیانیهها از این اتفاق ناخوشایند فرهنگی خبردار نبودند که با این قبیل کارها خبردار شدند. امام جمعه دزفول، این کلیپ را محصول دولت غربگرای قبلی خوانده و گفته بنده در مورد پخش کلیپ اجرای موسیقی مختلط در اولین فرصت از نیروی انتظامی و اداره میراث فرهنگی خواستم موضوع را پیگیری کنند.
البته این نخستین واکنش عجیب امام جمعه دزفول نیست و او فقط با موسیقی مخالفت نکرده بلکه در موارد عجیبی ورود و گلایه کرده است؛ از جمله اینکه او یکی از منتقدان سرسخت ساخت مقبره عبید زاکانی در دزفول است و خواستار توقف این کار شده است.
اگر قرار باشد دلایل دستور عجیب و تنگنظرانه مسئولان دزفول را بررسی کنیم، احتمالا دلیل آن یا «حرام بودن موسیقی» است یا «حضور دختران و پسران در یک محیط» که در هر دو مورد شرایط به گونهای نبود که منجر به فرمان احضار و دستگیری شود.
اگر موضوع حرام بودن موسیقی باشد، ماجرا به دهه شصت بازمیگردد که در ایران موسیقی و نشان دادن آلات آن در رسانههای حاکمیتی ممنوع شد؛ در پی آن تکخوانی برای زنان به فهرست ممنوعهها در آمد؛ با این حال اگرچه صدا و سیمای جمهوری اسلامی از نشان دادن آلات موسیقی اجتناب میکند، اما حتی آنجا هم انواع خوانندگان سبکهای مختلف به اجرای برنامه میپردازند.
در نوزدهم شهریور ماه سال ۱۳۶۷ استفتائی از امامخمینی در باب آلات موسیقی منتشر شد و آیت الله قدیری برای تکمیل موضوع سوال دیگر از امام خمینی پرسید و ایشان در پاسخ خود به نقش اقتضائات زمان و مکان در فرایند اجتهادات و استخراج احکام اشاره کرد و از نگرش تقلیلگرایانۀ قشری از روحانیت به احکام اسلامی و بیتوجهی به اقتضائات زمان و مکان در فتواهای فقهی گلایه کرد. همچنین صادق طباطبایی معتقد است امام خمینی قائل به حرام بودن تک خوانی زنان هم نبودند.
اگر همین نظر را مبنا بگیریم، تاسیس رشته موسیقی در ایران، ساخت برنامههای موسیقی در تلویزیون، فعالیت هزاران آموزشگاه موسیقی و همچنین فروشگاه ساز در ایران نشان میدهد که موضوع حرام بودن موسیقی در این کلیپ جایی نداشته و یک فرمانده انتظامی حق نداشته چنین دستوری را صادر کند؛ چنانچه مراجع بالادستی او نیز چنین نمیکنند و با تمام محدودیتهایی که در ایران وجود دارد، با چنین مواردی برخورد نمیشود، مگر آنکه به زعم آنها اتفاق هنجارشکنی رخ دهد؛ مثل ماجرای رقصیدن یک دختر بچه در کلیپ زهرا عابدی که با عذرخواهی تمام شد.
حالت دیگر این است که مسئولان نظامی و امنیتی دزفول حضور زنان و مردان در کنار یکدیگر را «مخدوش شدن چهره دزفول» تشخیص دادهاند که در این فرض هم اتفاق عجیبی رخ داده است؛ چه آنکه همین الان هنوز در ایران مکانهای عمومی تفکیک شده نیستند و حضور جمعی زنان و مردان در کنار هم جرمانگاری نشده است؛ این یعنی نفوذ دیدگاههای طالبان در ایران آنقدر زیاد نشده که به خاطر حضور چند دختر و پسر در کنار هم که مشغول نوازندگی هستند، «دارالمومنین» به «دار الفاسدین» تبدیل شود یا چهره یک شهر مخدوش شود.
در شرایطی که موزیکویدئوهای مبتذل ساسی مانکن با محتواهای سخیف بازدیدهای میلیونی میخورد، چه ایرادی دارد گروههایی همچون «سللا» و افرادی همچون پیمان یوسفی که به مراتب بهتر هستند، حمایت شوند یا دستکم آزار نبینند؟
اخیرا یکی از دانشجویان دکتر مقالهای درباره محلههای جرمخیز دزفول تهیه کرده که و کانونهای آن و دلایل بروز جرم را بررسی کرده است. پیشنهاد مناسب به روح الله گراوندی این است که اگر به دنبال «مخدوش نشدن» چهره دزفول است، روزانه یکبار به محلاتی که در پایاننامه ذکر شده (جنوب شرق کوی مدرس، خیابانهای ۲۴ متری و خیابان ۲۹ حدفاصل بلوار خیبر، بلوار مصالح فروشی، خیابان ۲۷ و خیابان ۱۲ مرکزی) سر بزند و جلوی خدشهدار شدن اعتبار شهر را بگیرد، نه آنکه با چند جوان سالم که اتفاقا اعتباری برای آن منطقه هستند برخورد کند.
چندی پیش استاندار خوزستان وضعیت دزفول را نگرانکننده خوانده و گفته بود نرخ بیکاری در دزفول در شأن این شهر نیست و باید برای جوانان آن کاری انجام داد. اگر امام جمعه شهر واقعا نگران آینده «دارالمومنین» است، بهتر است روی این موارد تکیه کند، نه آنکه مسیری را در پیش بگیرد که هماکنون در کشور همسایه برای بار دیگر آغاز شده است.
مدت زمان زیادی از پایان اعتراضات خوزستان در شهرهای دزفول و سوسنگرد و شوشتر خرمشهر، آبادان، بهبهان، رامشیر، ویس، دارخوین، ماهشهر و اهواز نمیگذرد و باید از مدیران تصمیمگیرنده پرسید در چنین شرایطی تحریک کردن بیدلیل مردم چه سودی دارد؟ چرا باید با هرچه مردم به آن علاقه دارند، مقابله شود؟ در نمونه مشابه در شرایطی که میلیونها نفر خواستار توقف طرح صیانت از فضای مجازی شده بودند، سردار نقدی تمام منتقدان را منافق نامیده بود.