زمانی که اعظم قرصهای خواب آور را به شوهرش خورانده بود، نیمه شب به اتفاق محمد وارد منزلش در شهرک مهرگان مشهد شدیم و شوهر او را خفه کردیم. بعد هم جسد را درون ملحفهای گذاشتیم و داخل خودروی ال ۹۰ وحید (مقتول) انداختیم و به سمت طرقبه و شاندیز به راه افتادیم.
دیدارنیوز ـ کنکاش پلیس در ماجرای جسد سوخته درون خودرویی که به دره سقوط کرده بود، راز آتش جنایت در سناریوی مخوف خیانت را فاش کرد.
عقربههای ساعت ۱۸:۳۰ عصر دوازدهم تیر گذشته را نشانه رفته بودند که خبر حادثهای هولناک در بی سیمهای پلیس پیچید. خودرو ال ۹۰ سفیدرنگ از بلندای قلهای در کوه پارک پردیس به درون دره سقوط کرده و راننده جوان به طرز وحشتناکی در میان شعلههای آتش سوخته بود.
این حادثه مرگبار، کارآگاهان پلیس آگاهی طرقبه شاندیز را به محل سقوط خودرو کشاند و بدین ترتیب بررسیهای تخصصی درباره چگونگی وقوع این حادثه آغاز شد، اما ناگهان تیزهوشی کارآگاهان مسیر تحقیقات را تغییر داد.
آثار به جا مانده از سقوط و کانون شعلههای آتش روی کاپوت خودرو بسیار مشکوک بود به همین دلیل و با صدور دستورات ویژهای از سوی سرهنگ اویسی (فرمانده انتظامی طرقبه شاندیز) گروه ورزیدهای از کارآگاهان به سرپرستی سرگرد زنگنه (رئیس پلیس آگاهی طرقبه شاندیز) وارد عمل شدند و به کنکاشهای تخصصی پرداختند.
با توجه به اهمیت و حساسیت این پرونده که آرام آرام رنگ جنایت میگرفت، کارشناسان آتش نشانی نیز به یاری کارآگاهان شتافتند.
در اولین مرحله از بررسیهای فنی، آتش سوزی عمدی خودرو، بر تارک تحقیقات غیرمحسوس رخ نمایی کرد و این گونه بر آخرین سطور از گزارشهای پلیسی، «مُهر جنایت» خورد. هنوز اقدامات پلیس وارد مراحل عملیاتی نشده بود که دستورات محرمانه قاضی گلمکانی (بازپرس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب طرقبه شاندیز) راهگشا شد و دامنه تحقیقات به پیگیری یک پرونده جنایی حساس انجامید.
گروه ویژه کارآگاهان با تشکیل جلسه شبانه اضطراری در اتاق فرماندهی انتظامی، وارد دهلیزهای تاریک این معمای جنایی شدند و همه روزنهها و زوایای پیدا و پنهان را زیر ذرهبین تحقیقات تخصصی کشاندند. بررسیهای مقدماتی که به تدابیر و تجربیات ارزنده سردار سرتیپ محمدکاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) گره خورده بود، نشان از طرح یک سناریوی مخوف با انگیزه خیانت داشت.
به همین دلیل با شناسایی هویت راننده جوان ال ۹۰، مسیر تحقیقات غیرمحسوس به بررسی اوضاع و احوال اجتماعی و رفتارهای پنهان خانوادگی کشید. ادامه بررسیها با واکاوی و جست و جو در تلفن همراه سوختهای که در کنار خودرو پیدا شده بود، نشان از اختلافات خانوادگی وحید (مقتول) و همسرش داشت.
همین سرنخ کافی بود تا کارآگاهان با نظارت مستقیم بازپرس ویژه جنایی دامنه تحقیقات را به محل زندگی وحید و اعظم بکشانند. حالا دیگر پای پسرخاله اعظم نیز به ماجرای این پرونده جنایی باز شده بود چرا که بررسیهای غیرمحسوس از ارتباط رمزآلود آنها از چند ماه قبل حکایت میکرد.
این سرنخهای مهم موجب شد تا قاضی گلمکانی دستور بازداشت دانیال ۲۴ ساله را صادر کند. همزمان رصدهای اطلاعاتی به روستای کورده در بزرگره آسیایی مشهد، چناران رسید و کارآگاهان در حالی دانیال را به دام انداختند که گروه دیگری از کارآگاهان، در اقدامی هماهنگ دستبندهای نقرهای قانون را بر دستان اعظم (همسر مقتول) حلقه زدند و بدین ترتیب دو متهم این پرونده جنایی به مقر انتظامی هدایت شدند.
تدابیر کارآگاهان زمانی به نتیجه رسید که متهمان به طور ناگهانی، چشم در چشم شدند و بدون رد و بدل شدن هیچ جمله ای، به آخرین سکانس از پرونده آتش جنایت در سناریوی خیانت رسیدند. دانیال که با دیدن اعظم در پوشش متهم، آه از نهادش برخاسته بود، بی مقدمه مقابل سرگرد زنگنه نشست و راز این جنایت وحشتناک را فاش کرد.
این جوان ۲۴ ساله گفت: اعظم از شوهرش دلگیر بود و با هم اختلاف داشتند در روزهای عید نوروز وقتی او را دیدم پای درد دلش نشستم و او از روزهای تلخ زندگی اش برایم سخن گفت.
سپس از من خواست برای همیشه شوهرش را از میان بردارم تا بتواند با من ازدواج کند! متهم این پرونده جنایی ادامه داد: من هم تسلیم خواسته اش شدم و نقشه قتل را به اجرا درآوردم. ابتدا سراغ یکی از دوستانم رفتم و «محمد – د» را با خودم همراه کردم.
سپس زمانی که اعظم قرصهای خواب آور را به شوهرش خورانده بود، نیمه شب به اتفاق محمد وارد منزلش در شهرک مهرگان مشهد شدیم و شوهر او را خفه کردیم. بعد هم جسد را درون ملحفهای گذاشتیم و داخل خودروی ال ۹۰ وحید (مقتول) انداختیم و به سمت طرقبه و شاندیز به راه افتادیم.
نقشه ما سوزاندن جسد با شیوهای خاص بود تا این ماجرا فقط یک حادثه وحشتناک رانندگی جلوه کند. به همین دلیل در مسیر یک ظرف ۴ لیتری بنزین از جایگاه سوخت خریدیم و برای اجرای نقشه به کوه پارک پردیس رفتیم. من کاملا به محیط آشنا بودم و میدانستم چگونه خودرو را به انتهای دره پرت کنم.
وقتی به آن جا رسیدیم جسد را از درون ملحفه بیرون کشیدیم و پشت فرمان خودرو قرار دادیم. سپس خودرو را که به قله کوه پارک برده بودیم از دنده خلاص کردم و آن را به پایین هل دادیم. صدای وحشتناک واژگونی خودرو در فضا پیچید و پس از چند بار که روی سقف فرود آمد در پایین کوه متوقف شد.
در این لحظه ما هم به ته دره رفتیم و با ریختن بنزین، ال ۹۰ را به آتش کشیدیم تا با سوختن جسد، چنین وانمود شود که این ماجرا فقط یک تصادف بر اثر سهل انگاری بوده است.
«اعظم» (متهم دیگر پرونده) نیز با تایید اظهارات دانیال زوایای تاریک دیگری از این پرونده جنایی را فاش کرد و در اعترافاتش گفت: ۱۵ سال قبل با وحید که پسر عمه ام بود ازدواج کردم، اما این ازدواج برخلاف خواست من بود ومن علاقه قلبی به «وحید» نداشتم با وجود این در حالی به زندگی مشترک با او ادامه دادم که اختلافات ما همواره به مشاجره میکشید.
با آن که دختری ۷ ساله داشتم، اما میخواستم از وحید طلاق بگیرم. همه تلاشم را کردم، ولی در نهایت ماجرا به کتک کاری و ضرب و جرح میکشید تا این که به پسرخاله ام دل بستم و با این بهانه از او برای قتل همسرم استفاده کردم.
اعظم در ادامه ادعاهایش افزود: برای اجرای این نقشه مدتی فکر کردم تا این که دانیال چند بسته قرص خواب آور برایم فراهم کرد. من هم شب قبل از حادثه قرصها را درون شربت حل کردم و به او خوراندم. حدود ساعت ۲۳ بود که وقتی دیدم وحید به خواب عمیقی فرو رفته است و حالت بیهوشی دارد بی درنگ با دانیال تماس گرفتم و از او خواستم برای ادامه نقشه جنایت به منزل ما بیاید.
او هم در نیمههای شب به همراه یکی از دوستانش به نام محمد وارد خانه شد و همسرم را با دست خفه کردند بعد از آن هم پیکر بی جان وحید را حدود ساعت ۴ صبح به کوه پارک پردیس در منطقه طرقبه و شاندیز بردیم و آتش زدیم. اما نفهمیدیم چگونه پلیس این ماجرا را کشف کرد درحالی که نقشه ما خیلی زیرکانه بود! حالا هم از کرده خودم پشیمانم! کاش برای طلاق اصرار میکردم و ...
براساس این گزارش، کارآگاهان در ادامه پیگیری این پرونده جنایی که با هماهنگیهای قضایی و انتظامی صورت گرفت به بازرسی مخفیگاه دانیال پرداختند و یک قبضه سلاح شکاری نیز کشف کردند. تحقیقات بیشتر در این پرونده جنایی همچنان ادامه دارد تا ناگفتههای دیگر نیز از لابه لای اوراق پرونده خودنمایی کند.