تیتر امروز

گزارش دیدار از تاراجی که قدمت هشت ساله دارد

"گِلَک" را دزدیدند/ وزیرمیراث فرهنگی: مسوولیت جزایر کشور با مناطق آزاد است

موضوع بردن خاک جزیره هرمز در ایام نوروز ۱۴۰۴ توسط گردشگران چند روزی است که در صدر اخبار قرار گرفته، اما خوب است بدانید که این تاراج قدمت هشت ساله دارد و کلید آن از سال ۹۷ زده شد.
حسین سلاح‌ورزی: امسال، شاهد ضعیف‌تر شدن حکومت و فقیرتر شدن جامعه خواهیم بود/ عده‌ای با بلاهت و به بهانه مسئله حجاب بر طبل تفرقه در کشور می‌کوبند/ تداوم دولت رئیسی، کشور را به جای قله، راهی قعر دره می‌کرد!
در گفت‌وگوی دیدارنیوز با رئیس پیشین اتاق بازرگانی ایران مطرح شد

حسین سلاح‌ورزی: امسال، شاهد ضعیف‌تر شدن حکومت و فقیرتر شدن جامعه خواهیم بود/ عده‌ای با بلاهت و به بهانه مسئله حجاب بر طبل تفرقه در کشور می‌کوبند/ تداوم دولت رئیسی، کشور را به جای قله، راهی قعر دره می‌کرد!

در شرایطی که وضعیت معیشت و اقتصاد مردم به شکل بغرنجی درآمده، شاهد بلاهت و حماقت عده‌ای هستیم که خود را همواره هسته سخت قدرت و صاحبان کشور دانسته و با دستاویز قراردادن مسائلی نظیر حجاب بر طبل...
حضور زنان در ورزشگاه؛ از مجادله تا مناقشه سیاسی
دیدار در برنامه کنکاش بررسی کرد

حضور زنان در ورزشگاه؛ از مجادله تا مناقشه سیاسی

کنکاش در یکی دیگر از برنامه‌های خود به سراغ موضوع حضور زنان در ورزشگاه‌ها رفت و این موضوع را با یک روزنامه‌نگار ورزشی و یک جامعه‌شناس و هر دو از جامعه زنان بررسی کرد.

ماجرای شکنجه «بلبل خمینی»

یکی از مداحان معروف اردوگاه به نام «جواد قندی» را مخفیانه به آسایشگاه ۶ آورده بودیم تا مراسم عزادری را برگزار کنیم. سربازی به نام «حسین» از قبل این مداح را شناسایی کرده بود.

کد خبر: ۱۰۱۳۱
۱۲:۵۳ - ۲۸ شهريور ۱۳۹۷

دیدارنیوز - امرالله صدقی از آزادگان دوران هشت سال دفاع مقدس است. او در خاطره‌ای از ماجرای محرم در رمادیه دو (بین القفصین) روایت می‌کند: «افسر عراقی در واکنش به عزاداری‌های ما برای امام حسین (ع) گفت : «فراموش نکنید شما برای ما گل نیاورده‌اید، گلوله آورده‌اید جوانان ما را کشته‌اید. اگر روزی بتوانید به آسمان بالا بروید و به ماه برسید می‌توانید در این اردوگاه سینه بزنید و عزاداری کنید! مردم کربلا هم خواستند عزادرای کنند ولی ما قیر داغ رویشان ریختیم و اجازه چنین کاری به آن‌ها ندادیم.  سال ۶۷ که ملازم «عبدالسلام» افسر استخباراتی به اردوگاه ما آمد همین حرف‌ها را به شکل دیگری تکرار کرد. که امام حسین عرب بوده و به شما ربطی ندارد. اصلا چرا شما قبل از عاشورا عزاداری می‌کنید!؟»

اما  ما در سال ۶۳ بدون هیچ گونه نگهبانی و تدبیر خاصی شروع به عزاداری کردیم و به آن ها فهماندیم که به آداب و رسوم خود پایبندیم. چون آن سال در اعتصاب بودیم شرایط فرق می‌کرد اما در سال‌های بعد با برنامه ریزی خاص و قرار دادن نگهبان این کار را انجام می‌دادیم و شور و هیجان خاصی را در بین خود ایجاد کرده بودیم.

در عاشورای سال ۶۷ برخوردی با عراقی ها اتفاق افتاد و «عقید علی» فرمانده اردوگاه دستور داد تا بچه‌ها را به شدت زدند و ۴۰ نفر از بچه‌های اردوگاه را به زندان بردند. آن شب وارد آسایشگاه ۶ که من آنجا بودم، شدند. ما یکی از مداحان معروف اردوگاه به نام «جواد قندی» را مخفیانه به آسایشگاه ۶ آورده بودیم تا مراسم عزادری را برگزار کنیم. سربازی به نام «حسین» از قبل این مداح را شناسایی کرده بود.

در آن شب چند نفر را منجمله خودم را برای زدن انتخاب کردند و پیراهن ما را بیرون آوردند. شروع کردند یک به یک را می زدند. با مشت به فک بچه‌ها می‌زدند. یک نفر مانده بود که به من برسند که فرمانده اردوگاه گفت: «بس کنید.» همه چیز داشت تمام می‌شد که به یک باره چشم حسین سرباز عراقی به جواد قندی افتاد و خطاب به فرماده اردوگاه گفت :«سیدی هذا بلبل خمینی» سربازان همه را رها کردند و پیراهن و زیر پوش جواد را از تنش بیرون آوردند و رویش آب ریختند و با کابل به جانش افتادند. کابل گاهی دور کمر جواد می‌پیچید تمام بدنش را زخمی کرده بود. کابل بر بدن خیس بیشتر اثر می‌کند. وقتی که بدن جواد به شدت زخمی و خون آلود شد، او را رها کردند و رفتند. درواقع جواد جان ما را نجات داد.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی