ماجرای قتل دو فرزند و داماد از سوی پدر و مادر، همچنان از موضوعهای روز رسانههاست و بحثهای مختلفی از سوی وکلا و حقوقدانان درباره جرایم قانونی برای مجرمان مطرح شده، اما از نگاه روانشناسی، فرضیههای مختلفی از علل این جنایت قابل بررسی است.
دیدارنیوز ـ افکار عمومی در بهت قتل مهیب بابک خرمدین کارگردان بود که خبر رسید، پدرومادر وی دختر و دامادشان را هم به شیوه مشابه کشته اند؛ به این ترتیب تا این لحظه مشخص شد که سه نفر به روشی سنگدلانه کشته و اجسادشان مثله شد.
در بررسی اولیه، مقامهای انتظامی اعلام کردند که روانپزشکی گفته این زوج «تقریبا» سالم هستند؛ با توجه به خشونت خاصی که این زوج سالمند به خرج داده اند و گذشت ۱۰ سال از نخستین قتل، به نظر میرسد برای تشخیص دقیق و تخصصی اختلال احتمالی پدر و مادر بابک خرمدین، نیاز به تستهای استاندارد روانی و معاینات تکمیلی از سوی روانپزشک، روانشناس بالینی و روانشناس جنایی است.
در این یادداشت، با توجه به اطلاعاتی که تاکنون منتشر شده و اظهارات اولیه متهمان و نیز روش کشتن قربانیان، «فرضیات»ی مطرح میشود که نیازمند تکمیل دادهها و مصاحبههای تخصصی است.
۱. در دهه هفتاد خورشیدی، ماجرای قتل خواهر و برادر دختری به نام سمیه با همدستی شاهرخ، جامعه را شوکه کرده بود؛ اگرچه آن رویداد با گذشت اولیای دم (پدر سمیه) به اعدام نینجامید و نتایج قطعی تحقیقات منتشر نشد، اما قویترین فرضیه مصرف مواد روانگردان از سوی قاتلان (شاهرخ و سمیه) بود که در کنار آن احتمال افسردگی و روانپریشی مرتکبان جنایت هم مطرح شد؛ در ماجرای خانواده خرمدین نیز احتمال مصرف همزمان مواد روانگردان از سوی پدر و مادر وجود دارد که با توجه به سن و سال متهمان به نظر محمتل نیست؛ هرچند باید منتظر نتیجه آزمایشهای پزشکی ماند.
۲. در ادبیات جنایی، به فردی که سه نفر یا بیشتر را با روشی مشابه در بازه زمانی خاصی به قتل برساند، قاتل زنجیرهای (Serial killer) گفته میشود؛ اگر مقتولان خانواده خرمدین همین سه نفر (یعنی بابک، خواهرش و همسر خواهر) باشند از جهاتی با یک پرونده قتل سریالی یا زنجیرهای مواجهایم، با این تفاوت که قتلهای سریالی عمدتا یک نفره انجام میشود و یکی از انگیزهها، تماس جنسی با قربانیان است؛ با توجه به سن بالای متهمان و اقدام مشترک دو نفره این فرضیه غیرمحتمل است.
اگر ویژگی اختلال روانی را در نظر بگیریم، همه قاتلان زنجیرهای مبتلا به اختلالات روانپریشی و یا اختلالات شخصیت بودهاند؛ در اختلالات شخصیت که در ادامه توضیح خواهیم داد، ظاهر متهم کاملا عادی است و اثری از پشیمانی و احساس گناه وجود ندارد؛ موضوعی که درباره پدر و مادر بابک صادق است.
۳. در موارد مشابه با این جنایت هولناک، نخستین چیزی که به ذهن میرسد روانپریشی یا جنون فرد متهم است؛ باید توجه داشت دامنه وسعت و گونهگونی روانپریشی چنان بزرگ است که علاوه براینکه مودهای لحظهای و کوتاهمدت و روانپریشی بلندمدت را شامل میشود، گاه چنان سیال و پنهان است که در بررسیهای اولیه آشکار نمیشود.
از روانپریشیهای قطبی گرفته تا جنون ادواری و روان گسیختگی و تغییر خلقهای دورهای همگی ممکن است معیار مناسبی برای توصیف وضعیت روان خانواده خرمدین باشند. در این حالت فرضیه جنون فردی هر دو نفر یعنی هم پدر و هم مادر بابک مطرح میشود.
۴. اصطلاح «جنون دونفره» نخستین بار در سال ۱۸۷۷ مطرح شد که به انتقال افکار هذیانی از یک بیمار اولیه به فرد یا افراد دیگر که در ارتباط نزدیک با او هستند، اشاره داشت. این اصطلاح بعدها با عناوین دیگری، چون «هذیان القایی»، «دیوانگی دونفره»، «جنون ارتباطی» و «اختلال روانپریشی اشتراکی shared psychotic disorder» توصیف شد.
در این اختلال که بسیار نادر است، افکار هذیانی (و یا جنونآمیز) اولیه مربوط به فرد فعالتر و باهوشتر مطرح میشود و در ادامه فرد منفعل و کم هوشتر دچار همان افکار میشود؛ در مرداد سال ۱۳۸۲ گزارش موردی از جنون دونفره دو خواهر جوان تهرانی در مجلات علمی کشور منتشر شد؛ درباره پدر و مادر بابک این احتمال وجود دارد که یکی از والدین دچار چنین اختلالی شده و دیگری تحت تاثیر او قرار گرفته و در نتیجه هر دو باهم دست به جنایت زده باشند.
۵. بیشترین انتساب مشکلات روانی به قاتلان زنجیرهای و خونسرد، مشکل اختلالات شخصیت (personality disorder) است؛ از شخصیت «ضداجتماعی» تا «خودشیفته» و «مرزی» یا حتی «وسواسی» و «نمایشی».
اختلالات شخصیت همانند روانپریشیها دارای علائم مشخص و ظاهری آشکار نابهنجاری نیستند و به همین دلیل تشخیص آنها دشوارتر است. بر مبنای پژوهشی که تابستان ۱۳۸۹ در دانشگاه تهران انجام شده، قتلهای سریالی عمدتا تحت تاثیر اختلال شخصیت ضداجتماعی و خودشیفته رخ دادهاند؛ مبتلایان به شخصیت ضداجتماعی تمایل شدیدی به گسیختن و مخالفت با هنجارهای اجتماع دارند و به هیچ وجه احساس گناه یا پشیمانی از خود بروز نمیدهند.
خودشیفتهها نیز از کوچکترین انتقاد یا مخالفتی به شدت برآشفته میشوند و با کینهتوزی و محور قرار دادن خود، رفتارهای پرخاشگرانهای با دیگران بروز میدهند. درباره اکبر خرمدین برخی ویژگیها همچون استبداد رای و خودکامگی وجود دارد؛ اگرچه سابقه سالها خدمت او در نهاد نظامی با این رویکرد همخوانی زیادی ندارد؛ به نظر میرسد جنبه اختلال شخصیت خودشیفته در او و همسرش بیشتر نمود دارد.
۶. یکی از شایعترین اختلالات حاضران در جنگها، اختلال استرس پس از حادته یا تروماست که در صورت عدم درمان تا مدتها باقی میماند. اطلاعات اولیه نشان میدهد که پدر بابک به دلیل حضور طولانیمدت در جنگ هشت ساله، همانند بسیاری از جانبازان اعصاب و روان دچار آسیبهای روانی شده که متاسفانه با درمان یا مراقبت کاملی همراه نبوده است. اگر این فرضیه را قوی بدانیم، احتمال بدرفتاری یا خشونت با همسر و در نتیجه همراهی اجباری او نیز مطرح میشود که طی سالها زندگی در انزوا به همدستی و اطاعت انجامیده است.
۷. در کنار احتمالات مربوط به والدین بابک خرمدین، یکی از فرضیهها درباره خود بابک وابستگی افراطی و بیمارگونه او به خانواده است که باعث شده با وجود بدرفتاری یا ناسازگاری والدین و نیز احتمال ظن قتل خواهر و داماد، تا سن ۴۷ سالگی نتواند مستقل باشد و در منزل دیگری دور از والدین زندگی کند. این فرضیه هم برای اثبات نیازمند اطلاعات دقیقتر و موثقتر است.
به این ترتیب با اطلاعات موجود، مجموعهای از فرضیات روانشناختی مبتنی بر اختلال حاد یا خفیف درباره خانواده خرمدین مطرح میشود که نیازمند راستیآزمایی و درستسنجی علمی است؛ در شرایطی که این واقعه جامعه را دچار بهت و حیرتی فراوان کرده است، انتظار میرود برای جلوگیری از تکرار چنین جنایاتی، تیم کارشناسی متشکل از روانشناس، روانپزشک، جرم شناس و جامعه شناس، بررسیهای تخصصی را انجام داده و حسب نیاز، دادههای کارشناسی خود را در اختیار مردم قرار دهند.
آگاهیبخشی درباره علل و ریشههای فردی و اجتماعی چنین رخداد شوکآوری، نخستین گام برای کاهش اینگونه اتفاقات است.
دکتر محمدرضا رئیسی - روانشناس