این بار هم شهادت دو محیطبان توجهات را به مسائل حافظان محیط زیست ایران جلب کرده است. محمد درویش فعال محیط زیست معتقد است که مشکل اصلی درک نظامی از مسئله محیطبانی و اشتباه گرفتن صحنه طبیعت با جنگ است.
دیدارنیوز – رسول شکوهی: هر ساله خبری تکراری مبنی بر کشته شدن محیطبانان در حین خدمت در رسانهها منتشر میشود. تا مهر ۹۶ حدود ۱۲۰ محیطبان در حین خدمت جان خود را از دست دادند. به تازگی نیز دو محیطبان با نامهای مهدی مجلل و میکائیل هاشمی در تعقیب و گریز یک خودروی نیسان در منطقه حفاظت شده فیله خاصه در استان زنجان بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسیدند.
درباره جزئیات این خبر آمده است که شب ۱۶ فروردین ۱۴۰۰ بر اثر تعقیب و گریز بین افراد ناشناس و محیطبانان در منطقه حفاظت شده فیله خاصه استان زنجان، دو نفر از محیطبانان بر اثر اصابت گلوله سلاح جنگی، به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
این خبر با واکنشهای مختلفی روبرو شد. بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند. علاقهمندان و فعالین محیط زیست بر این نکته تاکید داشتند که چرا هر ساله محیطبانان زیادی در درگیری با غارتگران محیط زیست جان خود را از دست میدهند. به عنوان نمونه محمد درویش از فعالین شناخته شده محیط زیست در توییتی این سوال را از مسئولین پرسید که «چرا میزان این حوادث در طبیعت ایران در بین همه کشورهای جهان به نسبت جمعیت و وسعت مناطق حفاظت شده بیشتر است؟».
در همین رابطه گفت و گویی با محمد درویش داشتیم. این فعال محیط زیست بر این نکته تاکید میکند که وقتی بر یک روش اصرار میکنید و مشخص میشود که این روش پاسخگوی نیازها و مسائل نیست منطقیترین راه این است که آن روش را تغییر دهید. او در این باره میگوید: «مسئولین سازمان حفاظت محیط زیست و یگان حفاظت مینالند که امکانات لجستیک لازم و جلیقههای ضد گلوله و اسحلههای به روز وجود ندارد یا قانون حمل سلاح باید اصلاح شود. همه با منطق سر نیزه و چکمه میخواهند مشکل تخلفات در محیط زیست و منابع طبیعی را حل کنند، ولی این مساله جوابگو نبوده و بیش از ۱۵۰ نفر از محیط بانان و جنگل بانان شهید شدند و حدود ۵۰۰ نفر از آن طرف کشته شدند و حدود ۲۰۰۰ نفر آسیب دیدند و معلول شدند. جنگ اعلام نشدهای در صحنه طبیعت ایران در جریان است. متاسفانه جامعه محلی ما هم احساس میکند محیط بانان و جنگل بانها، کسانی که دارند از مایملک محیط زیستی آنها دفاع میکنند در برابر آنها هستند و یک تضاد منافع شکل گرفته است. تا زمانی که آموزش ندهیم و آموزش و پرورش ما کار جدی در این زمینه انجام ندهد و تا زمانی که رسانههای رسمی به صورت محتوای غیر مستقیم در سریالها و فیلمهای سینمایی به این موضوع نپردازند این مشکل در دراز مدت حل نخواهد شد».
درویش راهکار کوتاه مدت را در استفاده از تجربیات کشورهای دیگر میداند. او مثال پاکستان به عنوان یک کشور در همسایگی ما و آمریکا به عنوان کشوری که مناطق حفاظت شده بسیار زیادی دارد را مطرح میکند و میگوید: «کشور همسایه ما پاکستان که جمعیت بیشتری از ما دارد و شدت فقر در آنجا از کشور ما بیشتر است و وسعت مناطق حفاظت شده بیشتری دارد به هیچ وجه این جنس از تلفات برای رنجرها و محیط بانان آنها به وجود نمیآید. آمریکا در ۹۰ سال اخیر فقط ۲۵ تن از رنجرهایش کشته شدند که اغلب بر اثر حوادث طبیعی یا حمله حیات وحش و افتادن از درهها جان خود را از دست داده اند. وسعت مناطق حفاظت شده آمریکا به مراتب از ایران بیشتر است. حتی در کشورهای آفریقایی و کشورهای اطراف ما چنین فاجعهای رخ نمیدهد».
محمد درویش در پاسخ به این مساله که حال باید چه کرد میگوید: «به جای تاکید بر منطق سرنیزه و چکمه به سراغ تجهیز نرم افزاری پاسگاههای محیط بانی و مناطق حفاظت شده و پارکهای ملی برویم. ما باید کاری کنیم که محیط بان ما همانطور که در پاسگاه امن حضور دارد منطقه تحت نظارت خود را با دوربینهای هوایی و امکانات ماهوارهای که سازمان هوا و فضا میتواند در اختیارش قرار دهد رصد کند. در یک منطقه به صورت آزمایشی یکی از محیط بانان این کار را انجام داد. با دوربینهای خاصی مخفی میشد و متخلفان را در دوربینها ثبت میکرد و آن را به دادستان بهبهان میداد و آنها متخلفین را بازداشت میکردند. این باعث شده بود که امنیت ویژهای در این منطقه شکل بگیرد، چون متخلفین میدانستند که تحت نظر هستند و هیچ درگیری بین محیط بان و شکارچی به وجود نمیآمد».
درویش بر این نکته تاکید دارد که متاسفانه ما صحنه طبیعت را با صحنه جنگ اشتباه گرفته ایم. او در این باره میگوید: «فرمانده یگان محیط زیست ما نباید یک نظامی باشد بلکه باید فردی باشد که فهم بوم شناختی داشته باشد. باید کسی باشد که اکولوژی و محیط زیست را فهم کند و جامعه محلی را بشناسد».
این فعال محیط زیست بر این نکته تاکید دارد که با شهادت این دو محیط بان خانوادههای آنها عزادار شدند و در مقابل نیز بعد از دستگیری و اعدام قاتلین باز هم این خشونت ادامه خواهد داشت و کینه و پدر کشتگی نسل به نسل ادامه پیدا میکند. او در این باره میگوید: «بچههای اینها این کینههای را نسل در نسل ادامه میدهند. ما باید حرف مردم را بشنویم و با آنها وارد گفتگو شویم و آنها را دشمن فرض نکنیم».
این فعال محیط زیست به قوانین تاسف بار این حوزه اشاره میکند و میگوید: «اگر محیط بانی گزارش بدهد که یک شکارچی با اسحله وارد منطقه حفاظت شده شد، بهترین واکنشی که رخ میدهد این است که میگویند دستت درد نکند! ولی اگر محیط بان اجازه دهد که شکارچی وارد منطقه شود و حیوانی را بکشد و بعد به همراه لاشه، آن شکارچی را دستگیر کنند هم گوشت آن لاشه به پاسگاه محیط بانی میرسد هم جایزه و تقدیر به محیطبان میرسد. در نتیجه ناخواسته محیط بانان و جنگل بانان ما وقتی کسی وارد میشود اگر بگذارند شکار کند یا چوبها را ببرد و بتواند سندی برای جرم او داشته باشد تقدیر میشود و این باعث افزایش خشونت میشود. از آن طرف هم شکارچی هم میگوید اگر من را بگیرند باید تمام زندگی ام را بدهد و جریمه سنگین و زندان و .... مجازاتهای سنگین در انتظارش است و ترجیح میدهد که محیط بانها را بزند یا بمیرد. وقتی بین جرم و مجازات نسبت معقولی وجود نداشته باشد منجر به تشدید جنایت و خشونت در طبیعت میشود».
درویش به غیرکارشناسی بودن طرحها و لوایح دولت و مجلس در حوزه محیط زیست اشاره میکند که اغلب بدون حضور کارشناسان بوده و محفلی تصمیم گیری شده است. این فعال محیط زیست در این باره میگوید: «خودشان دورهمی طرحی مینویسند بدون اینکه مشورتی با نماینده محیط بانان یا نماینده متخصصین محیط زیست داشته باشد. حاصل آن هم میشود طرحها و لوایحی که پاسخگوی مسائل نیست. فکر میکنند که مساله تجهیزات و مجوز شلیک گلوله است. در صورتی که واقعیت این است که در ۵۰ سال گذشته ثابت شده است که با برخورد قهری با متخلفین نتوانسته ایم جلوی تخلفات را بگیریم بلکه تخلفات بیشتر شده و این کینهها و پدرکشتگیها بین جامعه محلی و محیط بانان و جنگل بانان متاسفانه بیشتر و بیشتر شده است».
محیطبانان کارمندان دولت محسوب میشوند. ولی از شرایط کاری بیشتر شبیه نیروهای انتظامی و شبه نظامی هستند. طبق استانداردهای جهانی به ازای هر هزار هکتار (در برخی منابع ۴۰۰۰ هکتار) باید یک محیطبان در نظر گرفته شود، ولی در کشور ما به ازای هر ۶۰۰۰ هکتار (در برخی منابع ۴۰ هزار هکتار) یک محیطبان وجود دارد و تعداد کم محیطبانان در کشور ما یکی از اصلیترین مشکلاتی است که در این حوزه وجود دارد.
در اصل پنجاهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به صراحت درباره محیط زیست آمده است: «در جمهوری اسلامی، حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسلهای بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی میگردد. از این رو فعالیتهای اقتصادی وغیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع است.» در صحبتهای مقامات مختلف کشور نیز همواره به حفظ و حراست از محیط زیست و اهمیت این پدیده تاکید شده است.
اما در عمل شاهد تخریب هر روزه محیط زیست و از دست رفتن جان نیروهای خدوم و متخصص سازمان محیط زیست هستیم. در اولویت نبودن محیط زیست برای دولتها به این خاطر که آن را پدیدهای زمان بر و هزینهای میدانند باعث شده که نه تنها در زمینه محیط زیست مشکلات مختلفی داریم بلکه جان محیطبانان هم همواره در خطر است.
بسیاری از محیطبانان از نیروهای محلی و روستایی و ایلاتی هستند. این افراد بیشتر با میل و علاقه شخصی وارد این شغل میشوند و با اینکه شرایط سختی را تحمل میکنند و امکانات محدودی دارند باز هم با تمام توان تلاش میکنند تا از منابع کشور حفظ و حراست داشته باشند.
نکته دردناک در این گروه این است که نهادهای دولتی و قضایی حمایت کاملی از محیطبانان ندارند و از آن بدتر برخورد قاطعی نیز با متخلفین و غارتگران طبیعت صورت نمیگیرد. البته شایعاتی پیرامون مافیای چوب، زمین خواری و شکارچیان غیرمجاز و قدرت بالای این جریان نیز شنیده میشود و مقابله با این جریانات نیاز به عزمی ملی و حمایت جدی از محیطبانان دارد.
نبود قانون حمایتی جدی در زمینه حمایت از محیطبانان به خصوص در درگیریهایی که بین محیطبانان و متعرضان به طبیعت صورت گرفته کمترین حمایتی از محیطبانان دیده شده است. حتی در مواردی وقتی در درگیریها محیطبانان در دفاع از خود و طبیعت تیراندازی کرده اند و یکی از متعرضان کشته شده محیطبانان تا مرحله قصاص و اجرای حکم هم رفتهاند.
تجهیزات، آموزش و ارتقای شغلی نیز یکی دیگر از مشکلاتی است که محیطبانان با آن روبرو هستند. تجهیزات قدیمی گره مشکلات این گروه را حل نخواهد کرد. دورههای ضمن خدمت با توجه به نیاز هر اقلیم و منطقه جغرافیایی باید هر ساله در دستور کار سازمان محیط زیست باشد تا نیروی انسانی که در میدان اصلی حضور دارد بدون دانش و توانایی کامل نمیتواند موثر عمل کند. یکی از عواملی که در هر شغلی باعث انگیزه نیروی انسانی میشود ارتقای شغلی است که متاسفانه در محیطبانان کمتر شاهد این مساله هستیم.
نکته قابل تامل دیگر این است که محیطبانانی که در حین خدمت جان خود را از دست میدهند به صورت ظاهری شهید خطاب میشوند، ولی به صورت رسمی توسط بنیاد شهید و امور ایثارگران به عنوان شهید رسمیت پیدا نمیکنند. قسمت عجیب این است که حتی در گلزار شهدای شهر خود نیز دفن نمیشوند و در گورستانهای عمومی میتوان قبر این عزیزان را پیدا کرد.
محیطبانان یکی از مظلومترین مامورین دولتی هستند که در سختترین شرایط انجام وظیفه میکنند، ولی در سختترین شرایط کسی کنارشان نیست و تنها هستند. حداقلیترین کاری که دولت و مجلس میتوانند در حمایت از محیطبانان انجام دهند حمایتهای سازمانی و تدوین قوانین حمایتی از آنها است تا دیگر شاهد فجایعی نظیر کشتن دو محیطبان در زنجان در درگیری با متعرضین به طبیعت نباشیم.