
استقلال از جناحهای سیاسی توصیفی است که بسیاری از سیاستمداران در مورد خود ارایه میکنند. این گزارش نگاهی دارد به نامزدهای مدعی استقلال در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰.
دیدارنیوز: گرچه انتخابات یکی از اصلیترین مظاهر کنشگری سیاسی است اما برخی کاندیداها در انتخاباتهای مختلف بر مستقل بودن خود از جریانهای سیاسی اصرار دارند. امری که گرچه محدود به کشور ما نیست اما در جامعه ایران خریدار دارد تا جایی که حتی برخی که ارتباطهای سیاسیشان روشن است، ادعای مستقل بودن دارند.
در اغلب انتخاباتها کاندیداهایی هستند که خود را مستقل از دو جناح اصلی کشور یعنی اصلاحطلبان و اصولگرایان معرفی میکنند. این تأکید بر استقلال ریشه در دو موضوع دارد. اول آن که آن کاندیدا نتوانسته کاندیدای مورد اجماع هیچ یک از جناحهای کشور باشد و دوم آن که برخی با در نظر گرفتن فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه ایران گمان میکنند که با تأکید بر فاصلهشان از جناحهای سیاسی میتوانند این تصویر را از خود ارائه دهند که به هیأت حاکمه تعلق ندارند و مردمی هستند. همه اینها در حالی است که اغلب این افراد علیرغم ادعای عدم تعلق به هیچ یک از دو جناح، وابستگی سیاسی دارند.
البته، در این میان هستند کسانی که واقعاً بر اساس مرزبندیهای مرسوم و جا افتاده به مشخصاً به یکی از دو جناح تعلق تام ندارند. اینها گاه میتوانند طیفهایی از هر دو جناح را با خود همره کنند و گاه هم علیرغم این که کمتر گروه سیاسیای به صورت مشخص با آنها مرزبندی سیاسی پررنگی دارد، نمیتوانند هیچ حمایتی را به دست آورند.
محمود احمدینژاد نمونه موفق سیاستمداری بود که علیرغم پیوند جناحی مشخص با تأکید بر این که به دو جناح رسمی کشور وابستگی ندارد اما توانست آرایی سرگردان را از آن خود کند و در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ علیرغم حضور چهرههای شناخته شده از اصلاحطلبان و اصولگرایان در آن انتخابات، در مقابل چشمان بهتزده سیاسیون به پیروزی برسد.
احمدینژاد توانست با برندسازی برای خود به مثابه کسی که در مقابل مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی به عنوان نماد هیأت حاکمه قرار دارد، آرای خاکستری را جذب کند. احمدینژاد که پیوند وثیق با جناح اصولگرا داشت، علیرغم این ارتباط سیاسی مشخص این تصویر را از خود ساخت که به جناحهای حاکم تعلق ندارد و در مقابل اشرافیت سیاسی- اقتصادی است و در نتیجه، توانست آرای کسانی که سواد سیاسی کافی نداشتند اما مایل به تغییر وضع موجود بودند را به دست آورد و با اخذ رأی بخشی از بدنه اجتماعی اصولگرایان به ریاست جمهوری برسد.
حالا که دوره ریاست جمهوری حسن روحانی رو به اتمام است، با توجه به ناامیدی و سرخوردگی حاکم بر جامعه این پیشبینی وجود دارد که بار دیگر بشود با چنین الگویی کسب رأی کرد. احتمالاً به همین دلیل در این دوره تأکید بر مستقل بودن را بار دیگر خواهیم دید.
خود احمدینژاد بنای آمدن به انتخابات ۱۴۰۰ را دارد که اگر تأیید صلاحیت شود، باز با همان الگو میتواند رقیبی جدی برای همه باشد. اما تا کنون دو نفر که رسماً اعلام کاندیداتوری کرده، خود را مستقل معرفی کردهاند: علی مطهری و حسین دهقان.
هفتم اسفند ماه علی مطهری در کنفرانسی خبری اعلام کرد که کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود. او در آن کنفرانس خبری خود را مستقل اعلام کرد و گفت: «برای جناح های سیاسی خیلی نباید اصالت را مورد تأکید قرار داد. هر کسی که پیروز انتخابات باشد باید از همه جناحها استفاده کند. باید از همه افراد متخصص و متدین در همه جناحها استفاده شود. یکی از کاستیهای ما این بوده که هر گروهی که آمده دوستان خودش را آورده و رقبا را بیرون کرده است. هر کسی که پیروز شود اگر بخواهد کشور رو به پیشرفت برود باید از نیروهای متخصص و با تقوا استفاده کند. »
وی همچنین افزود: «از هر گروهی اصولگرا و اصلاحطلب باید استفاده شود. در مورد انتخابات قبل معتقد بودم کسانی که ۲۴ میلیون به روحانی رأی دادند در کابینه حق دارند اما آن ۱۴ میلیون رای به رئیسی هم هستند. من به روحانی پیام دادم از قالیباف به عنوان معاون اول استفاده کند تا نوعی ائتلاف شکل بگیرد. هر کسی پیروز انتخابات باشد حتماً باید از همه گروهها استفاده کند.»
علیرغم این تأکید مطهری بر مستقل بودنش با نگاهی به سابقه سیاسی او میتوان خط و ربطش را به وضوح دید و این چیزی است که بر کسی پوشیده نیست. مطهری در دهه ۷۰ کاملاً به جناح راست تعلق داشت اما بعد از گذشت چند سالی از ریاست جمهوری احمدینژاد به تدریج از این جناح فاصله گرفت تا جایی که در انتخابات مجلس دهم در سال ۹۴ با لیست اصلاحطلبان به مجلس راه یافت.
اما حقیقتاً نمیتوان مطهری را درون جناح اصلاحطلب دانست. او گرچه به لحاظ دیدگاه سیاسی در سالهای اخیر به اصلاحطلبان نزدیک شده است اما به لحاظ دیدگاههای فرهنگی از آنها فاصله دارد. به علاوه به دلیل سابقه تعلقش به جناح اصولگرا او درون الیگارشی اصلاحطلبان جایی ندارد. بنابراین، میتوان مطهری را مورد خاص دانست. کسی واقعاً در هیچ کدام از دو جناح حاکم نمیگنجد.
بیشتر بخوانید: علی مطهری و انتخابات ۱۴۰۰؛ پدیده بیامید!
مطهری قطعاً تحت هیچ شرایطی گزینه مورد حمایت اصولگرایان نخواهد شد و بسیار بعید است که حداقل رأیی از پایگاه اجتماعی آنها کسب کند. در جناح اصلاحطلب هم بسیار بعید است که بتواند حمایتی به دست آورد. او به خاطر دیدگاههای فرهنگیاش (به ویژه نگاهش به مسائل مربوط به سبک زندگی به ویژه مسئله حجاب) نمیتواند از بدنه اجتماعی اصلاحطلبان رأی بگیرد و کادر سیاسی اصلاحطلبان هم گزینههای خود را برای انتخابات دارد که نوبت به مطهری نمیرسد.
لذا مطهری واقعاً گزینهای مستقل است اما نه مستقلی از جنس احمدینژاد که بتواند آرای سرگردان را کسب کند چرا که در انظار عمومی پیوند تامی با هیأت حاکمه دارد. بنابراین، مستقل بودن برای او به معنای شکست قطعی (البته در صورت تأیید صلاحیت) در انتخابات است.
فرد دیگری که تا کنون رسماً اعلام کرده بنا دارد در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شود، حسین دهقان است. او در چهارم آذر ماه رسماً اعلام کاندیداتوری کرد و در مصاحبه خود ضمن بیان این که «من به گرایشات سیاسی به این معنا که بگویم از جریانات سیاسی متعارف امروز جامعه و اصلاحطلب یا اصولگرا هستم، حتماً وابستگی ندارم»، افزود: «به اصل اصیل و اصالت انقلاب معتقدم چون برخاسته از ناب خواسته مردم است. به این باور دارم و سعی میکنم این تفکر را نمایندگی کنم.»
او در ادامه ضمن بیان این که «فصل مناقشات و جدال سیاسی در این کشور تمام شده است»، گفت: «فکر میکنم جریانات سیاسی امروز به این عقلانیت رسیدهاند که آنچه که مهم است پیگیری خواستههای مردم قبل از پیگیری خواستههای حزبی و گروهی است؛ اگر این عقلانیت شکل بگیرد، به اعتقاد من میتوانیم وارد دوران جدید در عرصه اداره و سیاست و حکمرانی شویم.»
این شکل از اظهار نظر را میتوان بسیار نزدیک به همان الگوی فکری مذکور درباره اعلام مستقل بودن دانست. عبور از جناحهای سیاسی کشور، نداشتن وابستگی، بازگشت به اصالت انقلاب که برخاسته از خواسته مردم است و اعلام اتمام مناقشات سیاسی همگی نشانههایی از تلاش برای جلب آرای خاکستری دارد. به عبارت دقیقتر، دهقان میخواهد از خود تصویر کسی را ارائه دهد که ورای مناقشات رایج سیاسی است. مناقشاتی که تا کنون به حل مسائل بنیادین مردم منجر نشده است و از «دوران جدید در عرصه سیاست» سخن میگوید که گویی با آمدن او مسائل بحرانی پیشین به اتمام میرسد.
گرچه به نظر میآید که دهقان مایل است همان مسیری که احمدینژاد رفت را طی کند تا به پاستور برسد اما بسیار بعید است که او بتواند چنان تصویری از خود در اذهان عمومی جا بیندازد.
دهقان اکنون بیش از هر چیز نماد نظامیای است که قصد ورود به سیاست را دارد و به دلیل همان لباس نظامی نمیتواند خود را منفک از هیأت حاکمه نشان دهد. البته، به نظر میآید که دهقان گمان میکند که لباس نظامی تصویر او را فردی مقتدر نشان میدهد، چیزی که احتمالاً از نظر او برای افکار عمومی که خسته از نابسامانیهای بیپایان هستند، جذاب باشد.
*منیع: روزنامه روزان