دیدارنیوز ـ ابولحسن مظفری*: حکمرانیها ممکن است خیلی زود به نقطهای برسند که یا باید به اصلاحات روی خوش نشان دهند یا توسط معترضین، به کناری زده میشوند. حتی اگر کنار هم نروند به مرحله رویگردانی افکار عمومی و یا انزجار خواهند رسید. اما اصلاحات هم چندان آسان نخواهد بود و مصائب و معضلات خودش را دارد.
یک ساختار سیاسی در سه موقعیت مهم، نیازمند اصلاح خواهد بود:
الف) انحراف از مسیر و اهداف اصلی
ب) بروز اشکالاتی پیشبینی نشده
ج) بهینهسازی و ارتقا
برای اصلاحگری، منطقا باید چند پیشنیاز وجود داشته باشد:
۱- داشتن «صلاحیت» (یا اهلیت) برای اصلاح
۲- داشتن «قدرت» (یا توانایی) بر اصلاح
۳- داشتن «انگیزه» جهت اصلاح
با فرض وجود صلاحیت و انگیزه برای اصلاح، اما داشتن (یا کسب) قدرت برای اصلاح، معضلاتی در پی خواهد داشت که بدون توجه به تبعاتش، امکان اصلاحگری یا موفقیتش مورد تردید قرار خواهد گرفت.
نهاد یا فردی که برای اصلاحگری مورد توجه است، با وضعیتهای زیر ممکن است مواجه باشد:
الف) اگر هر سه ویژگی فوق را دارد، بهترین حالت ممکن بوده و فقط باید به او زمان داد تا در انجام اصلاحاتش موفق شود.
ب) اگر صلاحیتش را دارد، ولی قدرت یا انگیزهاش را ندارد، در وهلهی اول باید انگیزهی اصلاح را در او زنده و سپس فکری برای توانایی بر انجامش کرد.
ج) اگر صلاحیتش را ندارد ولو با داشتن سایر ویژگیها، عملا اصلاحات ناقص یا ناقضی را مرتکب خواهد شد که منطقا باید از آن جلوگیری کرد.
د) پیچیدهترین حالت آن است که صلاحیت و انگیزهاش را داشته باشد، ولی ابتدا به ساکن فاقد قدرت کافی برای اقدام به اصلاحات باشد.
در ادامه، مصائب این وضعیت چهارم برای اصلاحگری را به اختصار و با بهرهبردن از هوش خواننده، اشاره میکنیم.
نهاد یا افرادی که قصد اصلاحگری دارند، ولی فعلا فاقد قدرت کافی هستند، باید خود را به داشتههای زیر مجهز کنند:
۱- کسب حداقلی از قدرت (هرچه بیشتر، بهتر؛ خصوصا قدرتهایی که دقیقا در جهت همان اصلاحات موردنظر باشد)
۲- ایجاد حداقلی از «فشار» لازم از طبقات زیرین و هدایت به سمت طبقات بالاتر
۳- داشتن «انسجام» در طرح و برنامه و تلفیق میان قدرتی که دارند و فشاری که ایجاد یا هدایت خواهند کرد.
اما رسیدن به همین مقدمات، چندان هم بیمسأله نخواهد بود. برخی از این مشکلات و تناقضات را میتوان در عناوین زیر بیان کرد:
الف) داشتن قدرت (خصوصا قدرتی که هنوز سازماندهی و مهار نشده است) تمایل به فساد و گسترش پیشبینی نشده دارد. از یک طرف این اصلاحگر میخواهد قدرت موجود را نقد و اصلاح کند و از طرف دیگر وقتی به حداقلی از قدرت میرسد، احتمال فساد در خودش افزایش مییابد.
ب) اگر اصلاحگر، فرد یا نهاد صالحی باشد، اما فاقد قدرت لازم باشد، موفقیتش نیز خیلی نخواهد بود. البته میتواند روشنگری کند و دستاورد کمی هم نیست، ولی مهم آن است که «توفیق» بیابد و آن اصلاح، صورت پذیرد وگرنه به چالشها و درگیریها و شکافهای موجود افزوده خواهد شد. این خودش باعث میشود تا موفقیت اصلاحات، دورتر از دسترس شده و راهی جز تخریب و ساختن از نو باقی نماند، چیزی که اغلب منتهی به نوسازی واقعی نشده و فقط یک خرابی بر خرابیهای قبلی میافزاید.
ج) اگر حتی بخشی از اصلاحگران، آلوده به فساد محتمل شوند (ولو این که بزرگانش صالح بمانند) مانند آن خواهد بود که در یک کارزار اساسی برای اصلاحگری، از پشت جبههی خود دچار آسیب جدی شده و چه بسا مردم از ادعاهای آنها دلسرد شده و تردید کنند که یحتمل اینها نیز فرقی با فرادستان نداشته باشند. آنگاه پروژه اصلاحگری اینها نیز مقرون به شکست خواهد شد.
د) نادیده گرفتن ذات بشر (خصوصا در دوران حاضر) که تمایل شدیدی به منفعتطلبی فردی یا قبیلگی و یا جناحی دارد باعث میشود تصور کنیم که فرضا یک انسانهای فرشتهگونهای وجود دارند و کافی است آنها را بیابیم و به قدرت برسانیم تا همه چیز به ریل صحیح باز گردد؛ ولی اینگونه نیست. همه این استعداد را دارند تا پس از رسیدن به قدرت، «به مرور» (و یا حتی دفعتا) منافع فردی را ترجیح دهند.
حتما در اطراف خود دیدهایم کسانی که داعیهی اصلاح و نقد داشتند، ولی وقتی خودشان در مناصب بالاتری قرار گرفتند، نیازمند نقد و اصلاح و مهار همانها شدهایم. گفتهاند که عموما انقلابیون قبلی، استعداد تبدیل شدن به دیکتاتورهای بعدی را دارند.
دنبال انسانهای فرابشری نباشیم؛ ماهیت انسانی همین است و منافع فردیاش (خواسته و ناخواسته) بر منافع جمعی غلبه دارد مگر آن که بتوانیم:
۱- ساختارسازی کنیم تا تمایلات فردی به مرور در ساختارها حل و هضم شوند (البته زمانبر هست) و از طرفی «امکان» بروز فساد و بهرهبرداریهای نامشروع فردی را به حداقل برسانیم.
۲- درصدی از «احتمال» فساد را در اصلاحگران فعلی بپذیریم و صرفا به خاطر این احتمال، از اصلاحات دست نکشیم. باید انتظار اصلاحات مداوم بیرونی و پالایش درونی را توأمان داشته باشیم. اوضاع «به مرور» خراب میشود و با توجه به موانع و دشواریهایی که به وجود میآید، به مرور هم شانس اصلاح داریم. نباید با نگاه ایدهآلیستی تمامی فرصتهای اصلاحگری، ولو اصلاحات ناچیز را از دست دهیم، چون همین اصلاحات ناچیز، زمینهساز اصلاحات بزرگتر (و کمخسارت تر) خواهند بود.
۳- انتظار نداشته باشیم تا اصلاحگرانی که به قدرت میرسند، هیچ منفعتی نبرند بلکه بخواهیم تا درصدی هم از تصمیمات و مصوبات و اقدامات آنها، راه مشروع منفعت بردن دیگران را باز بگذارد. هر چقدر راه خیررسانی به دیگران را بازتر بگذارند، تحسین بیشتری خواهند داشت، ولی انتظاراتمان را باید همیشه معقولانه و منصفانه نگهداریم وگرنه اصلا هیچ خیری نخواهیم برد. انتظار ۱۰۰ داشتن، گاهی باعث میشود حتی به صفر هم دست نیازیم.
البته همیشه افراد صالح و پاکباختهای هستند که فراتر از انتظارها ظاهر میشوند، ولی اینها استثنا بشر امروز هستند نه قاعده. محاسبات و برنامهریزی ما باید روی قاعدهها باشد، ولی اگر شانس یاریمان کرد و چنان استثنائاتی نصیبمان شد، با حمایت کامل از آنها حداکثر بهره را ببریم.
*پژوهشگر حوزه اجتماعی