دیدارنیوز ـ
اسفندیار عبداللهی: محمود احمدینژاد رییس جمهوری دورههای نهم و دهم ایران بعد از پایان دومین دوره ریاست جمهوریش در سال ۹۶ هرگز ساکت نشد و گاه و بیگاه در رسانهها عرض اندام کرده است. او از همان سال تا کنون همواره کمپین انتخاباتی خود را حفظ کرده و حتی برنامه سفرهای استانی خود را با شدت کمتر ادامه داده است. این رییس جمهوری پیشین ایران با رسانههای خارجی مصاحبه میکند و در قامت یک نجات بخش خود را معرفی میکند و مانفیست بهاری خود را در اختیار رسانههای داخلی میگذارد.
دولت دوم محمود احمدینژاد در سال ۸۸ از درون دود، آتش و چالش سر برآورد و پا گرفت. نه تنها طرفداران جنبش سبز دل پر خونی از انتخابات سال ۸۸ که توسط دولت محمود احمدینژاد برگزار شد دارند، که طرفداران اصولگرای احمدینژاد هم به مرور از پیرامونش پراکنده شدند. احمدینژاد بر خلاف دیگر روسای جمهوری ایران که در پایان دوره به گوشهای میرفتند، در همان میانههای دولت دومش از سوی بخشی از نظام برچسب منحرف خورد و تنها چند ماه پس از پایان دولت دهم ۴۲ نفر از کارگزارانش از او اعلام برائت کردند و از همراهی با او کنار کشیدند. تعداد زیادی از آن افراد اکنون در جبهه پایداری هستند. از جمله صادق محصولی وزیر کشور احمدینژاد که اکنون دبیرکلی جبهه پایداری را به عهده دارد.
حرفهای جذاب از جنس یارانه!
اما با وجودی که تعداد طرفداران شناخته شده محمود احمدینژاد به انگشتان یک دست هم نمیرسد و جز نامهایی، چون مشایی، داوری، جوانفکر، خورشیدی و بقایی چهره شاخص دیگری اطراف او نیست، اما برخی گروههای اجتماعی قرص و محکم احمدینژاد را قبول دارند و احمدینژاد درون خیلیها هنوز فعال است. محمود همیشه در صحنه، امیدوار است، زیرا بخشی از جامعه بخصوص مردم فرودست جامعه و آنهایی که هنوز مسکن مهر و یارانه ۴۵ هزار تومانی را فراموش نکردهاند، او را تنها نجات بخش ایران میدانند. او میداند باید حرفهایی از جنس یارانه، مسکن و عدالت عملی بزند.
بیشتر بخوانید: ابراهیم رئیسی؛ نامزدی برای اجماع اصولگرایان احمدینژاد با هوش است و سوراخ دعا را خوب میشناسد، او هنوز هم میگوید ایران کشوری ثروتمند است و باید این ثروت بین مردم نیازمند تقسیم شود و این استراتژی برای مردم جذاب است. این رییس جمهور پیشین ایران همیشه یک گوشه چشم هم به جهان داشته و دارد و به هر بهانهای شده برای رهبران جهان نامه مینویسد، فرقی نمیکند پادشاه باشد یا، ولی عهد، به ترامپ بنویسد یا بایدن. او میگوید و مینویسد که باشد!
اما محمود احمدینژاد با بخش بزرگی از حاکمیت مشکل بسیار جدی دارد، او را انحرافی میدانند و معتقدند از خط ولایت خارج شده است، به همین دلیل همانگونه که در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ تایید صلاحیت نشد، خیلی از فعالان سیاسی معتقدند او برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ هم تایید صلاحیت نمیشود، بر مبنای شنیدهها او بارها تلاش کرده با بیت رهبری ارتباط بگیرد. احمدینژاد کاراکتری خاص دارد که نه خسته میشود و نه مرعوب، حداقل تا کنون اینگونه نشان داده است، از این رو هم برای گرفتن تایید صلاحیت لابی میکند و از طرفی در رسانهها حرفهای جذابی میزند. لابی او با عالیترین نهادهای نظام این روزها از شنیدههای رایج در محافل سیاسی تهران است. تا آنجا که احمد خورشیدی پدر دامادش صراحتا اظهار کرد: «پرونده احمدینژاد از زیر میز به روی میز آمده»؛ بنابراین احمدینژاد و یارانش دست بردار نیستند و تلاشهای آنها نشان میدهد تا دقیقه ۹۰ در میدان میمانند.
احمدینژاد: ما اصلا حکومت دینی نداریم
برخی یاران احمدینژاد امیدوارند که از طریق اعمال فشار رسانهای و اجتماعی در نهایت حکم تایید صلاحیت او را دریافت و او را به عنوان یکی از گزینههای ریاست جمهوری ۱۴۰۰ مطرح کنند. اما چطور؟ آیا حاکمیت زیر بار احمدینژاد خواهد رفت؟ محمود احمدینژاد اخیر در یک گفتگو به حکومت دینی هجمه وارد کرده و گفته است: «ما اصلا حکومت دینی نداریم. این واژهای غلط و من درآوردی است. دین برای رهایی انسان آمده است، نه برای حاکمیت بر انسان. دین که نیامده خودش را غلبه دهد... ما حکومت دینی نداریم؛ بلکه هدایت دینی، کمال آفرینی دینی و ارزشهای دینی داریم. حکومتی داریم که اسمش را حکومت دینی میگذاریم. پیروان ادیان گوناگون آمدهاند و برای خودشان تعریفی دارند. البته بهاین معنی نیست که باید این را به دیگران تحمیل کنیم. به محض اینکه تصمیم به تحمیل گرفتیم، اینجا دیگر ربطی به حقیقت دین ندارد. این نفسانیات ماست که زیر تابلوی دین آمده است.» حالا چه خواهد شد؟ حداقل تا قبل از این اظهار نظر احمدینژاد ریسمان خود را از نهاد قدرت که بر پایه حکومت دینی است، قطع نکرده بود، اکنون که این رییس بهاری دولتهای نهم و دهم صراحتا حکومت عرفی را برای زندگی امروز بشر تجویز میکند، تکلیفش با رئوس نظام چه خواهد شد و آیا بار دیگر به او اعتماد میکنند؟
آقا تهرانی: قرابتی با احمدینژاد نداریم
از طرفی یاران و حامیان سالهای نه چندان دور محمود احمدینژاد او را "خارج شده از مسیر ولایت میدانند و هر گونه قرابتی با او را منکر میشوند". مثلا مرتضی آقا تهرانی گفته: «در جبهه پایداری بر سر پیروی از ولایت اتفاق نظر داریم و همه اعضا بالاتفاق با آنهایی که امروز از مسیر ولایت خارج شدهاند، هیچ قرابتی ندارند. جبهه پایداری گفتمانی که دنبال میکند را قربانی نزدیکی به فلان شخصیت و بهمان چهره سیاسی نمیکند. آنها که به دروغ میگویند مهندس محصولی دنبال آقای احمدینژاد است بدانند که در آن زمان ایشان جزو اولین نفراتی در دولت بود که مقابل خط انحراف ایستاد. هرکس به گفتمان مدنظر جبهه پایبند بود، ما با او متحدیم. هرکس با این گفتمان که همان گفتمان انقلاب اسلامی است، زاویه داشته باشد، ما نمیتوانیم او و فعالیتهایش را تایید کنیم. این گمانهزنیهایی هم که اخیراً در رسانهها و محافل سیاسی مطرح میکنند، کذب است و جبهه پایداری کاملاً با تمسک به گفتمان انقلاب در اوج اتحاد و همبستگی قرار دارد.»
البته این نماینده مردم تهران در مجلس اصلاح طلبان را از این نقد خود بی بهره نکرده و آنها را عامل تفرقه معرفی کرده است که آدم متوجه نمیشود، اختلاف آنها با دوست و هم پیمان قدیمیشان چه ارتباطی به اصلاحطلبان دارد؟ آقا تهرانی در بخشی از اظهارات خود گفته: «تفرقه و عدم انسجام در جبهه پایداری، آرزویی دستنیافتنی برای اصلاحطلبان خواهد بود و شایعه سازان بهتر است که برای فرار از پاسخگویی دنبال سناریوهای دیگری باشند؛ چرا که مرغ پخته هم از این شایعات خندهاش میگیرد.» این اظهار نظر از آنجایی نشات میگیرد که گویا یک رسانه اصلاحطلب به نقل از یک شخصیت اصلاح طلب عنوان کرده که صادق محصولی دنبال این است که از هر راهی شده احمدینژاد را به عرصه بیاورد، ولی آقا تهرانی تکذیب میکند و محصولی را از جمله اولین افرادی معرفی میکند که "مقابل خط انحراف ایستاد".
احمدینژاد تنها نیست؟
اکنون یک احمدینژاد است و هزار حرف و حدیث. انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نزدیک است، یاران قدیمی خود را همراه ندارد. محمدباقر قالیباف و ابراهیم رییسی هر کدام از جهتی مدعی هستند، سعید جلیلی کابینه جوان انقلابی معرفی کرده است، شورای ائتلاف نیرویهای انقلاب که پیروز مجلس یازدهم شد برقرار و خود را پیروز کارزار انتخاباتی پیش رو میداند، اصولگرایان سنتی با محوریت جامعه روحانیت مبارز "شورای وحدت" تشکیل داده و حداقل تا اینجای کار مجموعهای واحد تحت عنوان آنچه به نام اصولگرایان میشناختیم وجود ندارد و احمدینژاد بی توجه به همه این جار و جنجالها، ساز خود را میزند. برخی او را یگانه شانس اصولگرایان برای جلب حمایت گسترده اجتماعی و ناجی این جریان میدانند. هر چند بخش بزرگی از اصولگرایان چنین اعتقادی ندارند و او را خارج از مسیر ولایت و عامل جریان انحرافی میدانند.
به نظر میرسد دولت بهاریها خود را جدا از اصولگرایان میدانند و به امید تایید صلاحیت احمدینژاد، معتقدند بدون نیاز به حمایت دو جریان بزرگ سیاسی، او پیروز است. به هر روی سپهر سیاسی ایران عرصه اتفاقات عجیب است و نمونه این رخدادها را میتوان در نتیجه انتخاباتهای ریاست جمهوری ۷۶ و ۸۴ مشاهده کرد، بعید نیست خط سوم محمود احمدینژاد از میان قال و قیل سیاسی ـ انتخاباتی پیش رو به سلامت عبور کند و بار دیگر حداقل برای ۴ سال عنان نا آرام اسب سرنوشت مردم ایران را به دست گیرند. فراموش نکنیم که محمود احمدینژاد تنها نیست، او در دوران شهرداری و ریاست جمهوری خود در سطحی گسترده بدنهای در سیستم مدیریت و دیگر لایههای اجرایی همراه و تثبیت کرد که وقتی به هر سازمان و نهادی مراجعه کنید، بخش زیادی از کادر آن به محمود احمدینژاد تعلق خاطر دارند، از سپاه پاسداران، پاستور، بهارستان، نهادهای هسته سخت قدرت، وزارتخانهها، ورزش، فرهنگ تا خانههای بهداشت روستایی.
احمدینژاد، اما یک چیز را کم دارد و آن اعتماد هسته سخت قدرت است. همین امر به احتمال بسیار زیاد مانع از تایید صلاحیت او در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ خواهد شد. با این حال او نشان داده که سیاستمدار سمجی است و برای ماندن در عرصه اهل برنامهریزی دراز مدت است و از پس ناکامی در هر بزنگاهی به موعد بعدی چشم میدوزد.