دیدارنیوز ـ «حج كن! و حج، نشانهاي از اين رجعت به سوي او، او كه ابديت مطلق است، او كه لايتناهي است، او كه نهايت ندارد، حد ندارد، تا ندارد و بازگشت به سوي او، يعني حركت به سوي كمال مطلق، خير مطلق، زيبايي مطلق، قدرت، علم، ارزش و حقيقت مطلق، يعني حركت به سوي مطلق، حركت مطلق به سوي كمال مطلق، يعني حركتي ابدي» اين بخشي از درك و دريافت علي شريعتي از حج است. صد البته حج، فراسوي اين فهم عرفاني، جنبههاي اجتماعي و سياسي گسترده و غيرقابل انكاري دارد و از قضا همه ساله بر اين جنبهها نيز افزوه ميشود. اما حج از كجا آغاز شد و در آغاز به چه شكل بود؟ اين آيين نزد پدر ايمان، ابراهيم چه معنايي داشت و در طول قرون چه تحولاتي را از سرگذراند؟ اين پرسشها را با سيد محمد مهدي جعفري، قرآن پژوه و پژوهشگر نهج البلاغه و استاد برجسته تاريخ اسلام در ميان گذاشتيم و از او درباره تجربه شخصياش از حاجي شدن نيز پرسيديم:
نخست درباره سابقه آيين حج پيش از ظهور اسلام بفرماييد؟
به تصريح قرآن كريم، خانه كعبه را ابراهيم نبي (ع) به دستور خداوند بنا كرد. اين خانه نمادي از توحيد بود؛ به اين معنا كه مومنان نبايد مجسمهاي از خدا ميساختند، زيرا اين كار بتپرستي تلقي ميشد. بر اين اساس خداوند به ابراهيم (ع) دستور داد كه خانهاي براي خدا بسازد كه اين خانه محل زيارت عموم باشد. از اين جهت در سوره حج، آيه ٢٧ خداوند به ابراهيم (ع) امر ميكند: «وأذِّنْ فِيالناسِ بِالْحجِّ يأْتُوك رِجالًا و على كُلِّ ضامِرٍ يأْتِين مِنْ كُلِّ فجٍّ عمِيقٍ» يعني «و مردم را به حج فرا خوان تا پياده يا سوار بر شتران تكيده از راههاي دور نزد تو بيايند» (ترجمه آيتي). از اين جهت اين خانه در اصل اساسي براي توحيد بوده است كه ابراهيم ساخت. بعد از او، اسماعيل متولي اين خانه شد و به حاجيها و كساني كه به زيارت ميآمدند، خدمت ميكرد. چند نسل از زمان ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب (عليهمالسلام جميعا) گذشت و متاسفانه اين خانه به بتكده بدل شد، يعني دوباره بت پرستان آن را گرفتند. تا اينكه قبل از ظهور اسلام، قبيله قريش متولي اين خانه شدند كه در واقع متولي بتكده بودند و همه قبايل عرب حدود ٣٦٠ بت در اين خانه بنا كرده بودند كه همهساله براي پرستش بتهايشان در كعبه به مكه ميآمدند. البته در ميان بتپرستان، مومنان حقيقي نيز به كعبه ميآمدند و خداي احد و واحد را زيارت ميكردند؛ با اين تفاوت كه زيارت مومنان با پرستش بتپرستان تفاوت داشت.
با ظهور اسلام چه اتفاقي افتاد؟
وقتي پيامبر اكرم (ص) در ٢٧ رجب عامالفيل (مطابق با ٦١٠ ميلادي) در چهل سالگي به رسالت مبعوث شد، ١٣ سال در مكه بود و در اين مدت زيارت خانه كعبه را به جا ميآورد، اما نه به شكل مشركين و بتپرستان و نه به قصد زيارت بتها، بلكه در آنجا عبادت خاص مسلمانان براي خداوند احد و واحد را به جا ميآورد. تا اينكه پيامبر(ص) در سال ١٣ بعثت، از مكه به مدينه هجرت كرد. ٦ ماه بعد دستور نماز رسيد. البته پيش از آن هم نماز بود، اما نه به اين شكلي كه الان مسلمانان به جا ميآورند. در ابتدا پيامبر(ص) رو به بيتالمقدس نماز ميخواند، به اين مناسبت كه بيتالمقدس مسجدي بود كه توحيد در آنجا برقرار بود و مثل كعبه آلوده به شرك نشده بود. اما بعد از ٦ ماه خداوند به پيامبر (ص) آيهاي نازل كرد و امر كرد كه شما بايد رو به مكه نماز بخوانيد. مدينه در شمال مكه است و بيتالمقدس نيز در شمال مدينه است. دستور تغيير قبله نيز در ميانه نماز به پيامبر (ص) نازل شد. از اين جهت پيامبر (ص) در ميانه نماز درست از شمال رو به جنوب بازگشت. آيه ١٤٢ سوره بقره، اشارهاي به همين موضوع دارد كه ميفرمايد: «سيقُولُ السُّفهاءُ مِن الناسِ ما و لا هُمْ عنْ قِبْلتِهِمُ التِي كانُوا عليْها قُلْ لِلهِ الْمشْرِقُ والْمغْرِبُ يهْدِي منْ يشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتقِيمٍ» يعني «از مردم، آنان كه كم خردند، خواهند گفت: چه چيز آنها را از قبلهاي كه رو به روي آن ميايستادند برگردانيد؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست و خدا هر كس را كه بخواهد به راه راست هدايت ميكند.» (ترجمه آيتي). يعني اشاره دارد كه اين براي امتحان مومنين است. زيرا اتفاق مهمي رخ داد و از مومنان به توحيد خواسته شده بود كه به سمت كعبهاي كه بتخانه شده، نماز بگزارند، آن هم براي خداوند. به هر حال با اين فرمان، بار ديگر كعبه به خانه توحيد بدل شد. تا اينكه در سال ٦ هجري، پيامبر (ص) با عدهاي از مسلمانان به قصد زيارت خانه خدا به سمت مكه عزم سفر كرد. مشركين كه از قصد پيامبر (ص) و مسلمانان آگاه شدند، سعي كردند جلوي آنها را بگيرند و مسلمانان در محلي به نام حديبيه توقف كردند. پيامبر(ص) پيكي را به سوي سران قريش فرستاد تا به آنها بگويد ما قصد زيارت داريم. آنها در ابتدا قبول نكردند تا بعد از مذاكرات، قرار شد قراردادي با مسلمانان بسته شود. قرار شد مسلمانان آن سال به مكه نروند و از سال بعد، هر سال به مدت ٣ روز براي انجام حج به مكه بروند. پيامبر (ص) پذيرفت و سال بعد (سال ٧ هجري) مسلمانان به مكه رفتند كه آن حج، به عمره القضاء مشهور شد، زيرا در آن قضاي حج سال گذشته را نيز به جا آوردند. در ٣ روزي كه مسلمانان براي حج به مكه رفتند، اهالي مكه از شهر بيرون رفتند. بعد از ٣ روز مسلمانان به مدينه بازگشتند. تا اينكه قريش قرارداد حديبيه را نقض كردند. در قرارداد حديبيه ذكر شده بود كه قريش حق ندارد به كساني كه مورد حمايت مسلمانان هستند، تعرض كنند و مسلمانان نيز همينطور، نبايد به كساني كه مورد حمايت قريش هستند، خسارتي وارد كنند. اما قريش اين تعهد را نقض كرد و بنابراين پيامبر اكرم (ص) در رمضان سال ٨ هجري با جمعيت عظيمي از مسلمانان به قصد فتح مكه از مدينه عزيمت كردند و ابوسفيان نيز ناگزير به اسلام در آمد. بنا شد هر كس در خانه خودش است يا در خانه ابوسفيان در امان باشد. پيامبر(ص) و يارانش به سوي خانه خدا رفتند و بتها را از خانه بيرون كردند. از سال دهم هجري نيز آيين حج تقريبا به شكلي كه امروز ميشناسيم، رايج شد.
آيا حج از سال هشتم، به صورت امروزين خود بود؟
ببينيد در سال ٩ هجري پيامبر اكرم (ص) گروهي از مسلمانان را به همراه ابوبكر به عنوان اميرالحاج به مكه فرستاد. بعد از عزيمت ابوبكر و مسلمانان آيات اوليه سوره توبه نازل شد كه ميفرمايد: «براءةٌ مِنالله و رسُولِهِ إِلى الذِين عاهدْتُمْ مِن الْمُشْرِكِين» يعني «اين اعلام بيزاري خدا و رسول اوست به مشركاني كه شما مسلمين با آنان عهد بستهايد (و آنان عهد شكستند) .» (ترجمه آيتي) . با اين اين آيات كه بيان اظهار بيزاري خدا و پيامبر (ص) از مشركين (عهد شكن) است، مشخص شد كه ديگر مشركين حق ندارند كه خانه خدا را زيارت كنند. پيامبر مفاد اين سوره را به علي (ع) داد كه به مكه برود و آن را به مردم مشرك مكه اعلام كند. علي (ع) بين راه به گروه ابوبكر رسيد و خبر را به او داد. او از علي (ع) پرسيد كه آيا اميري يا مامور؟ علي (ع) گفت مامور و بايد اين سوره را خودم يا كسي از خانواده پيامبر(ع) براي مردم مكه بخواند. خلاصه علي(ع) با آن قافله به مكه ر رفت و اين آيات را براي مردم مكه قرائت كرد. در سال دهم هجري نيز پيامبر(ص) خود به حج رفت و علي (ع) در اين زمان به يمن رفته بود تا به رفع اختلاف برخي قبايل آنجا بپردازد. پيامبر (ص) فرستادهاي به يمن فرستاد تا به علي(ع) بگويد كه قرار است امسال حج به صورت كامل برگزار شود و خودش را به مكه برساند. بنابراين حج در سال دهم هجري به شكل كاملي كه امروز ميشناسيم، برگزار شد. البته ممكن است در جزييات تفاوتهايي باشد، اما اصل مراسم كه شامل محرم شدن در لباس احرام و ٧ بار طواف كردن است، از همان زمان برقرار شد. البته خود پيامبر (ص) در سال هفتم هجري، به اين صورت طواف كرد كه ٣ بار اول دور خانه دويدند و چهار بار هم قدم زدند. اما به هر حال اصل طواف همين ٧ بار چرخيدن دور خانه خداست كه از حجرالاسود كه در دست چپ است، شروع ميشود و بين مقام ابراهيم صورت ميگيرد. همچنين حاجيان بايد نماز طواف را به جا آورند. پيامبر (ص) خود طواف نسا را نيز انجام ميداد كه عمر در زمان خلافت خود آن را نسخ كرد و از اين حيث بين شيعه و سني اختلاف است، يعني طواف نسا نزد سنيها واجب نيست و براي شيعه واجب است. از ديگر مناسك حج سعي ميان صفا و مروه است، يعني ٧ بار بايد ميان اين دو راه بروند. شب نهم نيز به عرفان ميروند و از عرفات به مشعر. در مشعر بعد از نماز، ريگ براي رمي جمرات و شيطانها جمع ميكنند. اين آداب در سنت پيامبر (ص) است و با اين جزييات در قرآن نيامده است.
آيا قرباني كردن نيز جزو احكام حج است؟
بله، از همان ابتدا به لحاظ فقهي اصل بوده است. البته مشركين نيز قرباني ميكردند، اما قرباني آنها به قصد بتها بوده اما مسلمانان براي خداي واحد قرباني ميكردند. در نظر داشته باشيد كه بسياري از احكام حج امضايي است، يعني اختراع و ابتكار پيامبر (ص) نيست و از زمان ابراهيم (ع) برقرار بوده و بعدا مشركين آن را تحريف كردند و پيامبر(ص) آن را تصحيح كردند. بنابراين رمي جمرات و تراشيدن موي سر و كوتاه كردن ناخن قرباني ميكنند و بعد از قرباني باز به رمي جمرات ميپردازند و به ٣ نماد شيطان رمي ميكنند. اين اصل حج است. بنابراين احرام، طواف نماز، طواف نساء (نزد شيعه)، سعي بين صفا و مروه، رفتن به عرفات، برگشتن به مشعر، برگزاري نماز صبح و جمع كردن ريگ، آمدن به منا و رمي جمرات، حلق و تقصير (كوتاه كردن موي سر و ناخنها) و قرباني از واجبات حج تمتع است. قرباني نيز ميتواند گوسفند يا شتر باشد. هر كس به استطاعت خود قرباني ميكند. الان هم به علت ازدحام برخي فقها ميگويند كه ميتوان بعد از حج در وطن خود قرباني كرد يا همزمان با حج، افرادي به نيابت از حاجي در وطن او قرباني كنند.
تفاوت حج تمتع با حج عمره در چيست؟
حج تمتع در ماه ذيحجه از سوم اين ماه شروع ميشود و براي مسلمانان مستطيع (داراي تمكن مالي لازم) واجب است. اما حج عمره در ماههاي ديگر انجام ميشود و رفتن به عرفات و مشعر و منا و قرباني كردن ندارد و فقط شامل احرام كردن و طواف كردن و نماز و سعي بين صفا و مروه و تقصير است. البته يك عمره تمتع نيز داريم كه برخي به جا ميآورند.
اهميت آيين حج در ميان مسلمانان در چيست؟
شايد زيباترين و شيواترين بيان در فلسفه حج را دكتر شريعتي در كتاب «حج» بيان كردهاند. اين كتاب بسيار زيباست و ضمن بيان فلسفه حج و مسائل مربوط به آن، به واقعيتهاي تاريخي نيز اشاره ميكند. اما به صورت عميق اين آيتالله سيدمحمود طالقاني است كه در تفسير سوره بقره ذيل داستان ابراهيم(ع) آوردهاند. خلاصه آن اين است كه ابراهيم (ع) ابوالانبياء (پدر پيامبران) است، زيرا از نوح نبي(ع) كتابي نمانده و سخنان او فراموش شده است. ابراهيم (ع) در شرايطي به نبوت مبعوث شد كه تمام زمين را شرك فرار گرفته بود و در سرزمين او بابل كه الان جزيي از عراق است، مردم بتپرستي ميكردند و نمرود خود را خداي خدايان ميخواند. مردم ديگر نيز بتهايي را به صورت مجسمه ميپرستيدند يا ستاره پرستي و خورشيد پرستي ميكردند. ابراهيم (ع) نخستين پيامبر مشخص تاريخي است كه مساله توحيد را اعلام كرد و نكته اين است كه اگر به اين مقدار بسنده ميكرد، فراموش ميشد، از اين جهت ابراهيم (ع) از سوي خدا مامور شد خانهاي براي خدا بسازد و به نام خدا و براي مردم (لناس) اين خانه را بنا كند. مردمي كه خداي واحد را ميجستند به اين خانه به عنوان مظهري و نمادي از خداي واحد مينگريستند. بنابراين اهميت حج در توحيد است و مومنان به خداي واحد با حج توحيد را اعلام و از شرك برائت ميجويند. اگرچه بعد از ابراهيم (ع) به شرحي كه بيان شد، باز مشركين بر كعبه غلبه كردند، اما به هر حال اين مظهر توحيد تا زمان اسلام باقي ماند و اسلام نيز براي اينكه اين آموزه اساسي برقرار بماند، مراسم حج را در مقابل هر نوع بت پرستي و شخص پرستي و هواپرستي برقرار ساخت و تاكيد كرد كه خدا را بسيار به ياد آوريد و فقط او را بپرستيد.
آيا در حج جنبه اجتماعي و سياسي هم مهم است؟
خير، حج از همان زمان پيامبر(ص) براي مسلمان اهميت سياسي و اجتماعي وسيعي داشت. مسلماناني كه توانايي سفر حج را داشتند، به نمايندگي از منطقه و محلي كه در آن زندگي ميكردند، از سراسر جهان اسلام براي برگزاري اين آيين به مكه ميآمدند و از حال و روز ديگر مسلمانان مطلع ميشدند و در بازگشت پيامها و اخبار را براي مردم منطقه خودشان بازگو ميكردند. البته در آن زمان مثل امروز رسانهها به اين شكل گسترده نبود و حج گذشته از جنبه آييني و ديني، نقش رسانه را ايفا ميكرد. امروز البته مسلمانان به مدد رسانهها از اخبار يكديگر خبر دارند، اما كماكان حج نقش سياسي و اجتماعي خود را به عنوان آييني براي نشان دادن وحدت و اتحاد مسلمين ايفا ميكند.
جلال آلاحمد، در سفرنامه مشهورش «خسي در ميقات» كه قريب به ٥٠ سال پيش نوشته شده است، ضمن انتقاد از مديريت عربستان در برگزاري حج، پيشنهاد ميكند كه بهتر است مديريت برگزاري حج نه به صورت انحصاري بلكه به شكل مشترك و با همكاري شورايي از كشورها و جوامع مسلمان برگزار شود. نظر شما در اين مورد چيست؟
به نظر من اين نگاه صددرصد درست است. به خصوص امروز كه عربستان و البته امريكا و انگليس كه در بنا كردن كشور عربستان از اول نقش داشته، در اين امر دخالت ميكنند، اهميت اين ديدگاه بيشتر خودش را نشان ميدهد و بايد شورايي مستقل از كشورهاي مسلمان در قالب هياتي اين وظيفه را انجام ميدادند. يعني بايد شورايي از عموم مسلمانان از مذاهب مختلف اسلامي اين امر را به عهده بگيرند.
در پايان دوست داشتم درباره تجربه خودتان از حج بفرماييد. چند بار به زيارت خانه خدا مشرف شدهايد و چه تجربهاي در اين زمينه داشتيد؟
من دو بار به زيارت خانه خدا رفتهام، يك بار به عنوان تمتع در سال ١٣٦٢ و بار ديگر در سال ١٣٨٣ به عنوان حج عمره كه هر دو بار نيز بسيار خوب بود. در بار نخست با گروهي شامل ٣٢ نفر از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به حج رفتيم كه در ميان ايشان چندين نفر از دوستانم نيز حضور داشتند. آنجا علاوه بر به جا آوردن زيارت، به مطالعه در اوضاع و احوال ساير جوامع و ملل اسلامي نيز پرداختيم و از نزديك با مسلمانان ساير كشورهاي مسلمان آشنا شديم. نكته جالب توجه آن بود كه حاجيان بيشتر كشورهاي سنتي مثل تركيه و مصر، سن بالايي داشتند، اما از كشورهاي انقلابي مثل ايران و ليبي آن زمان و فلسطين و عراق و الجزاير جوانها به حج آمده بودند و آن را نه فقط يك وظيفه مذهبي بلكه يك آيين سياسي و اجتماعي نيز ميديدند. در سال ١٣٨٣ نيز به خاطر كتاب پرتوي از نهجالبلاغه با گروهي از نهجالبلاغهپژوهان از سوي وزارت ارشاد اسلامي به حج عمره رفتم. آن سال، آخرين سال مسووليت آقاي مسجدجامعي به عنوان وزير ارشاد بود و ما مهمان رسمي دولت سعودي بوديم و به همين خاطر توانستيم نهتنها به مكه و مدينه، بلكه به طائف كه منطقهاي بالنسبه خوش آبوهواتر است، نيز برويم و از قبر حضرت ابراهيم (ع) و آرامگاه ابن عباس در مسجد ابراهيم زيارت كنيم. در آنجا شاهد ويلاهايي بوديم كه متعلق به سران سعودي بود. ميدانيد كه پيامبر در سال دهم بعثت بعد از وفات عموي بزرگوارشان ابوطالب (ع) و همسر گراميشان خديجه (س) مجبور شد از مكه بيرون برود و به طائف رفت و در آنجا از سوي سران قريش كه آنجا باغهاي بزرگي داشتند، با سنگپراكني آزار ديد. امروز نيز ويلاهاي سران سعودي در همين منطقه محلي براي خوشگذراني زمامداران است. به هر حال نكته مهم اين است كه خاندان سعودي با وجود ثروتي كه در اختيار دارند، در خدمت رساني شايسته به حجاج و زايران خانه خدا به خوبي عمل نميكنند و مسائل آييني و الهي حج را با مسائل سياسي مربوط به خودشان خلط كردهاند.
منبع: اعتماد/محسن آزموده/۳۰ مرداد ۹۷