دیدارنیوز ـ آرین افخمی*: «اگر کسی اشتباهی کند، فوتبال نباید تاوان آن را بدهد. من اشتباه کردم و خودم بهایش را میدهم، ولی به توپ نباید خدشهای وارد شود.» روزی که این جملهها را میگفت نمیدانست که چند سال بعد، خودش با رفتن ناگهانیاش بیشترین خدشه را به توپ وارد میکند و بزرگترین تاوان را از فوتبال میگیرد. آری حالا دیگر فوتبال، روحش را و توپ، قلبش را برای همیشه از دست داده است. حالا فوتبال تنها یک خط ممتد روی مانیتور است. فوتبال مرده است.
وقتی در کوچه فوتبال از کنار خانههای شاعران و ساحران و جادوگران و اعجوبهها و نابغهها و فرازمینیهای آن میگذری، در آن آخر، به خانهای میرسی که دقیقا انتهای فوتبال است؛ جمع همه آن القاب و هیچ کدامشان؛ نهایت ابدیت در فوتبال؛ خانه خدای فوتبال؛ دیهگو مارادونا.
مارادونا برای عاشقان فوتبال مثل کوکائین برای دیهگو بود. جادویش با توپ، مانند مسخشدهها میخکوبت میکرد و با هنرنماییاش از زمین جدا میشدی. اصلا چه چیز برای اسطوره شدن بود که او نداشته باشد؟ پسرک فقیری که از قعر نکبت به اوج افتخار رسید. با آن موهای فرفری، قد کوتاه، هیکل پیچیده و آن راه رفتن جنوبشهری، وقتی پا به زمین فوتبال میگذاشت، زمان را متوقف میکرد.
رابطهاش با توپ درست همان قصه عاشق و معشوق بود. عاشقی که در مرکز جهان ایستاده و با معشوقش میرقصد و دنیایی را غرق تماشا میکند. دستنیافتنی در فوتبال و دمدستی در زندگی. قهرمانی که به مافیا و اعتیاد گره خورد تا به ضدقهرمان خودش بدل شود. پروتاگونیستی در نقش آنتاگونیست.
با آوار شدن خبر درگذشتش تلاش کردم در سوگش مرثیهای بنویسم تا در کنار عاشقان فوتبال، همگی نه برای او بلکه برای فوتبال گریه کنیم. چیزی که در حد شأن مارادونا باشد. اما راستش انگار قلمم خشکیده. مگر میشود مطلبی در حد شأن خدای فوتبال نوشت؟ اصلا باید از کجا شروع کرد و به کجا رسید؟ فقط شعاری که هر جا میرفت به افتخارش طنینانداز میشد در سرم میپیچد: اوووله اوله اوله اوله، دیهگووو دیهگل... اوووله اوله اوله اوله، دیهگووو، دیهگل...
باید از کدام مارادونا بنویسم؟ از پسرک فقیر و چرک محله پیافیوریتوی بوینوسآیرس که دو آرزو بیشتر نداشت؟ (خریدن یک خانه برای پدر و مادرش و قهرمانی در جام جهانی) یا از جوانک موفرفری آرخنتینیوسجونیورز که در جنگ فقر و غنا، به جای رفتن به تیم متمول پایتخت (ریورپلاته)، هوای بچههای فقیر بوینوسآیرس را داشت و به تیم محبوب فقرا (بوکاجونیورز) رفت؟
از مارادونای کمفروغ همیشه مصدوم بارسلونا یا اسطوره جنگجوی ناپولی؟ از گرانترین انتقال فوتبالی آن زمان که بیشتر از دو سال در کاتالونیا دوام نیاورد یا از جنگجویی که باز هم هوای جنگیدن در کنار فقرا به سرش زد و با شکستن رکورد خودش، با بالاترین قیمت به فقیرترین شهر ایتالیا رفت تا در جنگ با بچهپولدارهای شمال ایتالیا (یوونتوس، میلان و اینتر)، با دو قهرمانی در لیگ ایتالیا، یک قهرمانی در جام حذفی، یک قهرمانی در سوپرجام و یک قهرمانی در جام یوفا، به ناپلیهای جنوبی بزرگترین افتخارات فوتبالی داخلی و اروپاییشان را هدیه بدهد؟
از مارادونای فریبکار یا قهرمان جام جهانی ۱۹۸۶؟ از آن ارتش تکنفره آرژانتینیها که با کمک گرفتن از دست خدا به فریبکاری شناخته شد یا از یک فرازمینی که تمام انگلیس را دریبل زد و با گل قرنش، انتقام یک ملت تحقیرشده در جنگ جزایر مالویناس (فالکلند) را از سربازان ملکه گرفت؟ یا از مارادونایی که با پاس طلایی دقایق آخرش در فینال مکزیکوسیتی، آلمانغربی مغرور را به زانو درآورد و خالق زیباترین بوسه به جام جهانی شد؟
از قدیس ناپولی یا ابلیس ناپل؟ از قدیسی که با استقبال ۸۵ هزار نفری ورزشگاه سنپائولو و افتخارات تکرارنشدنی با ناپولی برای ناپلیها دلبری میکرد یا ابلیسی که بعد از آشناییاش با خانواده جولیانو و گروه مافیایی کامورا در ناپل و سقوطش در ثروت و اعتیاد و شهوت، با یک سال حکم محرومیت، شهر جنوبیها را تک و تنها ترک کرد؟
از گریههایش در فینال جام جهانی ۹۰ یا فریادش بر سر دوربین در جام جهانی ۹۴؟ از یک فوتبالیست موفق یا یک مربی ناموفق؟ از بستری شدنش در بیمارستان روانی یا طغیانگریاش؟ از مارادونای ضدامپریالیست یا مارادونای مولتیمیلیونر؟ از مارادونای انقلابی یا مارادونای حقهباز؟ از مارادونای مجری یا مارادونای معتاد گوشهگیر؟ واقعا باید از کدام مارادونا نوشت؟ اصلا با وجود این همه تناقض و تضاد چطور میتوان درباره او چیزی نوشت؟
نه! هر چه فکر میکنم نمیتوانم در وصف کسی که خدای فوتبال و شیطان زندگی خود بود چیزی بنویسم. کسی که مثل فوتبال با زندگیاش هم بازی میکرد، چون مارادونا بود و فقط یک مارادونا وجود داشت. کسی که حتی مرگش هم مثل فوتبال و زندگیاش بود. برای همین است که میگویم به مارادونا که میرسم انگار قلمم میخشکد. چون او مارادوناست؛ شماره ۱۰ ابدی، همان همیشگی تکرارنشدنی.
به قول آن گزارشگر احساساتی بازی جاودانه آرژانتین و انگلیس درجام جهانی ۱۹۸۶: خدایا از تو متشکریم. برای فوتبال. برای مارادونا. برای این اشکها...
خیلیها به رسم معمول در کنار عکسش نوشتند: دیهگو مارادونا؛ ۱۹۶۰-۲۰۲۰. اما عاشقانش خواهند نوشت: مارادونا؛ ۱۹۸۶ تا ابد...
*روزنامه نگار