
دیدارنیوز: به سنت هر هفته «دیدار» چند محصول فرهنگی را معرفی میکند که میتواند آدینه خوبی برای شما رقم بزند. ببنید و بخوانید و بشنوید! آدینهتان پر از دیدار!
خیلی از بچههای دهه شصتی در آن سالها که ویدیو یک وسیله خیلی لوکس و تجملاتی حساب میشد و فیلمهای ویاچاس دست به دست در خانهها میچرخید، آن سالها فیلمی را با شور و شوق برای هم تعریف میکردند که در آن یکی از بچههای کتکخور مدرسه بعد از آشنا شدن با یک استاد ژاپنی شکل عجیب و غریبی از آموزش کاراته را از سر میگذارند و در مدتی کوتاه پدیده مسابقات محلی میشد. این فیلم که «بچه کاراتهکار» (Karate Kid) نام داشت حالا جزو یکی از مشهورترین فیلمهای دهه ۸۰ میلادی است و همان سالها دو دنباله هم برایش ساخته شد که البته هیچکدام به خوبی فیلم اول نبودند. وجود طرفداران زیاد «کاراته کید» باعث شد که جاش هیلد فیلمنامهنویس هالیوودی به فکر ساختن سریالی با محوریت کاراکترهای این فیلم موفق- به نام کبرای کای (Cobra Kai) - بیافتد و قهرمانان نوجوان ما را در پنجاه و چند سالگیشان تصویر کند. در این مجموعه موفق که پخش آن ابتدا از یوتیوب شروع شد و حالا به نتفلیکس راه پیدا کرده، ما با چرخشی عالی داستان سریال را از زاویه دید جانی ضدقهرمان فیلم بچه کاراتهکار میبینیم که برخلاف قبل زندگی چندان موفقی ندارد و تمام عمر دنیل را باعث بدبختیهایش در زندگی دانسته و همین باعث میشود که آنها باری دیگر در میانسالی رقابتی بیامان را با هم شروع کنند. نکته مهم اینجاست که برای شروع تماشای کبرا کای لازم نیست حتما فیلم بچه کاراتهکار را دیده باشید و هرجا که به گذشته اشاره میشود ما فلشبکهایی را از فیلمهای قبلی میبینیم. تا حالا دو فصل از این سریال پخش شده و دی ماه فصل سوم آن هم توسط نتفلیکس منتشر خواهد شد. از موفقیت این سریال همین بس که سایت ایرادگیر راتن تومیتوز به آن امتیاز بالای ۹۴ درصد را داده است.
بارها شده که تصمیم گرفتهایم رویه خودمان را عوض کنیم، رژیم بگیریم، سیگار را ترک کنیم و به جای نق زدن عملگرا باشیم و تغییراتی اساسی را در زندگیمان به وجود بیاوریم. شاید مدتی هم به این تغییرات ادامه داده باشیم، اما به احتمال زیاد چیزی نگذشته که دوباره روز از نو و روزی از نو ما همان به همان زندگی قبلیمان برگشتهایم و همان آدم قبل شدهایم. این دقیقا همان موضوعی است که شیرزاد چمین نویسنده ایرانیالاصل کتاب «هوش مثبت» به آن پرداخته است. آنطور که چمین میگوید ما در ذهنمان خرابکارهای سمجی داریم که به ما اجازه تغییر نمیدهند و متقاعدمان میکنند که به همان شیوههای قبلیمان ادامه دهیم. اما راهکار این است که ما هوش مثبتمان را پرورش بدهیم و نگذاریم خرابکارها که از بچگی وظیفه نگهداری و حفظ ما از خطرات را برعهده داشتهاند فرمان را در دست بگیرند. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «هوش مثبت، شما را به خط مقدم نبرد بیامان و پرخروش موجود در ذهنتان میبرد. در یکسوی این میدان نبرد، خرابکارهایی نامریی هستند که هرگونه کوششتان را در جهت افزایش شادی یا کارایی تخریب میکنند و در سوی دیگر، فرزانه شماست که به خرد، بصیرت و نیروهای ذهنی معمولا دستنخوزده شما دسترسی دارد». مطالعه کتاب مفید هوش مثبت را با ترجمه خوب فرناز فرود که توسط انتشارات حمیدا منتشر شده برای این آخر هفته به شما پیشنهاد میکنیم.
آنجلو بادالامنتی آهنگساز آمریکایی را بیشتر به خاطر ساختن موسیقی فیلمهای دیوید لینچ میشناسیم و او با آهنگسازی برای فیلمهایی مثل «مخمل آبی»، «توئیین پیکس» و «جاده مالهالند» توانست نام خود را به عنوان یکی از برجستهترین آهنگسازان فیلم به ثبت برساند. دوستی بادالامنتی با لینچ در این سالها همیشه ادامه داشته و آنها در این مدت روی یک پروژه مشترک موسیقایی به اسم «تات گنگ» هم کار کرده اند که اولین بار در سال ۱۹۹۰ ضبط شد و بعد بالاخره بعد از تمام شدن پرداختهای نهایی در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. سبک این آلبوم تجربی، جاز آزاد است و از آنجایی که دو نابغه عجیب و غریب در ساختنش با هم همکاری داشتهاند، نتیجه هم حسابی عجیب و البته دوستداشتنی از آب درآمده. برای این آخر هفته گوش دادن به دستپخت بادالامنتی و لینچ را بهتان پیشنهاد میکنیم.