دیدارنیوز ـ رسول شکوهی: کتاب درسی سهم مهمی در فرآیند تعلیم و تربیت دارد. این سال ها بحث های زیادی پیرامون کتب درسی در مدارس صورت گرفته است. برخی از رویکردهای تازه آموزش و پرورش استقبال کرده اند و گروهی دست به انتقادات جدی زده اند. دیدار در یک پرونده که به مرور منتشر خواهد شد به سراغ کتاب های درسی خواهد رفت و آنها را مورد تحلیل و بررسی قرار خواهد داد. در اولین گزارش به سراغ کتاب مدیریت خانواده و سبک زندگی ویژه دختران رفته ایم.
***
تقریبا نزدیک به یک دهه است که تغییراتی در کتب درسی در سطح مدارس شروع شده است. برخی دروس با تغییراتی جزیی و برخی دیگر با تغییراتی گستردهتر به دانشآموزان ارائه میشود. البته این اتفاقی مرسوم در همه نظامهای آموزشی است که هر چند وقت یک بار متناسب با تغییرات اجتماعی و تغییر نسل به سراغ بازنگری کتب درسی بروند. سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی زیر نظر وزارت آموزش و پرورش مسئول تهیه و تدوین کتب درسی است و متولی اصلی کتب درسی این سازمان محسوب میشود. در کنار تغییر برخی کتب درسی، کتابها و طبیعتا دروس جدیدی نیز در ساختار آموزش و پرورش اضافه شده است.
دیدار در سلسله گزارشهایی به سراغ کتابهای درسی جدید و قدیم میرود و تلاش میکند با نگاه انتقادی آنها را مورد بررسی قرار دهد. قطعا این نگاه انتقادی به دنبال تخریب محتوای کتب درسی و همچنین زیر سوال بردن تلاش مسئولین و مولفین نیست. اما انتقاد میتواند به ما و نظام آموزشی ما حرکت بدهد. اولین کتابی که در پرونده کتب درسی ـ که به مرور در دیدار منتشر خواهد شد ـ مورد بررسی قرار گرفته «مدیریت خانواده و سبک زندگی (ویژه دختران)» است. کتاب دیگری ویژه پسران هم وجود دارد که در گزارشهای آینده به سراغ آن خواهیم رفت.
برای دانلود کتاب مدیریت خانواده و سبک زندگی (ویژه دختران)
اینجا را کلیک کنید.
نه به چند صدایی!
طبق آنچه در صفحات مقدماتی کتاب نوشته شده است «درس مدیریت خانواده و سبک زندگی، برای اولین بار با تصویب شورای عالی آموزش و پرورش در سال تحصیلی ۹۸ ـ ۱۳۹۷ برای دانشآموزان پایه دوازدهم تدریس میشود». البته در مقدمه گفته شده است که این نسخه از کتاب آزمایشی است و بعد از این دوره آزمایشی امکان اصلاح کتاب وجود دارد.
در مقدمه این کتاب ۲۹۶ صفحهای خطاب به مخاطبان خود یعنی دختران در آستانه ۱۸ سالگی (پایه دوازدهم) نوشته شده است: «ده صحنه از مهمترین صحنههای زندگیات در آن به نگارش در آمده و عرصه هر صحنه نیز از چند نمای متفاوت و مکمل دیده شده است». یک صحنه از زندگی یک دختر در قالب قصهای ارائه میشود و بعد آن صحنه از نماهای گوناگون مورد بررسی قرار میگیرد.
تلاش شده است که از قصه گویی بهره گرفته شود و بخشی از محتوایی که هر درس ارائه میکند از طریق داستان نیز به مخاطب ارائه میشود و فقط خشک و مستقیم نیست. کتاب از این نظر که از فرمهای مختلف و فعالیتهای گوناگون استفاده میکند کتاب پیشرفتهای به نظر میرسد. چون از آموزش غیرمستقیم و مستقیم به خوبی استفاده کرده است. از فعالیتهای گروهی در کلاس نیز بهره برده است. گفتوگو در کلاس یکی از نتایج بسیار خوب این کتاب میتواند باشد.
در رابطه با شکل ظاهری کتاب باید گفته شود که صفحهبندی آن نسبتا خوب است، چون برخی جملات با رنگهای دیگر مشخص شدهاند و این کمک را به دانشآموز میکند که نکات مهم را در نظر داشته باشد. اما در تصویرسازیها واقعا ناامید کننده است. عکسها و طراحیهای کتاب به شدت ابتدایی و به دور از خلاقیت و زیبایی است.
اگر بخواهیم به سراغ محتوای کتاب برویم قبل از هر چیز باید گفت که اگر به دنبال کتابی میگردید که یک نگاه کثرت گرایانه را دنبال کند و سلایق مختلف و سبک زندگیهای مختلف در حوزه خانواده و انتخاب همسر و نوع ارتباطات دختر و پسر و ... در آن دیده شود به هیچ وجه این گونه نیست. این کتاب یک نگاه و یک روایت را به رسمیت میشناسد و آن روایت رسمی و ایدئولوژیکی است که از دل منابع دینی استخراج شده است. کتاب پر است از احادیث معصومین و ارجاعات به قرآن کریم. در کنار این نکته، کتاب به شدت با ایدههای فرد گرایانه و روانشناسانه نوشته شده است. ارجاع به قواعد روانشناسی و اصطلاحات این علم پر تکرار است.
مولف کتاب امیرحسین بانکیپورفرد است و همکاران تالیف: حامد مصلحی، ملیحه نقش زن، عاطفه حیرت، سید مهدی صدری، فاطمه مالکی درج شده است. درباره رزومه این افراد نیز میتوان نوشت، ولی ما را از بررسی کتاب دور میکند، اما این نکته را باید در نظر داشته باشیم که این افراد ترکیبی هستند از استادان و پژوهشگران دانشگاهی و حوزوی در کنار هم و متاسفانه یک جامعه شناس در این گروه حضور ندارد. همانطور که گفته شد این کتاب داستان محور است و نویسنده این داستانها بهزاد دانشگر است. او کتابهای مذهبی زیادی را به شیوه داستانی نوشته است.
متاسفانه در سال دوازدهم همه توجه دانشآموزان به کنکور است و مسائلی مهمی نظیر هویت، خودشناسی، مهارتهای فردی و اجتماعی، ازدواج و... به حاشیه میرود. اما از طرفی دیگر، چون موضوعاتی مانند روابط دختر و پسر، مشکلات زناشویی، خواستگاری، ارتباط فرزندان با خانواده و... ذهن نوجوان را به کنجکاوی وا میدارد باید گفت این کتاب بسیار مهم است. به این خاطر که احتمالا دانشآموز سال دوازدهم هم نگاهی به این کتاب و محتوای ارائه شده در آن میاندازد. این مباحث و البته نوع درست ارائه این مباحث در کنار باقی مهارتهای فردی و جمعی میتواند آموزش و پرورش ما را از حافظه محوری فاصله بدهد و کمی به مهارت آموزی نزدیک کند.
پسر خوب، پسری است که خواستگاری میآید!
همانطور که گفته شد یکی از اصلیترین ویژگیهای این کتاب ترویج یک سبک زندگی مشخص در حوزه ازدواج و خانواده است. اما در همین زمینه نیز مشکلاتی دارد که باید به صورت مشخص درباره آنها صحبت کنیم تا ایرادات آن گرفته شود. این کتاب به دست دختران این کشور میرسد و باید متوجه جزئیترین مسائل ممکن هم بود. در ادامه برخی از مهمترین مسائلی که در کتاب مطرح شده و بعضا یا ترویج یک ایده خاص است یا از ادبیات بدی استفاده شده است، مورد بررسی قرار میدهیم.
استفاده از ادبیات محترمانه در یک کتاب درسی جزو بدیهیترین مسائل است. استفاده از عبارت «ترشی انداختن» برای دخترهایی که ازدواج نکردهاند و به تعبیر عامیانه وقت ازدواج آنها گذشته است بسیار کار زشت و غیر اخلاقی است که متاسفانه در این کتاب شاهد آن هستیم و در بخشی از داستان از آن استفاده شده است و متاسفانه در بخشهای دیگر به هیچ وجه گفته نمیشود که این واژه زشت است و نباید استفاده شود.
اگر بخواهیم درباره یکی از ویژگیهای مثبت کتاب بگوییم این مساله است که در صفحه ۳۰ کتاب کار خانه را فقط وظیفه مادر و دختر نمیداند و گفته میشود که «کمک در کارهای خانه فقط وظیفه دختران نیست و پسران و مردان نیز در این زمینه وظیفه دارند». شکستن الگوهای ذهنی که دختر باید در خانه کار کند و مرد در بیرون اتفاق بسیار خوبی است هر چند در ادامه کتاب این موضوع را خدشهدار میکند.
در صفحه ۳۸ و ۳۹ از تفاوتهای دختر و پسر گفته میشود. دیدگاههای مختلفی درباره تفاوتهای دختر و پسر وجود دارد و این کتاب در چارچوب تفکری نوشته شده که این تفاوتها را بسیار جدی میبیند. اما مشکل این نگاه نیست مشکل ادبیاتی است که در این زمینه استفاده شده است:
باز جای شکرش باقی است که از تشبیهات دیگری استفاده نکردهاند و دختر را به گل و درخت و کاکتوس تشبیه کردهاند. البته در ادامه همین صفحه از زبان مادر داستان درباره اینکه محکم بودن ربطی به دختر و پسر ندارد و مادر از روحیات قوی دخترش خوشش میآید هم گفته شده است.
در صفحه ۶۵ کتاب توصیههایی میشود که واقعا باعث تعجب است. اینکه خواستگاران خود را رد نکنید و شما تا یک سنی خواستگار دارید و از یک سن به بعد معلوم نیست چه میشود اصلا توصیههای خوبی به یک دانشآموز به نظر نمیرسد.
در صفحه ۶۸ آماری از وضعیت تاهل زنان در جامعه ما بر اساس سرشماری سال ۹۵ ارائه میشود. قسمت عجیب این است که این آمار را برای افراد بالای ده سال اعلام میکنند. بخشی از این آمار برای افرادی است که زیر سن قانونی ازدواج کردهاند و این همان کودک همسری است. چرا در کتابی که برای دانشآموزان دختر سال دوازدهم هست باید آمار کودک همسری را به صورت عادی منتشر کرد؟ در صفحه ۸۸ کتاب هم آن جایی که میخواهد از بالا رفتن سن ازدواج بگوید به این نکته اشاره میکند که سن ازدواج در سالهای اخیر پایین آمده و بیشترین ازدواج، مربوط به دختران گروه سنی ۱۹ ـ ۱۵ سالههایی است که با پسران گروه سنی ۲۴ ـ ۲۰ سال ازدواج کردهاند. این همه اشاره به ازدواج زیر ۱۸ سال در یک کتاب درسی بسیار عجیب به نظر میرسد.
در صفحه ۹۳ کتاب درباره پسران صحبت میشود. تصویری از پسر خوب ارائه میشود که واقعا عجیب است. پسر خوبی پسری است که به خواستگاری میآید و در غیر این صورت ریگی به کفش او است و دخترها باید سیاستی را پیش گیرند که فقط در این راستا باشد. تصویری که از یک پسر ارائه میشود این است که به خاطر مسائل مختلف مانند مشکلات اقتصادی و ترس از نه شنیدن و مسئولیت ناپذیری میخواهند از دختران سوء استفاده کنند و این اتفاق هم در بستر شبکههای اجتماعی رخ میدهد. در ادامه به صراحت هم از پسر خوب گفته میشود که به دنبال خواستگاری است و از دختران کوچکتر از خود خوشش میآید، ولی آداب این مسائل را رعایت میکند.
الگویی که به صورت کلی کتاب آن را ترویج میکند بر مبنای زن خانه دار است. ترویج الگوی زن خانه دار در صفحه ۱۰۷ کتاب آنجایی خود را نشان میدهد که قبل از این صفحه قصهای روایت میشود از دختری که ازدواج کرده و کارهای خانه را بلد نیست و دچار مشکل میشود. در این کتاب آمده «همانطور که در فرهنگ ایرانی مهارتهای خانه داری مانند مدیریت خانه، آشپزی، میزبانی و... نشانههای زن کدبانو به شمار میرود در فرهنگ دیگر کشورهای آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکا و اقیانوسیه نیز همینگونه است. هر زن باید «الهه خانه»اش باشد و اگر اینگونه نباشد، در خود احساس ناتوانی میکند. تنها یک زن میتواند پس از تزیین غذا، میوه آرایی، گل آرایی یا چیدن زیبای سفره بایستد و از دور به کار خود نگاهی بیندازد و لبخند رضایت بزند. مردانی که از انجام این امور لذت ببرند، بسیار کم هستند. معمولا مردان از دیدن زیبایی لذت میبرند، اما زنان «خالق زیبایی»اند».
در صفحه ۱۵۵ تصویری از پسرها در مقابل دخترها ارائه میکند که بسیار نگران کننده است. اکثر پسرها به دنبال خوش گذرانی هستند و مسائلی از این دست را دنبال میکنند. چرا باید دختر و پسر را از هم بترسانیم و آنها را از هم دور کنیم. کلیشههایی از این دست چرا باید در ذهن یک دختر نوجوان شکل بگیرد؟
در صفحه ۱۵۹ کتاب جملهای سبز رنگ توجهم را جلب کرد: «پسرها عموما تا شغل پایداری پیدا نکنند و دختران تا ازدواج نکنند مسیر زندگیشان معلوم نمیگردد». احتمالا این واژه عموما را گذاشتهاند تا بجای همه قرار بگیرد و کسی نگوید که آدمهایی را دیدهایم که این دو مورد را ندارند، ولی مسیر زندگیشان مشخص شده است. چرا مسیر زندگی وابسته این مسائل است نمیدانم، ولی به پسرها سخت گیری جالبی هم شده است و آن این است که شرط شغل داشتن کافی نیست. باید شغل پایدار داشت!
در صفحه ۱۸۴ کتاب درباره ویژگیهای مرد مناسب برای زندگی مشترک صحبت میشود. به خوبی گفته میشود که توان مالی پسر مهم است، ولی از آن مهمتر این است که روحیه کاری داشته باشد و توان مدیریت مالی خود و خانواده را داشته باشد. اما در جایی دیگر همه این نکات خوب را زیر سوال میبرد:
زوجهای زیادی هستند که این روزها در کنار هم با تمام مشکلات اقتصادی همه چیز را پیش میبرند. این کتاب درباره ازدواج با پسری که چنین توقعی دارد و شاید یکی از عادیترین توقعات آدم در زندگی مشترک باشد میگوید که تجدید نظر کنید. توجیه هم این است که در اسلام نفقه با مرد است و زن وظیفه مالی ندارد. از آن بدتر توجیهی که میآید این است که وقتی مشارکت اقتصادی باشد به رقابت ختم میشود و چون هزینههای زنان بالاتر از مردان است و در آمدشان کمتر پس این اتفاق میتواند خطرناک باشد. در صفحه ۱۸۷ بحث غیرت و ناموس و ادبیاتی از این دست مطرح میشود و الگوهایی را ارائه میکند که جای تعجب زیادی دارد. توجه به حجاب زنان جامعه هم مصداق غیرت در نظر گرفته میشود.
در صفحه ۲۲۱ به صراحت گفته میشود که این پسر است که طالب است و دختر نباید چیزی را طلب کند. الگوهای ساده سازی شده و بی معنی که فقط پسر باید پا پیش بگذارد هر چند هنوز طرفداران زیادی دارد، ولی طرح آن چه منطقی دارد؟ چرا باید یک نوع از سبک زندگی را ترویج کرد و از باقی سبک زندگیها فاصله گرفت؟
در بخش آخر به سراغ اشتغال زنان رفتهاند. هر چند که کتاب اشتغال را یک حق برای زن عنوان میکند، اما باز هم تاکید میکند که زن هیچ وظیفه مالی در رابطه با اشتغال و کسب درآمد برای خانواده ندارد. کتاب از سختی برخی مشاغل برای زنان میگوید و بر این ایده تاکید میکند که زنان باید مشاغلی را انتخاب کنند که با روحیات آنها همخوانی داشته باشد یا برای نیاز زنان جامعه باشد. همچنین در کتاب توصیه میشود که زنان برای اینکه از وظایف اصلی خود در خانه دور نمانند به سراغ مشاغل پاره وقت و نیمه وقت بروند.
کتاب در توصیهای عجیب و خنده دار به زنان میگوید که به سراغ کارهایی بروند که زمان آن دست خودشان باشد و کارهای استخدامی که نیاز به حضور در محل کار در زمانی مشخص دارد؛ به هیچ وجه توصیه نمیکند. خود اشتغالی و مشاغل خانگی توصیهای است که کتاب به سراغ آن میرود. گویا نویسندگان کتاب از وضعیت اشتغال زنان خبر ندارند.
از لزوم همراهی و موافقت همسر در اشتغال زنان گفته میشود که خوب است این هماهنگی و همراهی صورت بگیرد و اگر اینگونه نباشد مشکلات زیادی برای خانواده به وجود خواهد آمد. گویی مقصر اصلی اشتغال زنان است و نه دیگر شرایط حاکم بر جامعه و خانواده.
براساس کتاب رسالت اختصاصی زن، مادر شدن است که برخلاف دیگر مسائل اجتماعی که شاید افراد دیگر بتوانند آن را بر عهده بگیرند این موضوع فقط برای زنان رخ میدهد و آنها باید از این منظر متوجه شرایط باشند و این رسالت اختصاصی را فدای هیچ چیز دیگری نکنند. گویا زنان اصلیترین کاری که باید انجام دهند فرزندآوری و تربیت آن و باقی مسائل است و هر چیز دیگری که مقابل این موضوع قرار گیرد باید کنار زده شود.
تولید مثل برای ادامه حیات بشر مهم است و امروز بشر به این جمع بندی رسیده است که برای فرزند آوری و ادامه حیات باید از زنان در عادتهای ماهانه و دوران بارداری و مسائلی از این دست حمایتهای ویژهای صورت بگیرد. نه اینکه زنان را در اشتغال و حضور در اجتماع منع کنیم و توصیههایی از این دست داشته باشیم.
به صورت کلی باید گفت که طرح این مسائل در مدرسه و برای دانشآموزانی که در آستانه ۱۸ سالگی قرار دارند بسیار مهم است. آموزش مهارتهای زندگی در مدرسه یکی از اصلیترین وظایف نظام تعلیم و تربیت است که در سالیان مختلف مغفول مانده است. این نیاز در آموزش و پرورش حس شده است، ولی در اجرا باید همه نگاهها را دخیل کرد و ترویج یک الگوی ثابت که در برخی موارد بسیار آسیبزا است ما را به جایی نمیرساند.