دیدارنیوز ـ آیا اصولگرایان هم مانند اصلاحطلبان به فکر اصلاح جریان خود هستند؟ پاسخ احمد امیرآبادی فراهانی، عضو هیأت رئیسه مجلس به این سؤال مثبت است. او به «ایران» میگوید آزمودن ساختارهای مختلف تصمیمگیری و اجماع در اصولگرایان خودش بخشی از این تلاش برای اصلاح این جریان بوده. جوانگرایی هم روی دیگر اصلاح اصولگرایی است که امیرآبادی فراهانی بر آن تأکید دارد. اما در سخنان او موردی است که نشان میدهد حداقل بخشهای جدیدتر اصولگرایان در حال گذر از ساختارها و مجامع سنتی این جریان هستند؛ جایی که این نماینده مجلس میگوید ریشسفیدی و کدخدامنشی باید جای خود را به فرآیندی مدرنتر برای تصمیمگیری بدهد. گفتوگو با نماینده اصولگرای قم در مجلس در ادامه میآید.
اصلاحطلبان این روزها از ضرورت اصلاح اصلاحات سخن میگویند. بهنظر شما جریان اصولگرا هم نیازمند اصلاحات یا بازنگری درون خود هست؟
به نظرم میرسد هر حزب، گروه سیاسی و جریانی هر از گاهی نیاز به پوستاندازی دارد. یعنی باید برگردد و آن برنامهها و خط مشیهایی که داشته را یک بار دیگر مرور کند، نواقص و معایب آن را برطرف و محاسن آن را هم تقویت کند. اگر کادر آن اشکالی دارد، کسانی را به جمع خود بیفزاید و حتی کسانی را طرد کند و کنار بزند تا بتواند در میان مردم موقعیت خود را حفظ کند یا اگر جایگاهی داشته و آن را از دست داده، برگرداند. این واقعیتی است که باید اتفاق بیفتد، حالا چه در جریان اصلاحات و چه جریان اصولگرا. به هر حال جامعه یک موجودیت ایستا ندارد و یک پدیده سیال است که مسائل آن، سلیقه افراد در آن، توازن گرایشها در آن و فاکتورهایی نظیر این تغییر میکند. یعنی اگر یک جریان سیاسی در داخل خود عیب چندانی به لحاظ ساختاری یا چینش افراد و نیروها هم نداشته باشد باز این حقیقت جامعه ضرورت استمرار تغییر و دست زدن به برخی اصلاحات را ایجاد میکند.
آیا این روند، یعنی اصلاح اصولگرایی در این جریان آغاز شده است؟
قطعاً این برنامه وجود دارد. اینکه در سالهای اخیر ساختارها و سازوکارهای مختلفی برای کنشهای سیاسی اصولگرایان متولد شد و روشهای جدیدی برای تصمیمگیری در این جریان آزموده شده، بخشی از همین روند اصلاح جریان اصولگرایی است. جریان اصولگرایی تلاش میکند دو کار را در این مسیر انجام دهد. یکی اینکه روز به روز بیشتر از توان جوانان و نیروهای جدید استفاده کند و برخی از گروههای اصولگرایی هم در شورای مرکزی خود از جوانان استفاده بیشتری در سالهای اخیر کردهاند؛ نمونهاش جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی است که وقتی شورای مرکزیاش را تغییر داد تعداد زیادی از آنها را از جوانان انتخاب کردند. یا جامعه اسلامی مهندسین و مؤتلفه و برخی گروههای دیگر هم این کار را کردهاند. این مسیری است که همه گروههای سیاسی باید بروند و اینکه الان نظام سیاسی و اداری ما به یک پیرسنی و سالخوردگی غیرمعمول رسیده به آن خاطر است که عملاً احزاب نیروی جوانی را برای در اختیار گرفتن پستها و اداره جامعه تربیت نکردهاند. یعنی به عبارتی گناه این مدیریت سالخورده کشور قسمتی هم متوجه احزاب و جریانهای سیاسی است که خیلی دیر متوجه جوانگرایی شدهاند و این وضعیت بازتاب تعلل ما در حوزه احزاب است. به هر حال جوانان باید یک جایی آماده بشوند که بیایند و پستهای بالاتر کشور را بگیرند و کشور را اداره کنند. در این حوزه هم ما اصولگرایان تعلل داشتیم و هم اصلاحطلبان. متأسفانه احزاب ما ضعیف و غالباً متکی به فرد هستند و اصلاً توان کادرسازی ندارند یا اگر دارند ضعیف است و خیلی گرهگشا نیست. شما ببینید الان هنوز که هنوز است، کادر نظام را افرادی تشکیل میدهند که سوابق آنها مربوط به قبل از انقلاب است.
در حالی که چهل سال از انقلاب ما گذشته و ما حداقل باید شاهد دو تغییر نسل در مدیران کشور میبودیم. این مسأله به نظر من یکی از مهمترین مسائل و چالشهایی است که هر دو جریان سیاسی کشور باید آن را در درون خود حل کنند. مسأله دوم هم به نظر من میرسد که موضوع ایجاد سازوکاری برای اجماع و تصمیمگیری است. احزاب و گروههای سیاسی ما به این دلیل خیلی پایدار نیستند که معمولاً در تصمیمگیریها اختلاف نظر ایجاد میشود و آن اختلافنظر تشدید شده و منجر به افتراق میشود. قسمتی از این به تربیت سیاسی افراد و فعالان ما بر میگردد که باید در آن تجدید نظر کنیم. اما قسمت دیگرش به ساختارهای ما در احزاب و گروهها مربوط است که نیاز به بازنگری جدی دارد. ما از دوره تصمیمگیری بر اساس ریشسفیدی و کدخدامنشی گذشتهایم و باید روشهای مدرنتر و بهروزتری را بیازماییم.
این حرف شما ناظر به مجموعههای سنتی در جریانهای سیاسی و از جمله جریان اصولگرا است؟
نه فراتر از آن است. بههرحال برخی روشهای تصمیمگیری الان دیگر اقناعکننده نیستند و نمیتوانند همدلی ایجاد کنند و باعث همراهی خصوصاً در قشر جوان بشوند. احترام پیشکسوتان و متقدمین سیاسی واجب است اما باید بپذیریم که نیازمند یک تغییر رفتار و رویکرد در حوزه تصمیمگیری هستیم و باید متناسب با این نیاز ساختار آن را ایجاد کنیم.
خودتان اگر بخواهید قضاوتی داشته باشید و به عبارتی دست شما بود، در جریان اصولگرایی چه اصلاحاتی را ایجاد میکردید؟
من فکر میکنم اصولگرایان باید ضمن حفظ اصول اولیه انقلاب رفتار و کارهای خود را منطبق با نیاز روز کنند. در برخی جاها نگاهشان را بخصوص به اقشار تحصیلکرده و قشر متوسط جامعه و همینطور جوانان باید تغییر دهند. یک چیزی که در جریان اصولگرایی باید مورد بازنگری قرار بگیرد نوعی از ادبیات آمریت است که هنوز برخی جاها دیده میشود. از طرفی هم این اصلاحات نباید اساس و پایه اصولگرایی را تغییر دهد. من فکر میکنم همانطور که اصلاحطلبان در ایجاد ارتباط با اقشار ضعیف و پایین دست جامعه مشکل دارند و ضعیف عمل میکنند، اصولگرایان هم در ایجاد ارتباط با اقشار متوسط جامعه و درک نیازها و مطالبات آنها خیلی قوی نبودهاند. باید در این حوزه هم یک تعادلی به دست بیاید.
شما اشاره داشتید که شاید نیاز باشد در مقاطعی برخی افراد به یک جریان اضافه یا از آن کم شوند. بعد هم در جای دیگری گفتید نباید اختلافات زمینه انشقاق و جدایی را ایجاد کند. در سالهای اخیر بودند برخی چهرههای سابقهداری که یا از اصولگرایی فاصله گرفتند یا کلاً از آن جدا شدند. این جداییها تحت تأثیر کدام عامل بود؟
اگر جریان مسیر خودش را درست جلو برود، افراد خودشان را یا با این مسیر وفق میدهند یا از این مسیر جدا میشوند. برای ما مهم این است که این مسیر درست تشخیص داده شود و درست انتخاب شود.
با این احوال نظر شما در خصوص این جداشدگان سالهای اخیر از جریان اصولگرایی چیست؟ این را در مسیر اصلاح جریان خودتان میدانید یا خیر؟
حالا برخی مثبت بوده و برخی منفی. به هر حال برخی از افراد اگر مانده بودند میشد از ظرفیت آنها استفاده کرد و برخی هم از اصولگرایی فقط نامی داشتند و ماندنشان در این جریان توجیه سیاسی بهلحاظ عقلی نداشت. خیلی از این رفت و آمدها هم بهنظر من موقت است، یعنی در مقطعی اتفاقی میافتد و شرایطی ایجاد میشود و افرادی فاصله میگیرند و در مقطع دیگری وضعیت جور متفاوتی خواهد بود. مثلاً ما در انتخابات مجلس سال 90 برای دوره نهم چهار یا پنج لیست اصولگرا داشتیم که با هم رقابت میکردند اما برای دوره دهم همه آن افرادی که چهار سال قبلش با هم رقیب بودند، یک لیست دادند.
منبع: ایران/۲۰ مرداد ۹۷