
دیدارنیوز ـ علی منصوری: به سنت هر هفته «دیدار» چند محصول فرهنگی را معرفی میکند که میتواند آدینه خوبی برای شما رقم بزند. ببنید و بخوانید و بشنوید! آدینهتان پر از دیدار!
خوب، بد، جاودانه
خاطرات سینمایی فیلمبازها (یا حتا آنهایی که آنقدرها هم سینما را دنبال نمیکنند) پر است از ملودیهای دلنشینی که آفریده آهنگساز خوش قریحه ایتالیایی انیو موریکونه هستند. موریکونه که چند روز پیش (۱۶ تیر) در ۹۱ سالگی از دنیا رفت، بدون شک یکی از بزرگترین و نامآورترین آهنگسازان تاریخ سینما است. از فیلمهایی مثل «روزی روزگاری غرب» و «به خاطر مشتی دلار» و «خوب، بد، زشت» گرفته تا «سینما پارادیزو» و «افسانه ۱۹۰۰» و «مالنا» - که همگی در جای خود شاهکارهایی تمام عیار هستند و در تاریخ سینما جاودانه- آهنگسازی همه آنها را موریکونه برعهده داشته است. همه اینها فیلمهایی هستند که یک سر موفقیت و ماندگاریشان به ملودیهای پراحساس و به یادماندنی موریکونه مربوط میشود. با توجه به گوناگونی فیلمهایی که موریکونه برایشان آهنگ ساخته (از وسترن اسپاگتیهای سرجیو لئونه گرفته تا درامهای پراحساس جوزپه تورناتوره) میشود گفت موریکونه یک آهنگساز معمولی نبوده و دانش و شناختش از ژانرهای سینما او را در جایگاه یک سینماگر تمام عیار قرار میدهد. آنقدر تعداد آهنگهایی که موریکونه ساخته زیاد است (او برای ۴۰۰ فیلم آهنگسازی کرده و ۱۰۰ اثر مستقل کلاسیک غیرسینمایی دارد) که برای پیشنهاد دادن یک قطعه از او دچار مشکل میشویم، اما شاید بتوان چکیده حس و حال و مهارت و نبوغ او را در موزیک متن فیلم «حرفهای» ساخته ژرژر لوتنر (با بازی ژان پل بلوموندو) پیدا کرد و البته برای آخر هفته تماشای «افسانه ۱۹۰۰» (با بازی درخشان تیم راث) که موسیقی موریکونه در درخشش آن نقشی اساسی داشته هم پیشنهاد میشود.
دوازده صندلی؛ طنزی که لازم داریم
آنهایی که زندگی در دهه ۶۰ را تجربه کردهاند احتمالا به خاطر دارند که یکی از فیلمهایی که تلویزیون بارها و بارها آن را پخش کرد فیلمی کمدی به اسم «دوازده صندلی» (ساخته مل بروکس، کمدین و فیلمساز آمریکایی) بود. چیزی که خیلی از ما در آن زمان نمیدانستیم این بود که این فیلم براساس رمانی با همین نام ساخته شده که دو نویسنده روس با نامهای مستعار ایلیا ایلف و یوگنی پتروف آن را نوشتهاند. ماجرای این رمان از آنجا شروع میشود که ایپولیت ماتویویچ یک اشرافی که بعد از انقلاب بلشویکها به فقر و نداری افتاده و حالا روزگارش را با دفترداری میگذراند بر بستر مرگ مادرزنش (یک اشرافزاده سابق دیگر) میشنود که او تمام جواهراتش را در یکی از صندلیهای میز غذاخوری ۱۲ نفرهای پنهان کرده که بعد از انقلاب ۱۹۱۷ توسط دولت کمونیستی ضبط شده است. از اینجاست که جستوجوی خندهدار و البته تامل برانگیز ایپولیت ماتویویچ به دنبال ثروت از دست رفته خانوادگیاش آغاز میشود. ایلیف و پتروف رمان دیگری را نیز به نام «گوساله طلایی» نوشتهاند که شخصیت اصلی آن با «دوازده صندلی» مشترک است. تابستان سال ۹۸ رمان «دوازده صندلی» با ترجمه آبتین گلکار توسط نشر ماهی منتشر شد. در جایی از این رمان میخوانیم: «وارا بیانوف، میدانید، به نظرم این صندلی شبیه زندگی خود ماست. ما هم در مسیر موافق آب شنا میکنیم. سرمان را میکنند زیر آب، اما ما دوباره میآییم بیرون. البته انگار با این کار کسی را خوشحال نمیکنیم. هیچکس علاقهای به ما نداره، البته به غیر از اداره آگاهی. اما نه اداره آگاهی هم ما را دوست ندارد. ما برای هیچکس مهم نیستیم».
جای خوب؛ اشتباهی در بهشت
بیبرو برگرد یکی از بهترین سریالهای کمدی در سالهای اخیر مجموعه جای خوب (The Good Place) است که پخش آن از سال ۲۰۱۶ از شبکه NBC آغاز شده. این سریال درباره دختری به نام النور شلستروپ است که همان ابتدا میفهمد بر اثر حادثهای مرده و به زندگی بعد از مرگ آمده. اما چیزی که خود او را متعجب کرده این است که بهرغم همه کارهای بدش در زندگی به بهشت آمده. چیزی نمیگذرد که متوجه میشود این اشتباه به خاطر یک شباهت اسمی است و برای ماندن در بهشت سعی میکند با کمک دوستانی که پیدا کرده آدم خوبی شود و عادتهای خودخواهانهاش را کنار بگذارد. اما این همه ماجرا نیست و نویسندگان چیرهدست سریال چنان چرخشهایی را در روند داستان پیش میآورند که مدام تماشاگران غافلگیر میشوند. این سریال کمدی در سایت IMDB امتیاز ۸.۲ را گرفته و منتقدان راتن تومیتوز هم امتیاز بالای ۹۷ درصد را به آن دادهاند.