دیدارنیوز ـ «اصلاح اصلاحات» واژهای است که به تازگی به لغتنامه جریان اصلاحطلب اضافه شده است. تلاش برخی اعضای این جریان که با نگارش نامهای به رهبر معنوی خود آغاز شد، با اظهارات تئوریسین این جناح هم وارد مرحله جدیدی شد. اگرچه تاکنون خبری از به ثمر نشستن این نامه و تئوری جدید سعید حجاریان به گوش نمیرسد اما چهرههای سیاسی کم و بیش به این وحدت نظر رسیدند که میتوانند با دستکاری کوچکی در ترکیب این جریان و نمود آن شورای عالی سیاستگذاری، به تغییرات مبارکی برسند. فیاض زاهد فعال سیاسی اصلاحطلب، با اعلام موافقت خود در این زمینه از پیرمردهای پا به سن گذاشتهای میگوید که در این جریان حضور دارند و لازم است با نقل مکان به اتاقهای فکر جایشان را به جوانترها بدهند.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
٭٭٭
بحث اصلاح اصلاحات چند وقتی است که بر سر زبانها افتاده است. از آقای حجاریان گرفته که بحث تشکیل هسته سخت اصلاحات را مطرح میکند تا برخی دیگر از چهرههای اصلاحطلب که در تأیید این اظهارات خواستار تغییراتی اعم از شکلی و ماهوی در بدنه اصلاحات هستند. شما چقدر قائل به انجام چنین اصلاحاتی هستید؟
قطعاً این نیاز جدی احساس میشود که در دو سطح سختافزاری و مکانیزم اجرایی و تشکیلاتی اصلاحطلبی در ایران یک بازبینی صورت بگیرد. این امر بیشتر متد و شکل پردازش این جریان سیاسی را هدف قرار میدهد. شخصاً از مدتها قبل در مصاحبهها و نوشتارهای مختلفی اعلام کردم از منظر مانیفست و جهانبینی، در جریان اصلاحات نیازمند بازبینی هستیم. یک تغییر در آن، تغییر شکلی است و منظور سعید حجاریان از بهکارگیری هسته سخت، پیدا کردن راهکار مناسب برای پرهیز از ورود چهرههای فرصتطلب یا ناآشنا به فرهنگ یا فرآیند اخلاقی، شخصیتی یا سیاسی نگرش اصلاحی است. چیزی را هم که من مد نظر داشتم، این بود که ما در دستیابی به خواستهها و مطالبات اجتماعی، بازنگری شرایط پیرامونی، تحلیل اوضاع منطقهای و یک راهبرد بینالمللی نیازمند یک مانیفست جدید هستیم. این مانیفست از این جهت اهمیت دارد که ابعاد و شاخصهای مختلف یک نگرش را با هم میبیند. یعنی در آن، بخشهای فرهنگی در تعارض با بخش اجتماعی قرار نمیگیرند و این دو بخش در تعارض با اقتصاد یا حوزههای بینالملل قرار ندارند. شاید در نظر برخی خوانندگان مطلب، این خودش یک نوع بازگشت ایدئولوژیک باشد. اما منظورم متصلب اندیشیدن نیست.
منظورتان چیست؟
ما باید بتوانیم آدمها را درست اندازهگیری کنیم تا هر کسی که از راه میرسد، نتواند به خواستههای انتخاباتیاش برسد. نتواند در زمان انتخابات و تنها برای اینکه وارد لیست انتخاباتی شود و از مزایای جریان سیاسی استفاده کند بهترین بهرهبرداری را انجام دهد. از آن بالاتر اینکه ما باید ببینیم که چه تغییرات اجتماعی در باورها، نگرشها، رویکردها و تعاملات درونی جامعه ایران شکل گرفته است.
اولویت امروز جامعه ایران چیست؟ مردم ایران در برخورد با مشکلات و معضلات سیاسی و اقتصادی طرفدار چه نوع رویکردی هستند؟
افکار عمومی یک فرآیند سیال است. شما نمیتوانید با نگرشهای متصلب سراغ جامعه بروید. جامعهای که در دو سال قبل به شما رأی داده لزوماً در دو سال آینده به شما رأی نخواهد داد. جریان اصلاحات اگر میخواهد همچنان در صحنه سیاسی ایران باقی بماند باید متناسب با سؤالهای جدید پاسخهای جدید ارائه کند. طبیعتاً همه آنچه را که در گذشته احساس میکردیم درست است در فرصتهای جدید میتواند نادرست تلقی شود، لذا فارغ از تمرکز بر اصلاح تکنیکی و روشمند جریان اصلاحی، به بازنگری عمیق و جدی و ساختارمند توسط تئوریسینهای برجسته جریان خودمان باور دارم.
پیشنهاد برای اصلاح اصلاحات در زمان مناسبی صورت گرفته است؟
اتفاقاً بعد از رویدادهای دی ماه سال 96 روشن شد که ما درک نادرستی در بسیاری از حوزهها داریم. از آن بالاتر به دلیل ریزش محبوبیت اصلاحطلبان و تهدیدات داخلی و بینالمللی نیازمندیم که مجدداً وضعیت خودمان را مورد ارزیابی قرار دهیم. در 40 سال گذشته کشور ایران همیشه در شرایط حساس بوده و این بهانهای نیست که ما به خودانتقادی دست نزنیم و بازبینی دقیقی از شرایط آن پیدا نکنیم. اگر میخواهیم در انتخابات آینده یا در سپهر سیاسی ایران نقشآفرینی کنیم حتماً باید در مکانیسمهای ارتباط مجدد و طرح اندیشههای نوین خودمان با مردم دست به بازنگری دقیق بزنیم. اما معنی این کار این نیست آنهایی که به هر دلیلی در شورای اصلاحطلبان قرار نگرفتند، احزابی که در حاشیه هستند و کسانی که در بین افکار عمومی پایگاه اجتماعی ضعیفی دارند، این تغییر و بازسازی را بهانهای برای بازگشت خودشان قرار بدهند. و البته منظور آنهایی که به صورت ریشهای و دغدغهمند به دنبال اثرگذارتر کردن اصلاحات هستند به هیچ وجه حضور خودشان در این مناسبات را مد نظر ندارند.
به شورای عالی سیاستگذاری اشاره کردید. صد نفر از جوانان اصلاحطلب نامهای را هم به این منظور خطاب به آقای خاتمی نوشتهاند و انتقاداتی را نسبت به ترکیب آن وارد دانستند. انتقادات وارد شده به شورای عالی را قبول دارید؟
بدون تردید ما اصلاحطلبان از نظر لایهبندی اجتماعی دچار تغییرات جدی شدهایم. جریان اصلاحطلب در میان خود پیرمرد زیاد دارد و بخشی از آنها هم بازنشسته شده و بیکار هستند و خدمات درخشانی هم در گذشته داشتهاند و چه بسا علاقهمند نیستند که عرصه را به جوانترها واگذار کنند. البته این کار هم نباید تحت احساسات و یک شبه صورت بگیرد. ما باید تدبیر مناسب و دقیق داشته باشیم. به این معنا که دسته دسته نیروهای جوان را وارد تشکیلات کنیم و دسته دسته نیروهای کهنسال را به اتاقهای فکر منتقل کنیم. این امر نیازمند مطالعه بررسی تجربههای مختلف در کشورهای دیگر است. انگلیس، فرانسه و امریکا از یک سو و کره جنوبی و مالزی در سمت دیگر و کشوری مانند چین و تجربیاتش از حزب کمونیست از مواردی است که باید در این زمینه مورد نظر ما قرار بگیرد.
بحثی که مدتهاست در مورد اصلاح طلبان مطرح میشود، جدایی آنان از بدنه اجتماعی است. الان خیلی از منتقدان به جریان اصلاحات همین امر را دلیل کمرنگ شدن اعتماد مردم نسبت به آنان میدانند. این جدایی آیا آفتی برای این جریان در کوتاه مدت وحتی بلندمدت محسوب نمیشود؟
در یک سطح این انتقاد وارد است اما نباید فراموش کرد که وقتی جریان اصلاحات به عنوان یک جریان سیاسی به قدرت میرسد طبیعی است که در راستای بهکارگیری ایدهها و نظرات خود در جهت ارائه خدمت به مردم فعالیت میکند. وقتی یک نفر استاندار، وزیر، معاون وزیر، نماینده و... میشود، دسترسی به او به نسبت دورانی که بیکار بوده سخت میشود. در این شرایط باید مکانیزمی در روابط عمومی یا در رسانهها و یا در سیستمهای مدیریتی این افراد به کار گرفته شود که رابطه خود را با خاستگاه و نیروی اجتماعی که از آن برآمدهاند، قطع نکنند. این انتقاد وارد است اما نباید به شکل عوامانه با آن برخورد کرد. طبیعتاً برخی درگیر مسئولیتی هستند تا بتوانند به شعارهای سرداده خود تحقق ببخشند. بخشی از اینها هم افرادی هستند که از ابتدا اصلاحطلب نبودند. تا مدیر شدند همان میز مدیریت آنها را اصلاحطلب کرد. طبیعتاً افراد در این شرایط به نیروهای حامی خود توجهی ندارند و لطمات سختی را به بدنه اجتماعی وارد میسازند.
حل این مشکل چگونه امکانپذیر است؟
به نظر میآید احزاب و چهرههای برجسته اصلاحطلب به صورت رندوم میتوانند جلسات هماندیشی برگزار کنند و در معرض این نظرات قرار بگیرند. میتینگهای فصلی در استانها و شهرستانهای بزرگ برگزار کنند. چهرههای اصلاحطلب در سراسر کشور میتوانند با یک نقشه روشن و از قبل تهیه شده در جریان ملاقاتها و دیدگاهها قرار بگیرند. بخشی هم به نظام متصلب اداری برمیگردد. بسیاری از چهرههای اصلاحطلب مایل بودند که وارد دولت شوند، اما ساختار مورد نظر سازمان اداری و استخدامی کشور انعطاف لازم را ندارند. وقتی آقای احمدینژاد صدها هزار نفر را وارد بدنه دولت کرد، در واقع سنگینی آنها را بر دوش این دولت انداخت. وقتی مدیری بخواهد از نسل جدید استفاده کند، از این امکان برخوردار نیست.
اما مشکل اصلاحطلبان یکی دو تا نیست. آنها مدتی است که با گروهی به نام براندازان هم روبهرو شدهاند. این موضوع مخصوصاً از دیماه 96 بیشتر دیده شد. وضعیت به شکلی است که حتی از سوی خارجنشینان هم انتقاد زیادی به اصلاحطلبان و البته شخص آقای خاتمی مطرح میشود. آیا براندازان را در قامت یک رقیب میبینید؟
واقعیت این است که جریان اصلاحطلب و رهبر معنوی آن آقای خاتمی، سنگر جمهوری اسلامی هستند. اگر افکار عمومی از اصلاحطلبان گذر کنند و ناامید بشود، معنای آن این خواهد بود که امکان اصلاح و پیگیری مطالبات مبتنی بر روشهای مدنی در ایران جوابگو نخواهد بود. اگر این اتفاق بیفتد، بهره آن را اعضای پایداری و نخواهند برد بلکه جریان برانداز از آن سود میبرد.
مجموعه رفتار تندروها هم به این دلیل که از طرفی ارزیابی دقیق از شرایط کشور ندارند و از طرف دیگر توانایی و کارآمدی لازم را ندارند، باعث نمیشود که در مقابل براندازان قرار بگیرند. اوج کارآمدی آنها در دولت یکدست آقای احمدینژاد خود را نشان داد که هنوز هم کشور درگیر فجایع آن است. اینها در زمین براندازان بازی میکنند. جراید افراطی، صدا و سیما و برخی مقامات پازل بازی جنگ روانی براندازان هستند.
رقیب قوی بهشمار میآیند؟
در حال حاضر براندازان رقیب جدی نیستند، اما اگر فرآیندها به سمت اصلاح نرود، چه بسا تا دو سال دیگر امکان مانور بیشتری پیدا کنند.
منبع: ایران/رضوانه رضاییپور/۷ مرداد ۹۷