دیدارنیوز ـ
محمد فاضلی*: خدا کند شما با احساس تلخ «بیشرفی» (شاید شما واژه بهتری داشته باشید) دست به یقه نشده باشید، اما خودم با این ناخرسندی درگیر شدهام (گاه به گاه) و هم کسانی را دیدهام که مستقیم به این احساس اشاره میکنند یا عباراتی برای توصیف احوالات روحیشان بهکار میبرند که بیانی دیگر از همین احساس و رنج اخلاقی ناشی از آن است. چرا چنین میشود؟
انسان موجود اجتماعی است و حس اخلاقی بودن ما تا اندازهای از مشارکت داشتن در رقم زدن زندگی بهتر برای دیگران ناشی میشود. حس بهتری پیدا میکنیم وقتی با دیگران مشارکت میکنیم تا خیری بیافرینیم. وجدان اخلاقی ما اغلب وقتی آسودگی را احساس میکند که اطمینان داریم به اندازه کافی نسبت به دیگران احساس مسئولیت و اقدام مناسب انجام دادهایم.
جامعه ایران امروز به گونهای است که از سویی افراد زیادی را به وضعی دچار میکند که برای دیگران ناراحتکننده است. راحت نیست هر روز بشنوید یا ببینید کسانی بیکار میشوند، قدرت مالی تمدید قرارداد اجاره ندارند، دارو پیدا نمیکنند یا نمیتوانند داروی گران تهیه کنند و همینطور شاهد رخدادهای ناخوشایندی باشید که همنوع و هموطن شما را میآزارد.
اغلب افراد در مقابل این گونه مشاهدات کار خاصی هم نمیتوانند انجام دهند. اکثریت نمیتوانند به همسایه بیکارشده، تأمین هزینههای مریض سرطانی یکی از خویشان، و مستأجری که صاحبخانه جوابش کرده است کمکی کنند. اقتصاد و جامعه از سویی تعداد زیادی را نیازمند کمک میسازند و از سویی دیگر اکثریت فکر میکنند حداکثر بتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند نه اینکه خیری برای دیگران داشته باشند. آدمها وجداندرد میگیرند اما با احساس بیشرفی فرق دارد. احساس بیشرفی جنس دیگری است.
شاید بزرگترین و مهمترین مشارکت افراد در پیدایش خیر و خوبی برای زندگی یکدیگر، مشارکت در زندگی سیاسی است. انسانها از طریق حساسیت به زندگی سیاسی و شیوه ساماندهی حیات جمعی یکدیگر، شیوه تصمیمگیری درباره مسائل جمعی و حساسیت نسبت به شیوه اعمال قدرت بر خود و دیگران است که به طرز مؤثری بر خیر و شر زندگی یکدیگر اثر میگذارند.
آنگاه که میبینیم ظلم بر کسی میرود، حق کسی ضایع میشود، قدرت سیاسی شهروند یا شهروندانی را بیحساب و کتاب، خلاف قانون، بدون پاسخگویی و بیتوجه یا کمتوجه به رویه قانونی با او برخورد میکند و ما از ترس و ملاحظه عقوبتها، سکوت پیشه میکنیم، «احساس بیشرفی» از راه میرسد، هیچ حسی از بلندمرتبگی و بزرگواری در آدمی باقی نمیماند.
بزرگواری، بلندمرتبگی و حس نیکی زمانی در آدمی بروز میکند که از آنچه داریم برای دیگران هزینه میپردازیم. قرآن نیز تصریح میکند لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ: هرگز به نیکی نمیرسید تا زمانی که از آنچه دوست میدارید انفاق کنید (آل عمران، آیه 92). اگرچه این آیه را عموماً به انفاق مال معنی کردهاند، اما «آنچه دوست میدارید» اعم از مال است و آبرو، وقت، دانش، زمان، جان و امنیت را هم شامل میشود.
جامعهای که در آن آزادی به نحوی محدود شود که هزینه اعتراض به بیعدالتی (پرداخت نشدن حقوق کارگران، ظلم در حق زندانیان، برخورد خشن با شهروندان) و عواقب فعالیت اعتراضی به ناکارآمدی و عواقبش (تورم، بیکاری، فقر فزاینده، نابرابری، تخریب محیطزیست و ...) آنقدر بالا باشد که اکثریت مردم و نخبگان امنیت و نفع شخصی خود را به مشارکت در زندگی سیاسی برای احقاق حقوق دیگران ترجیح بدهند، و احساس کنند دیگران مظلوم واقع میشوند بیآنکه بتوانند یا جرأت کنند خود را به خطر بیندازند و کاری کنند، «احساس بیشرفی» یقه آدم را میگیرد.
«احساس بیشرفی» هویت اخلاقی آدمی را از درون فرومیپاشد و آدمی را در حد و مرز کمتوجه شدن به اخلاق معلق میکند. جامعهای که حیات سیاسیاش مولد «احساس بیشرفی» باشد، احساس فرومایگی میپروراند و آن آدمی که فرومایگی را احساس کند، آماده است تا از بقیه حد و مرزهای اخلاقی نیز بگذرد.
آزادی سیاسی فراگیر و کمهزینه بودن مشارکت فعالانه در زندگی سیاسی، نه فقط برای تقویت دموکراسی، مبارزه با فساد و افزایش کارآمدی، بلکه برای زنده نگه داشتن حس بزرگوراری ضروری است، برای آنکه آدمیان «احساس بیشرفی» نکنند.
*جامعه شناس