
پانزده خرداد/ساعت ۳ عصر
ساعت حدود ۳ عصر بود، باد سردی میوزید و بازار مطابق معمول شلوغ و پر هیاهو بود. عجله داشتم که زودتر به خانه برسم، کنار خیابان ایستادم، مسافرهای خیابان آذری و فلاح و سی متری جی، منتظر ماشین بودند تا به مقصدهایشان عزیمت کنند. از اینکه مسافرها صف کشیده بودند تعجب کردم، چون این مسیر به دلیل پر رفت و آمد بودن، تاکسی و خودروی شخصی زیادی داشت. بالاخره یک تاکسی ایستاد، پرسیدم آقا چهار راه لشکر؟ گفت: دربست دیگه؟ گفتم نه! حرکت کرد و کمی جلوتر جایی که چند تاکسی دیگر هم پارک کرده بودند ایستاد. زن بارداری که کنار من ایستاده بود از تاکسی عبوری بعدی پرسید: آقا میرید فلاح؟ راننده گفت: دربست؟ زن با دلخوری و عصبانیت گفت نه آقا دربست نه! و سرجایش ایستاد.
حدود ربع ساعت گذشته بود اما هیچ تاکسی یا خودروی شخصی سوار نمیکرد. همه می گفتند فقط دربست میروند. با کلافگی از خانم بارداری که کنارم بود پرسیدم چه اتفاقی افتاده؟ چرا هیچ کس سوار نمیکنه؟ لباس گرمش را به دورش پیچید و گفت: «نزدیک بیست دقیقه است که با این حالم منتظر ماشینام، بهم میگن دربست میبریم تا فلاح ۲۵ هزارتومان؛ در حالی که کرایه معمولیش ۳ تا ۳۵۰۰ و دربستش ۱۲ تا ۱۵ تومنه. من که هر روز مسیرم همینه، چطور میتوانم اینقدر برای کرایه هزینه کنم؟ تا قبل از گرون شدن بنزین و زیادشدن کرایهها هم بخشی از حقوق ناچیز من صرف کرایه میشد، الان که دیگه هیچی، بازم به نفع پولدارها شده، چون اونا هم پول دربست دارن هم براشون مهم نیست که یه باک بنزین چقدر شده، چون ماشینهای آنچنانی سوار میشن.»
از ایستادن توی سرما و شنیدن جواب نه خسته شده بودم، برای آخرین بار به رانندهای دیگر گفتم: «آقا کرایه بازار تا چهار راه لشکر ۲ تومانه؛ من ۵ تومان میدم مسافر هم که هست، بریم. راننده پک عمیقی به سیگارش زد و گفت: نه خانم نه! نمیصرفه برا ما!» مسیرم را به سمت مترو تغییر دادم، و مجبور شدم مسیر پنج دقیقهای را بیش از نیم ساعت طی کنم.
اتوبوس به مقصد شهرک والفجر/۷ صبح
اتوبوسهای معین ـ والفجر از آنجا که از کارگر جنوبی، شمالی و امیرآباد میگذرد اغلب شلوغ است؛ به ویژه آنکه تعداد آن محدود بوده و مسافر مجبور است مدتی را در ایستگاه منتظر بماند. ساعت یک ربع به هفت بود که در ایستگاه منتظر اتوبوس بودم و امیدوارم بودم مثل همیشه جایی برای نشستن در آخر اتوبوس پیدا کنم، چون در غیر این صورت مجبور بودم حدود یک ساعت و تا زمان خلوت شدن اتوبوس سرپا بایستم. اتوبوس که نگه داشت دیدم حتی برای ایستادن سرپا هم فضایی وجود ندارد و مسافرها تقربیا به شیشهها چسپیده اند. تعجب کردم، چون این اتوبوس آن هم در این ساعت صبح تا این حد شلوغ نبود.
اتوبوس در هر ایستگاهی که نگه میداشت موجی از مسافر دوان دوان به درون اتوبوس هل میخوردند. ازدحام به حدی بود که پای زنی هنگام بسته شدن درب های اتوبوس، لای درب گیر کرد و دعوایی به راه افتاد. جمعیت آن چنان متراکم شده بود که برای پیاده شدن هر مسافر میبایست موجی ایجاد شده و متعاقب آن دعوایی به پا میشد. در ایستگاه «فرصت» بیش از ۳۰ زن منتظر اتوبوس بودند، وقتی نگه داشت تنها ۳ نفرتوانستند با زور و هل دادن و دادوبیداد کردن وارد شوند. زنی که نتوانسته بود سوار شود با دلخوری داد زد: «خدا لعنتتون کنه، آخه چرا اتوبوس اضافه نمیکنید وقتی بنزین را گرون کردید؟ من هر روز دیر میرسم سرکار از بس شلوغه و جا میمونم از اتوبوس» بقیه زنها هم در بیرون و درون اتوبوس با او در گفتنِ «آره به خدا اسیر شدیم از بس سرپا ایستادیم» همراه شدند.
زن شیک پوشی که کارمند ژئوفیزیک بود گفت: «من همیشه با سواری میآمدم، ولی کرایهها گرون شده و مجبور شدم با مترو و اتوبوس بیام و برگردم، اما اینقدر در مسیر سرپا میایستم و مشت و لگد میخورم از شدت شلوغی که میرسم سرکار خسته ام اول صبح.» زنهای دیگری که تابه حال و در طول یک سالی که از این مسیر رفت و آمد میکنم آن ها را ندیده بودم نیز گفتند که آنها نیز پیش از این با ماشینهای شخصی سرکار میرفتند، اما گرانی بنزین این امکان را از آنها گرفته است. نکته تاسف بار اینکه علی رغم شلوغ شدن وسائل حمل و نقل عمومی، از حجم ترافیک کاسته نشده تا حداقل، رسیدن اتوبوسها را تسریع کند.

ایستگاه مترو میدان ولی عصر/ ساعت ۵ عصر
قطار اول و دوم رد شد و نتوانستم سوار شوم. قطار سوم به فاصله ۱۰ دقیقه بعد آمد، درب که باز شد تعداد کمی از جمعیتی که در واگن بودند به بیرون سر ریز شدند. دو خانم که بسیار عجله داشتند مانع پیاده شدن مسافران شدند و بلوایی به پا شد. دختری که گیره موهایش از شدت فشار باز شده و افتاده بود؛ درحالی که شالش را از میان جمعیت بیرون میکشید غرولند میکرد و می گفت: «چند روز است وضعیت همین است و، چون جمعیت به هم چسبیده اند، بیماری ویروسی از مسافران دیگر گرفته است.»
به هر مکافاتی که بود سوار شدم و ورودی واگن ایستادم. به خانمی که هر دو دستش را به پشتم چسبانده و مرا به درون هل میداد تا جایی برایش باز شده و سوار شود گفتم: «میدانم چقدر دیرتان شده و مثل همه کار دارید، اما باور کنید فقط یکی از پاهایم روی زمین است، حتی اندازه یک پاشنه پا جا نیست.» خانمی با موهای بلوند از انتهای واگن فریاد زد و گفت: «این شهرستانیها مترو را شلوغ کرده اند!» زنی دیگر که عصبانی نیز بود گفت: «شعور نداری تا خودت بفهمی به خاطر گرونی بنزین جمعیت هجوم آوردن سمت مترو، دولت هم که هیچ قطاری اضافه نکرده.» و باز صدای داد و بیداد بلند شد.
حمل و نقل عمومی؛ مشکل بزرگ تهران
گرانی بنزین و هجوم مردم به سمت وسائل حمل و نقل عمومی درحالی است که محسن هاشمی رئیس شورای شهر تهران گفت با وجود افزایش ۲۰ درصدی استفاده مردم از وسائل حمل و نقل عمومی پس از گرانی بنزین، اتوبوسها و واگنهای مترو برای جابه جایی این تعداد جمعیت کافی نیست و شهرداری نیز توان و امکان اضافه کردن وسائل حمل و نقل عمومی را ندارد. شهر تهران بیش از ۱۰۰۰ واحد اتوبوس و ۹۰۰ واگن قطار کم دارد.
کمبود اتوبوس و واگن مترو اما تنها مشکل حمل و نقل عمومی در تهران نیست، زیرا همین تعداد ناکافی اتوبوسهای شهری نیز بسیار فرسوده اند. پیمان سنندجی مدیرعامل شرکت واحد اتوبوسرانی تهران پس از گرانی بنزین در خصوص فرسودگی اتوبوسهای شهری گفت: «بسیاری از اتوبوس های ناوگان اتوبوسرانی تقریبا از رده خارج هستند و این مساله، سلامت شهری و شهروندان را به مخاطره انداخته است. از آنجا که اکثر اتوبوسهای شهری ـ برخلاف بی آرتی ها ـ خصوصی هستند، رانندههای اتوبوس و همچنین شرکتها توان تعمیر آنها را ندارند.»
سنندجی همچنین پیشنهاد کرد دولت وام ۲۰۰ میلیون تومانی کم بهره جهت تعمیر و بهینه سازی اتوبوسها در اختیار رانندگان قرار دهد.
در خصوص واگنهای مترو نیز محمد علیخانی، رئیس کمیسیون حمل و نقل شورای شهر تهران گفت: «در حال حاضر، مترو حدود ۱۳۰۰ واگن دارد که اکثرشان قدیمی هستند و ۲۰۰ واگن نیز همیشه در حال تعمیر شدن است. این در حالی است که همین ۷ خط موجود نیز امکان افزایش ظرفیت تا ۲۰۰۰ واگن را دارد. وی افزود: «نیاز تهران در حال حاضر اضافه شدن ۲۰۰۰ اتوبوس و ۲۰۰۰ واگن قطار است، زیرا کمبود واگن و شلوغی ایستگاهها و همچنین کیفیت بسیار پایین خدمات رسانی سبب شده که شهروندان بخشی زیادی از وقت خود را در انتظار آمدن قطار و سپس سوار شدن تلف کنند»
مشکل حمل و نقل عمومی را شاید بتوان جدیترین معضل شهر تهران دانست، بحرانی که سالهاست مورد تاکید کارشناسان است و زندگی روزمره مردم را با مخاطرات جدی مواجه ساخته است، اما به نظر میآید حل آن چندان مورد توجه شهرداری و دولت نیست. بخش خصوصی نیز منابع لازم برای بهینه سازی حمل و نقل را در اختیار ندارد.