دیدارنیوز - یادداشت - سینا علیمحمدی / روزنامهنگار
دیماه سال ۹۳ قرار بود فیلم «خانه پدری» ساخته کیانوش عیاری در گروه هنر و تجربه اکران شود، آن زمان یادداشتی در یکی از روزنامههای پرشمارگان کشور نوشتم و تاکید کردم با اکران فیلم در این گروه سینمایی مخالفم ولی دوست دارم «خانه پدری» در سطح وسیعتری اکران شود چرا که آن را یکی از آثار درخشان سینمای ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی میدانم.
دلایل مخالفتم با اکران در گروه هنر و تجربه این بود گروه سینماییای که قرار بود فرصت و تریبونی برای جوانانی باشد که پشت چراغ قرمز سینمای تجاری گیر کردهاند نباید قربانی سیاستبازی و فقدان شجاعت مدیران سینمایی کشور در اکران کردن یک فیلم شود و آقای عیاری که از سال ۱۳۵۸ با «تازهنفسها» سینما را تجربه کرده و حالا پس از چهار دهه و ساخت تعداد زیادی اثر بلند سینمایی و تلویزیونی چه نسبتی آن هم با فیلم «خانه پدری»اش در حوزه هنر و تجربه دارد؟!
آن زمان خیلیها از رسانهای که وابسته به صدا و سیما است تعجب کردند که چنین یادداشتی در آن منتشر شده و بر موافقت با اکران نامحدود «خانه پدری» در تمام سینماها تاکید دارد!
امرزو حتی پا را فراتر میگذارم و دوست دارم مردم دیگر کشورها هم این فیلم را ببینند.
قبل از این که درباره دلایلم بنویسم بگذارید خیلی کوتاه مروری داشته باشیم بر ویژگیهای « خانه پدری»:
در سالهای اخیر چند فیلم را میتوانید نام ببرید که در ژانر درام این چنین قصه جذاب و ارزشمندی داشته باشد؟ کیانوش عیاری یکی از استادان درام و فضاسازی است، جغرافیا و مکان را ثابت نگه میدارد و زمان، تاریخ و مردم (شخصیتها) را به حرکت و تغییر میکشاند و ما نسل به نسل با آن در اپیزودهای مختلف جلو میآییم.
فضاسازیهایی پارادوکسیکال مثل طراوات و زیبایی خانه با انگورهایی که خوشه خوشه در فضای زیرزمین آویزان هستند و جنایت و دلهرهآورترین صحنهها در همان خانه و زیرزمین!
بازی گرفتنهای ستودنی از مهدی هاشمی، شهاب حسینی، مینا سادتی و نازنین فراهانی و ... در کنار دیالوگهای فوقالعاده که نیاز به توضیح و تمجید بیشتری ندارد.
از طرفی شاید من هم با برخی از شما موافق باشم که اگر دقایق ابتدایی و گشایش فیلم را کنار بگذاریم، فیلم میتوانست ریتم تندتری داشته باشد و از این لکنت گاه ملالآور در روایت پرهیز کند و حتی نیازی هم نبود که اینقدر گلدرشت خشونت علیه زنان را بنمایاند.
اما من با کسانی که این روزها خانه پدری را فیلمی ضدایرانی و ضدخانواده مینامند کاملا مشکل دارم و اینجاست که میخواهم بگویم میشود این فیلم را جور دیگری دید و برای غیرایرانیها هم به نمایش درآورد.
با مروری کوتاه بر تاریخ سراسر دنیا و حتی همین ۱۰۰ سال اخیرشان درمییابیم که تا چه اندازه جامعه امروزی آنها با گذشته متفاوت است. چه کسی میتواند در اروپا و آمریکا ادعا کند که در گذشته بردهداری و کنیزداری و توحش جزیی از سبک زندگیشان نبوده است؟ (که من باور دارم همین اکنون هم با آن درگیرند!) چه کسی میتواند جنایتهایی را که در کلیساها به نام مسیحیت انجام میشده است انکار کند؟ آیا سینمای غرب این انحرافهای تاریخی را به نمایش درنیاورده است؟ فهرستی بلندبالا میتوان در این رابطه نوشت.
«خانه پدری» حدود هشت دهه و به عبارتی ۷۰ سال قصه یک خانواده را رعایت میکند و با موتیفهای تکرارشونده، تغییرات در خانوادهها و نگاه مردم و یک جامعه را به زن و برخی باورهای نادرست اخلاقی و رفتاری نشان میدهد.
قصه «خانه پدری» از اواخر قاجار آغاز میشود و در دو دوره پهلوی ادامه مییابد و سرانجام زمانی «در» و «تاب» که از منظر نشانهشناسی مهمترین مولفههای تکرارشونده آن خانه در این فیلم هستند شکسته و بلااستفاده میشوند که به دوره اخیر میرسیم.
عروس جدید خانواده که پزشک است، نماد زن امروز ایرانی محسوب میشود، زنی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی توانسته جایگاه اجتماعی و نقشآفرینی مثبتی در جامعه پیدا کند.
«خانه پدری» اتفاقا دارد نشان میدهد کلب حسن و پسرش هیچ کدام نسبتی با شرع ندارند، انحرافهای گذشته را مینمایاند و در پایان پیشرفت جامعه امروز را در دورهای برجسته میکند که یک حکومت اسلامی مدیریت جامعه را برعهده دارد.
«خانه پدری» اتفاقا میتواند در گروه فیلمهای انقلابی قرار گیرد؛ کدام کارگردان را میشناسید که اینچنین غیرمستقیم و هنرمندانه توانسته باشد نقشآفرینی زنان در جامعه امروز ایران اسلامی را با گذشته پهلوی و قاجار مقایسه و روایت کند؟
من اگر بخواهم در سینمای چند سال اخیر ایران فیلمهایی انقلابی به مفهوم دقیق آن نام ببرم قطعا «خانه پدری» و «سرخپوست» را برخواهم شمرد.
«سرخپوست» هم همچون «خانه پدری» در لایه های زیرین و با رویکردی هنرمندانه به نقد و نمایان کردن فساد در دورههای حکومتی قبلی ایران بدون شعار و نماهای گلدرشت میپردازد.