دیدارنیوز ـ این پسر که دارا نام دارد، در زمان دستگیری گفته بود برای رفتن به محل ملاقات دختر مورد علاقهاش تصمیم به سرقت خودرو پژو۲۰۶ گرفت و جنایت خیابان گاندی را رقم زد. وقوع این حادثه غروب چهارم اردیبهشت سال 91 با اعلام یک مورد سرقت منجر به قتل در خیابان ولیعصر به کلانتری ۱۰۵ سنایی اعلام شد. با حضور مأموران کلانتری در کوچه هشتم گاندی و بررسی اولیه مشخص شد دختر 26سالهای به نام تینا به قصد پارک خودرو، از مرد جوانی درخواست کمک کرده و سوئیچ خودرو را تحویل او داده بود، اما مرد ناشناس حین پارک، اقدام به سرقت خودرو ۲۰۶ کرده و هنگام فرار نیز تینا را زیر گرفته که منجر به فوت وی شده است. خانواده «تینا» پس از آن اعضای بدن دختر خود را اهدا کردند.
شاهدان عینی در جریان تحقیقات، ماجرای منجر به مرگ دختر جوان را چنین توصیف کردند: جوانی حدودا ۲۰ساله در ابتدای کوچه هشتم ایستاده بود که یک دستگاه خودرو ۲۰۶ وارد کوچه شد، اما دختر به علت تنگبودن عرض کوچه قادر به پارک خودرو نبود، برای همین پسر جوان با نزدیکشدن به مقتول پیشنهاد داد تا او ماشین را پارک کند اما آن جوان به محض سوارشدن به خودرو ۲۰۶ دندهعقب گرفت و با سرعت بسیار زیادی، شروع به حرکت کرد که در نتیجه، مقتول که در آن لحظه دقیقا در پشت ماشین قرار داشت، به زیر ماشین رفت و سارق نیز بدون توجه به این موضوع و درحالیکه مقتول چندین متر به همراه ماشین روی زمین کشیده شده بود، بهسرعت از داخل کوچه خارج شد و درحالیکه تعدادی از شهروندان و عابران برای دستگیری وی به تعقیب او پرداخته بودند، از محل فرار کرد.
کارآگاهان با دعوت از شاهدانی که موفق به دیدن چهره سارق شده بودند، تصویری فرضی از او را به دست آوردند. در نهایت با بهرهگیری از بانک اطلاعات مجرمان سابقهدار موفق به شناسایی یکی از سارقان به نام دارا شدند. بررسی سوابق دارا نشان داد که وی یکی از مجرمان سابقهدار در زمینه سرقت لوازم و قطعات داخل خودرو و سرقت خودرو است که سرقت را از نوجوانی آغاز کرده و اولینبار در 16سالگی به اتهام سرقت لوازم خودرو دستگیر شده است. بهاینترتیب دارا که به بهانه ترک مصرف شیشه در باغی در محدوده غرب تهران مخفی شده بود، دستگیر شد و به سرقت منجر به قتل صاحب خودرو ۲۰۶ نقرهایرنگ اعتراف کرد.
دارا در اعترافات خود گفت: آن روز همراه یکی از دوستانم در کافیشاپی مخروبه در حال مصرف شیشه بودیم که پونه با تلفن همراهم تماس گرفت و با من قرار ملاقات گذاشت. پس از آن و به قصد رفتن نزد پونه با مادرم تماس گرفتم تا از او ماشین بگیرم، اما او گفت ماشین را نیاز دارد. درحالیکه در حال رفتن به خانه بودم، ناگهان در ابتدای کوچه هشتم دختر جوانی را مشاهده کردم و بقیه ماجرا اتفاق افتاد. من حین فرار با چند خودروی عبوری تصادف کردم اما درنهایت با ورود به خط ویژه اتوبوس موفق به فرار از محل شدم.
بهاینترتیب پس از تکمیل تحقیقات، پرونده به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در این جلسه والدین تینا که مهندس پزشکی بودند برای دارا درخواست حکم مرگ کردند. پدر تینا درباره دخترش گفت: تینا همیشه سعی میکرد برای جامعهاش فردی مفید باشد. او در تمام طول عمرش درس خواند و چند اختراع هم در داخل و خارج از کشور ثبت کرد. او علاوهبر اینکه همیشه خودش در حال درسخواندن و تحصیل بود، درس هم میداد و آن روز هم برای تدریس به خیابان گاندی رفته بود که این اتفاق افتاد.
دارا زمانیکه برای دفاع از خود در جایگاه حاضر شد، گفت: من قتل عمد را قبول ندارم. قصدم سرقت بود و تا زمانی که بازداشت شدم هم نمیدانستم تینا کشته شده است و فکر میکردم من را به دلیل سرقت بازداشت کردند.
متهم ادامه داد: در دوران فرار نمیدانستم کسی کشته شده است. بعد از چند روز که به خانه برگشتم و داشتم مواد مصرف میکردم، مادرم پرستاران کمپ را خبر کرد تا به ترک اجباری بروم، در کمپ بودم که بازداشت شدم. حتی وقتی به اداره آگاهی رفتم، نمیدانستم کسی کشته شده و فکر میکردم من را برای سرقت گرفتهاند. متهم درباره اینکه چرا سرقت میکرد، گفت: در سالهایی که سرقت میکردم مشکلم نیاز مالی نبود میخواستم هیجانم را خالی کنم. مادرم بالای شهر زندگی میکرد و پدرم پایین شهر البته خانواده ثروتمندی ندارم. من بیشتر از مادرم پول میگرفتم اما چون معتاد بودم گاهی او هم به من پول نمیداد. بههرحال نیاز مالی زیادی نداشتم و از بچگی دنبال هیجان بودم و دوست داشتم در فرار باشم. اولینباری که سرقت کردم، فقط برای این بود که بتوانم این حس را به صورت واقعی درک کنم.
به خاطر همین هم معتاد شدم. دوستانم میگفتند مواد مخدر آدرنالین خون را بالا میبرد و هیجان زیادی دارد. روز حادثه هم نهتنها اضطراب زیاد، بلکه هیجان هم داشتم و چون چند شب بود نخوابیده بودم ضریب خطایم بالا بود. قسم میخورم نمیدانستم کسی کشته شده است و اصلا نفهمیدم چیزی که از رویش رد شدم انسان است. فکر میکردم دارم از روی مصالح ساختمانی رد میشوم. چند بار هم دندهعقب نگرفتم و فقط یک بار دندهعقب گرفتم چون تینا در نقطه کور بود او را ندیدم و فکر کردم ماشین به جدول برخورد کرد. وقتی صدای جیغ شنیدم فکر کردم تینا از مردم کمک میخواهد، نفهمیدم که به جایی برخورد کرده است و بعد هم اصلا او را ندیدم و از رویش رد شدم. حالا هم از خانواده تنیا درخواست بخشش دارم. از آنها میخواهم از قصاص من گذشت کنند و اگر نمیتوانند قبل از قصاص من را ببخشند.
در پایان هیئت قضات وارد شور شدند و متهم را به جرم قتل به قصاص، سرقت اموال تینا سه سال حبس و 74 ضربه شلاق و به جرم زنای غیرمحصنه (در پروندهای دیگر) به صد ضربه شلاق محکوم کردند. همچنین پونه هم به صد ضربه شلاق محکوم شد. در نهایت شش سال پس از شروع ماجرا و زمانی که دارا فاصله کوتاهی تا زمان اجرای حکم داشت، نظر اولیای دم جلب شد و او برای همیشه از چوبه دار رهایی یافت.
اولیای دم برای بخشش دارا تقاضای پول کرده بودند اما مادر دارا که سالها پیش از پدر دارا جدا شده بود، با وجود اینکه بخش زیادی از مبلغ را فراهم کرده بود در تهیه 25 میلیون تومان برای تکمیل مبلغ مورد نظر ناتوان بود، به همین دلیل از گروه مردمی «یاران نجات» کمک خواست. این گروه نیز با وجود نوع قتل، قصد ورود به پرونده را نداشت، اما با توجه به اینکه مبلغ کمی برای رهایی این محکوم از قصاص مانده بود، با هدف ترویج فرهنگ بخشش و جلوگیری از داغدارشدن خانوادهای دیگر و با این شرط که مبلغ دریافتی را در آینده برای نجات محکوم به قصاص دیگری به صندوق گروه بازگردانند، این مبلغ را به یاری مردم فراهم کردند.