الان در همه ابعاد برای تبرئه پهلویها، آمریکاییها و اسرائیلیهایی که بر ایران حاکم بودند و در جریان انقلاب مردم، جنایتهای بزرگی را صورت دادند، تولیداتی دارند. من دعوت میکنم مخاطب را که اگر کتابی چاپ شد و یک ادعایی مطرح شد، ببینیم چه کسی ادعا کرده است. مثلاً در کتاب فاجعه سینما رکس نوشته مجید احمدیان؛ این کتاب متعلق به مجاهدین خلق است و ادبیات توپخانهای مجاهدین خلق را دارد. مجاهدین خلق از گفتن دروغهای بزرگ هیچ ابایی ندارد. از قضا کسی بر این کتاب مقدمه نوشته که در دامن مجاهدین خلق و بعد هم در دامان صدام رشد کرده است. یعنی آقای شیخ علی تهرانی.
دیدارنیوز ـ مسلم تهوری: ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ برای مردم ایران و بهخصوص آبادان یادآور یک روز بسیار تلخ است. آخرین سانس فیلم گوزنها در شب ۲۸ مرداد در سینما رکس اکران شد. ظرفیت این سینما حدود ۶۰۰ نفر بوده که ادعا میکنند آن شب بیش از ظرفیت صندلیهای سینما بلیط فروخته شده بود. مردم در حال دیدن فیلمی از مسعود کیمیایی بودند که نسبتاً محتوای متفاوتی داشت. به یکباره دیدند آتش آنها را فرا گرفته است. بعدها روزنامهها مینویسند که ۳۷۷ نفر از این تماشاگران در آتش سوختند و بقیه هم با وضعیت بسیار نابهنجاری روبهرو شدند و اوضاع و احوال وخیمی داشتند. در ادامه، تعدادی از این افراد زخمی نیز کشته شدند. موضوع سینما رکس از جمله موضوعاتی است که بسیار جای تأمل دارد. روزهای اول همه معتقد بودند که ساواک عامل این آتشسوزی شده است. اما به مرور شائبههایی ایجاد شد و حرفهای متفاوتی زده شد. کمکم پای انقلابیها را هم وسط کشیدند و ادعا کردند انقلابیها باعث و بانی این فاجعه شدند. به همین خاطر از عباس سلیمینمین دعوت کردیم تا در گفتگو با دیدارنیوز به یک سری از این شائبهها و شبهاتی که پیرامون جبهه انقلاب مطرح شده، پاسخ دهد.
دیدارنیوز : خیلی خوش آمدید. اگر برای شروع بحث، نکتهای دارید بفرمایید.
سلیمینمین: من در ابتدا از اهتمام شما در پرداختن به مسائل تاریخی و تلاشتان برای روشن کردن موضوعاتی که با گذشت زمان روی آن را غبار فرا گرفته و زمینه سوء استفاده را فراهم کرده، تشکر میکنم. امیدوارم بتوانید اطلاعات مفیدی را بهخصوص به نسل جوان در این زمینه عرضه بدارید تا خودشان بتوانند در مورد موارد مشابه به قضاوت دقیقی نائل آیند.
دیدارنیوز: از سه گروه بهعنوان باعث و بانی این اتفاق نام برده میشود؛ گروه اول حکومت پهلوی و در رأس آن ساواک است. بعدها گفته شد انقلابیها باعث و بانی این داستان بودند و این اتفاق را رقم زدند. همچنین گفته شده یک سری اوباش بودند. عمده دلایلی که طرفداران رژیم گذشته مطرح و انقلابیها را متهم میکنند این است که آتشسوزی سینما رکس یکی از عوامل شتابزای انقلاب اسلامی بود. یعنی اگر ما بخواهیم چند عامل تسریع کننده انقلاب را مثل فاجعه ۱۷ شهریور و یا مقاله توهین آمیزی که در مورد حضرت امام نوشته شد نام ببریم، یکی از عوامل همین اتفاق سینما رکس است. دلیلشان هم این است که تا شهریور سال ۵۷ اتفاق خاصی در آبادان رخ نداده بود و انقلاب به آنجا سرایت نکرده بود؛ لذا انقلابیها سینما را آتش زدند و تعدادی از مردم را با وضع فجیعی کشتند و حکومت پهلوی را عامل این اتفاق دانستند. در واقع از آن روز به بعد میبینیم که مردم آبادان هم در جریان انقلاب قرار میگیرند. شما این را چگونه تحلیل میکنید؟
سلیمینمین: متشکرم که این بحث را مطرح میکنید تا بتوانیم دقیقتر به این موضوع نگاه کنیم. من به این سه دستهای که اشاره کردید اعتقاد ندارم. علیالقاعده با توجه به روند موضوع، اوباش نمیتوانند انگیزه لازم را برای این کار داشته باشند. اوباش میتوانند اوباشگری کنند، اما باید یک نیرو و محرکهای در این قضیه داشته باشند. نفس این مطلب که برخی رخدادها شناخت جامعه را از پهلوی بیشتر کرد، بدان معنا نیست که حتماً مخالفین این کار را انجام دادند. اگر این طور باشد باید بگوییم که در واقعه جمعه سیاه، مردم خود را در برابر گلوله قرار دادند و خود را قتل عام کردند. هنگامی که شما در مورد جمعه سیاه مطالعه میکنید میبینید که یک عنایت ویژهای وجود دارد که حتماً مردم قتل عام شوند. یعنی عمداً اعلام حکومت نظامی را به تأخیر میاندازند. نیمه شب به رسانه ملی میگویند و رسانه ملی ساعت ۱ یا ۲ بامداد این مسئله را پخش میکند که علیالقاعده در آن زمان شنوندهای نداشته است. هر کسی متوجه میشد که یک قراری گذاشته شده ـ حالا این قرار را چه کسی گذاشته بحث دیگری است ـ یک عدهای خواهند آمد و اینها اطلاعی از حکومت نظامی ندارند و طبیعتاً با مشکل جدی مواجه خواهند داشت. حال چرا این کار را انجام دادند؟
دیدارنیوز: تعمد داشتند؟
سلیمینمین: قطعاً تعمد داشتند. تعمدشان این بود که در واقع ارتش را در برابر مردم قرار دهند و به نوعی در ابتدای اعلام حکومت نظامی مردم را غیر قانونمند جلوهگر کنند و برای رویارویی با مردم به ارتش انگیزه دهند.
دیدارنیوز: تعمدشان برای این بوده که زهر چشمی از مردم و انقلاب بگیرند؟
سلیمینمین: بله هدفشان این بوده است.
دیدارنیوز: اگر این هدف باشد آن اتفاقی که در ۱۷ شهریور رخ داد، چند وقتی بود که مردم تهران در این داستان درگیر بودند و آنها هم یک زهر چشم گرفتند تا قدرت حاکمیت را نشان دهند. اما در آبادان تا آن اتفاق، خبری از فعالیتهای انقلابی نبوده است.
سلیمینمین: در آبادان هم اگر شما روزشمار یا کرونولوژی آن را نگاه کنید اینطور نیست که خبری نبوده باشد. دستگیریها و حرکتهای اجتماعی گستردهای در آبادان وجود داشته است. اصلاً فرض کنید وجود نداشته؛ در آبادان یک اتفاقی میافتد آیا مشابه این اتفاق در جاهای دیگری افتاده یا خیر؟ یعنی حرکتهایی برای مستهلک و خسته کردن مردم و حرکتهایی برای افزایش هزینه مبارزه آیا حرکتهای این گونهای صورت گرفته و مشابه آن حرکتها وجود دارد یا خیر. اگر اینگونه نگاه کنیم به نظر من تا حد زیادی میتوانیم درک کنیم که چرا چنین مسئلهای در مورد سینما رکس اتفاق میافتد. در مشهد ساواک یک سری ارتشیها را گرفت و قطعه قطعه کرد. بعد آنها را در پادگان به نمایش در آوردند که اینها را مبارزین این چنین کردند. بعد ارتشیها عصبانی شدند و خشمآگین حمله کردند. برخی از تانکها بر روی زنها رفت که علت عمده آن هم طرحی بود که به دلایل مختلف ساواک تهیه کرده بود و شاه هم هدایت آن را برعهده داشت. در تهران و شهرستانهای مختلف ما آتشسوزیهای هتلها و فروشگاههای بزرگ را داریم که اینها به هیچ وجه توسط مردم اتفاق نیفتاده است. کسانی که این اتهام را مطرح میکنند، به هر دلیلی نسبت به تاریخ انقلاب اسلامی بیگانه هستند. همه میدانند و ربطی هم به سالهای پایانی انقلاب ندارد. از ابتدای دهه ۴۰ امام به شدت نسبت به این قضیه حساس بودند که حق ندارید جان یک فردی را بگیرید. ولو اینکه این عنصر در خدمت رژیم پهلوی باشد. شاید به یاد داشته و یا شنیده باشید که مثلاً فدائیان خلق یک پاسبان جلوی کلانتری را میکشتند و اسلحه او را میگرفتند و با افتخار بیانیه میدادند که ما یک پاسبان را خلع سلاح کردیم. امام به شدت با این بحثها مخالف بودند. امام وقتی کشتن ایادی رژیم پهلوی را خلاف شرع میدانند، چگونه اجازه میدهند که کودک و زن و پیرزن را بکشند؟ آن هم امامی که نه تنها نسبت به سایر گروهها بلکه نسبت به یاران نزدیکش نیز بسیار سختگیر بود. تعبیرهای بسیار تندی امام به کار میگیرد که اگر قرار باشد در صحنه تصمیمی بگیرید که جان چه کسی را بگیرید این خلاف شرع است و باید به خاطر این کار مجازات شوید؛ بنابراین اگر ما استراتژی رهبری نظام را بدانیم چنین چیزی را نمیپذیریم. نه در سال ۵۶ و یا ۵۷ باشد این در اوج شرایط سخت برای امام و در شرایطی که بیشترین فشار بر ایشان هست و مبارزه مشکلات متعددی دارد به این رفتارها اعتقادی نداشت. مثلاً سایر گروهها میگفتند برای اینکه به اطرافیانمان روحیه دهیم باید یک تیری به گونهای شلیک کنیم تا باعث روحیه شود.
مطلب دوم اینکه منش رژیم پهلوی را باید دید. پهلوی برای انتقال این پیام به آمریکاییها که ما اگر استبداد را برداریم ـ به قول محمدرضا پهلوی ـ ایران، ایرانستان میشود، یعنی به هم میریزد. یک بحثی که همواره بین شاه و آمریکاییها صورت میگیرد این است که اوضاع ایران، مساعدِ این است و نیاز نیست از ابعاد استبداد کم کنیم. در چند جا این تعارض را با آمریکاییها در عمل میبینید که به نوعی محمدرضا پهلوی در عمل میخواهد به طرق مختلف به آمریکاییها ثابت کند که این چیزی که میخواهند امکان پذیر نیست. اگر بخواهید مصادیق آن را خدمت شما عرض میکنم. ضمن اینکه اگر شما یک مرور ساده به اتفاق سینما رکس داشته باشید، متوجه میشوید این مسئله عقلانی نیست. فرض کنید یک نیروی اهل مبارزه با سلطه آمریکا و شاه بخواهد این کار را انجام دهد. آیا هنگامی که آتش زد خودش داخل سینما مینشیند؟ آیا عقلاً این درست است؟ از جانب ساواک و نیروهای انتظامی خطر دستگیری وجود داشت. حداکثر اگر آنها میخواستند تعرض کنند، یک شیشهای را میشکستند و فرار میکردند.
دیدارنیوز: مگر کسانی که آتش زدند، در داخل سینما نشستند؟
سلیمینمین: بله
دیدارنیوز: یک عدهای که همان زمان فراری شدند و رفتند.
سلیمینمین: خیر. چهار نفر بودند که سه نفر آنها در آتش سوختند و حسین تکبعلیزاده از راه پشت بام میتواند خارج شود و حتی او هم بعد از آتش زدن به داخل میرود و مینشیند. این را همه میگویند. یعنی در روایتهای سلطنتطلبها و منافقین و ... بر این قضیه به نوعی معترف هستند که به داخل سینما رفتند.
دیدارنیوز: اگر منطقی نیست که انقلابیون آتش بزنند و بعد خودشان داخل سینما بنشینند پس آیا منطقی است که ساواکیها آتش بزنند و خودشان داخل سینما بنشینند؟
سلیمینمین: خیر ساواکیها خودشان این کار را نکردند بلکه از افرادی استفاده کردند که آنها اطلاعی نداشتند که اینها پشت سرشان در را قفل خواهند کرد. دو تا مسئله است. قبل از انقلاب، ساواک و شهربانی کمیته مشترک از افراد لمپن مدرک داشت و یک سری نقاط ضعف داشت و از آنها استفاده میکرد و آنها را به کار میگرفت. اینها مشروب خوردند و یا حشیش کشیدند. خب کسی که حشیش کشیده خیلی هم تشخیص بالایی ندارد. جالب است هنگامی که مردم جلوی سینما میآیند و میگویند درها را باز کنید، آنها میگویند درها را باز نکنید تروریستها داخل هستند. شما اگر خوانده باشید نیروهای شهربانی که در اطراف سینما به نوعی مانع ورود مردم و کمکرسانی میشوند، این بحث را سریع مطرح میکنند که آنها در سینما هستند و درست هم میگویند که در سینما هستند. یعنی اصلاً آنها به فکرشان نمیرسید که حرکتی به صورت موازی صورت بگیرد که خود عاملین در دام بیفتند و بهعنوان عامل این قضیه کشته یا دستگیر شوند. این اصلاً با عقل جور در نمیآید. گاهی اوقات مبارزین، برخی سینماهایی که فیلمهای عریانی را نشان میدادند، آنها را تهدید میکردند، اما اصلاً نمونهای نداریم که در زمان دایر بودن سینما این کار صورت گرفته باشد و در هیچ جای کشور نداشتیم که اینگونه باشد.
دیدارنیوز: خب این را در همین جا متوقف کنیم. این دقیقاً یکی از نکتههایی است که مخالفین جمهوری اسلامی دست روی آن میگذارند و میگویند قبل از واقعه سینما رکس ما سینماهای دیگری هم داشتیم که انقلابیون آتش زدند و منکر آن هم نمیشوند. حتی خود من به یاد دارم که زندهیاد آقای فرجالله سلحشور به خبرگزاری فارس گفته بود که قبل از انقلاب مردم رویکرد آن چنانی به سینما نداشتند و من خودم جزء کسانی بودم که سینما هم آتش زده بودم. پس میتوان گفت انقلابیونی که سابقه اینچنینی داشتند همانها سینما رکس را هم آتش زدند.
سلیمینمین: این دو مسئله کاملاً متفاوت است. قبل از انقلاب برخی سینماها وزین بودند و برخی خیلی لمپن بودند. تعرض به صورت فردی و یا به صورت گروههای محدود به آنها هرگز در صورت دایر بودن سینما صورت نگرفته بود. هرگز به شکلی نبود که درها را قفل کنند. یک سیر سادهای به موقعیت سینما رکس و چگونگی رخداد آن کنید میبیند که در چند قدمی شهربانی است. آیا نیروی مبارز در چنین موقعیتی این فرصت را دارد که سینما را آتش بزند و دربها را ببندد. چنین چیزی نمیتواند عقلاً مورد پذیرش قرار بگیرد. ضمن اینکه امام به شدت مخالف بود.
من یک مقدمهای خدمت شما عرض کنم. الان در همه ابعاد برای تبرئه پهلویها، آمریکاییها و اسرائیلیهایی که بر ایران حاکم بودند و در جریان انقلاب مردم، جنایتهای بزرگی را صورت دادند، تولیداتی دارند. من دعوت میکنم مخاطب را که اگر کتابی چاپ شد و یک ادعایی مطرح شد، ببینیم چه کسی ادعا کرده است. مثلاً در کتاب فاجعه سینما رکس نوشته مجید احمدیان؛ این کتاب متعلق به مجاهدین خلق است و ادبیات توپخانهای مجاهدین خلق را دارد و از نوع چینش مسائل در کنار او کاملاً مشخص است که متعلق به مجاهدین خلق است. دروغ پردازی هم کاملاً مشخص است. مجاهدین خلق از گفتن دروغهای بزرگ هیچ ابایی ندارد. از قضا کسی بر این کتاب مقدمه نوشته که در دامن مجاهدین خلق و بعد هم در دامان صدام رشد کرده است. یعنی آقای شیخ علی تهرانی و فرزند و خانوادهاش به عراق کوچ کرده بودند و آنجا در خدمت مجاهدین خلق و صدام بودند. حرف این فرد چقدر برای ما قابل استناد است که او بگوید آیتالله نوری همدانی به پدرم گفت این کار را ما انجام دادیم. بعد یک انسان غیر آشنا به تاریخ اینها را قبول کند و به داخل کشور بیاید و بگوید مستنداتی ارائه شده که مسئولین نظام جمهوری اسلامی خودشان پذیرفتهاند که این جنایت کار آنها بوده است!
دیدارنیوز: یعنی شیخ علی تهرانی را به عنوان یکی از مسئولین نظام تلقی کردند یا آقای نوری همدانی را؟
سلیمینمین: آقای نوری همدانی را. میگوید که آقای نوری همدانی به پدرم گفت که خود ما این کار را انجام دادیم. خب آقای نوری همدانی نماینده امام بود. هرگز ایشان نمیتواند چنین حرفی زده باشد. ضمن اینکه من با آیتالله نوری همدانی تماس گرفتم و گفتند چنین چیزی دروغ محض است. متأسفانه امروز نفس مکتوب شدن یک مطلب و ارائه شدن برای برخی کافی است. گویا نیازی به تحقیق ندارد که در کجا مسئولین جمهوری اسلامی گفتهاند که این کار را انجام دادهاند. جالب است همین افراد گاهی این قضیه را به امام نسبت میدهند، گاهی به آیتالله خامنهای نسبت میدهند. در دوران حیات امام به امام نسبت میدادند که با هماهنگی امام این کار صورت گرفته است! الان مدتی است که میگویند با هماهنگی آیتالله خامنهای این کار صورت گرفته است! خود این شیفت کردن از امام به آیتالله خامنهای نشان میدهد که چقدر این بحث ساختگی است و مبنا ندارد.
طراحی ساواک چگونه است؟ طراحی ساواک قبل از این قضیه به گونهای بوده که بلافاصله آشور را در عراق دستگیر کنند. زمانی که بحث آشور را دنبال میکنید پوک بودن و پوچ بودن این سناریوسازی را میبینید که ساواک این کار را کرده و بعد برای بخشهای مختلف آن طراحی کرده است. اما یک چیزی را نفهمیده که حالا اگر آقای باهری وزیر دادگستری در مقابل این قضیه مقاومت کرد که این فرد تعادل فکری ندارد و این فرد نامتعادل است. آقای باهری از جمله وزرایی است که در مورد شخصیت خودش مقداری تعصب دارد. میدانید که آقای باهری وزیر دادگستری این ایام و در دولت آقای علم وزیر دادگستری بود. از جمله مخالفین سرسخت کاپیتولاسیون ایشان بود و آن را تحقیر ملت ایران و استعمار کهنه دانست. باهری به گونهای در هیئت دولت صحبت کرد که علم، علیرغم همه وابستگیهایش این لایحه را مسکوت گذاشت و به تصویب نرساند. بعد در دولت منصور این کار صورت گرفت. ساواک فکر میکرد که دادگستری حکم اعدام آشور را میدهد و این پرونده بسته میشود و امام بهعنوان کسی که پشت سر این قضیه بوده در افکار عمومی محکوم میشد. اما امروز به نظر من زمینه تحقیق برای این قضیه خیلی خوب وجود دارد. یعنی واکنشها در دوران پهلوی نسبت به این قضیه چه بود؟ فرض کنید که دو نیروی مبارز این کار را کرده باشند. خب بهترین فرصت برای رژیم پهلوی فراهم میشود که جریان مبارز را تخریب کند. وقتی به آنها گفته میشود که اگر میگویید ادلهای داشتید چرا ادله را ارائه ندادید؟ میگویند برای اینکه روحانیون ناراحت نشوند ما ادله خود را ارائه ندادیم! این یک حرف بی اساس بود و خود شاه هم به نوعی این بحث را در کتاب پاسخ به تاریخ مطرح میکند. آقایان فردای این جنایت در کاخ ملکه مادر به عیش و نوش پرداختند و هیچ ارزشی برای مردم قائل نبودند. فرض کنید دیگران این کار را انجام دادند، اگر کمترین عرق ایرانیگری در آنها وجود داشت وقتی نزدیک چهار صد نفر سوختهاند علیالقاعده باید آن مراسم شبنشینی و عرق خوری و قمار بازی باید لغو میشد. حتی هوشنگ نهاوندی هم میگوید خیلی کار بدی انجام دادند. انگار مردم ایران برای آنها اهمیتی ندارند. خب این فرد امکان دارد جنایت کند یا امام که در مورد یک انسان اینقدر برایشان اهمیت دارد ولو آن فرد در مسیر انحراف باشد و میگوید حق ندارید شما جان آن را بگیرید؟! جان یک عدهای گرفته شده است، حال فرض کنید اصلاً نمیدانند، حداقل میدانند که حدود ۴۰۰ نفر سوخته است، اما اصلاً برای آنها هیچ اهمیتی ندارد. این موجودات میتوانند برای حفظ قدرت خود دست به چنین جنایاتی بزنند که قطعاً زدهاند. ما نمیتوانیم به گزینههای دیگری نسبت دهیم که عامل این قضیه بودهاند. شاه از یک مقطعی برای ایجاد بلوا از ساواک استفاده میکرد. قبل از آن نقش ساواک سرکوب خاص بود. یعنی سرکوب اطلاعاتی بود. از یک جایی، ساواک در یک مسیر دیگری قرار گرفت و مسائل اینچنینی را به وجود میآورد. مثل آتش سوزی که در تهران شد؛ ساواک سراسر تهران را به آتش کشید. آقای قرهباغی رسماً میگوید من وزیر کشور بودم و به رئیس شهربانی زنگ زدم گفتم چرا هیچ کاری نمیکنید؟ گفتند به ما گفته شده هیچ دخالتی نکنید. میگوید نزد نخستوزیر رفتم و نخستوزیر گفتند که من هم به شاه گفتم ساواک این کارها را انجام میدهد. قرهباغی میگوید من خودم نزد شاه رفتم و گفتم اعلیحضرت، برخی معتقدند ساواک عامل این اتفاق بوده است. شاه میگوید بله، شریف امامی هم معتقد است ساواک انجام داده، اما شما با این مسائل کاری نداشته باشید و کار خود را انجام دهید. خب این یعنی چه؟!
دیدارنیوز: یعنی ساواک چنین مأموریتی پیدا کرده بود؟
سلیمینمین: بله. شما خاطرات رئیس ساواک در آمریکا را بخوانید. رفیعزاده میگوید به ایران آمده بودم در جریان خیزش سراسری مردم یک روزی با نصیری قرار داشتم و نصیری خیلی کلافه بود و گفت هر چه آتش میزنیم و خراب میکنیم شاه میگوید بیشتر انجام دهید. یک مشکل شاه این بود که ارتش حاضر نبود در برابر مردم در آن حدی که شاه انتظار داشت، جنایت کند. برخی از ارتشیها آلوده بودند، عمده امرا افرادی وابسته و سر سپرده بودند، اما بدنه ارتش غیر از تعدادی که لمپن بودند، جزء تودههای مردم به حساب میآمدند. اینها به لحاظ آموزش، یک سری حساسیتهایی برایشان بهوجود آمده بود. آن حساسیتها چه بود؟ رژیم جماهیر شوروی یعنی ارتش سرخ برایشان تابو شده بود و آن را خطر اصلی برای خودشان میدانستند و طبیعتاً آمادگی داشتند در برابر ارتش سرخ و نیروهای وابسته به ارتش سرخ ایستادگی کنند. اما با یک پدیدهای مواجه شدند که نه تنها ارتش سرخ نبود بلکه قرابت جدی با خودش دارد، یعنی پدر و مادر و برادرش است و قرابت تنگاتنگی با همان نیرویی دارد که یا وظیفه است و یا ارتشی است و برای امرار معاش به ارتش رفته است. این مسئله ارتش را دچار یک تردید جدی برای سرکوب میکرد. شاه برنامههایی داشت که نیروهای نظامی را انگیزهمند کند و به گونهای وانمود کند که اگر نجنبند اینها جنایاتی را مرتکب خواهند شد یا خودشان کشته خواهند شد و یا اگر اینها حاکم شوند وضعیت بدی ایجاد خواهد کرد؛ بنابراین شاه به کمک ساواک تحرکاتی داشت. اینهایی که من میگویم در کتابهایشان تک تک وجود دارد. علاوه بر ساواک حزب رستاخیر هم یک شاخه نظامی درست کرد که در رأس این شاخه عبدالمجید مجیدی، رئیس سازمان برنامه و بودجه قرار داشت. هنگامی که با عبدالمجید مجیدی در هاروارد مصاحبه میکند میگویند شما متهم بودید که یک سری کارهایی را در این وادیها انجام دادید. وی میگوید: خیر، ما در این حد نبودیم و عمدتاً ساواک این کار را میکرد. بمبگذاریها و کشتارها را ساواک انجام میداد. حتی او هم که متهم بود در شاخهای از حزب رستاخیز کارهای نظامیگری برای حفظ رژیم پهلوی انجام میدهد، در مصاحبه با هاروارد اذعان داشته این کار را ساواک دنبال میکرد.
دیدارنیوز: خب همه این فرمایشات شما قبول است. اما مشخصاً میدانیم که در این اتفاق ناگواری که در سینما رکس رخ داد، نهایتاً کسی که بهره برد انقلابیها بودند و آن کسی که ضرر کرد حکومت پهلوی بود. میخواهم بدانم آن گونه که شما معتقدید ریشه این اتفاق در حکومت پهلوی بود، مشخصاً چه بهرهای میبرد و یا به دنبال چه بهرهای بود؟ یعنی آنجا را آتش زد و آن اتفاق عظیم رخ داد که چه استفادهای از آن ببرد؟
سلیمینمین: اگر در سایر جنبشهای مردمی هم مطالعه کنید میتوانید پاسخ سؤالتان را دریافت کنید. مثلاً در الجزایر اگر به یاد داشته باشید، دورهای که اسلامگرایان در انتخابات پیروز شدند، یکباره قتل عامهایی در روستاها رخ داد. مثلاً به روستایی میرفتند و کوچک و بزرگ و پیرمرد و پیرزن را قتل عام میکردند. بعدها یک افسر فرانسوی اعتراف کرد که ما این کار را انجام میدادیم.
دیدارنیوز: چرا؟
سلیمی نمین: خب برخی از آنها وجدانشان بعدها به یاری آنها میرسد و در خدمت حقیقت قرار میگیرند. آن افسر فرانسوی گفت ما این کار را میکردیم.
دیدارنیوز: چرا این کار را میکردند؟
سلیمینمین: در الجزایر موفق شدند. آن قدر هزینه مبارزه را بالا بردند که مردم الجزایر گفتند که اگر قرار باشد استقلال اینقدر هزینه داشته باشد که ما هر لحظه احساس نگرانی داشته باشیم و حس کنیم جانمان در خطر است، ارزش ندارد. اینکه انسان یکباره یک جایی یک تیر بخورد خیلی متفاوت است تا اینکه همیشه احساس نگرانی داشته باشد. نگران باشد هر لحظه جایی را آتش بزنند و خودش یا خانوادهاش در امان نباشد. یکی از راههای مقابله با حرکتهای مردمی بالا بردن هزینه مبارزه است. وقتی شما هزینه مبارزه را بالا میبرید خیلیها میگویند استقلال خوب است، اما نه به این قیمت که همه ما دیوانه و روانی شویم. همواره یکی از شیوههای استعمارگران و ایادی آنها در برابر حرکتهای مردمی، بالا بردن هزینههای مبارزه است. این مردم را نگران میکند. مخصوصاً اینکه مبارزه چند سال به طول انجامد و همواره این نگرانی از مردم جدا نشود درهم شکننده است و جامعه را خرد میکند. خیلی از انقلابها به همین شکل است. در صدر اسلام هم همین مطلب را میبینید. این شیوهای است که از زمان صدر اسلام هم مصادیق آن را داریم. مثلاً معاویه همین کار را انجام میدهد. معاویه میگوید شما به داخل چادرهای یاران امام حسن بروید و هر کسی را که شبانگاه به دست شما آمد، بکشید. به معاویه میگویند جاسوسان ما هم در آنجا هستند. معاویه میگوید مهم نیست. جاسوسهای خودمان را هم بکشید. مهم این است که احساس ترس و وحشت به آنها دست دهد. یعنی شبانگاه به داخل چادرها میریزند و چند نفری که داخل چادر هستند را میکشند و فردا مشخص نیست چه کسی آنها را کشته است. این افزایش هزینه یک شیوه سلطهگران است. در مورد ایران هم قطعاً آمریکاییها و اسرائیلیها با این کار همراه بودند. اگر بخواهید کد میآورم. در حالی که نشریات بسیاری از کشورهای اروپایی اعلام کردند کار ساواک است، اما خبرگزاری رویترز انگلیس اعلام کرد گروهی به نام مبارزان سیاه مسئولیت این قضیه را پذیرفته است. رادیو اسرائیل هم همینطور سریع موضع میگیرد که این کار مبارزین است؛ بنابراین میتوانیم از مطالعه در روند شکلگیری این بحث به سهولت به این مسئله برسیم که برای در هم شکستن مردم و ایجاد ترس و نگرانی، شاه نیازمند چنین کارهایی بود. شاه دو روز قبل از این حادثه میگوید ما وارد یک مرحله وحشت بزرگ شدیم یعنی درست دو روز قبل از این قضیه وعده وحشت میدهد. یعنی شاه یا میتواند پیشبینی و پیشگویی کند و یا خودش طراح این قضیه است. یعنی شاه ورود به وحشت بزرگ را پیشگویی میکند. خب از مصادیق وحشت بزرگ سینما رکس است. حال اگر شاه این جمله را نگفته بود میتوانستیم بگوییم خیر.
دیدارنیوز: شاید خبرهایی به او رسیده بوده.
سلیمینمین: خیر. شما بعد میبینید که سناریویی که شاه توسط ساواک طراحی کرده است، نقصهای جدی دارد. یعنی اینها، چون تعجیل داشتند و میخواستند امام را بزنند، خیلی سریع اعلام کردند که عامل این قضیه به عراق رفته و بعد آن نمایش را اجرا کردند و او را به ایران آوردند او را تکه پاره کرده بودند و وقتی به دادگستری آن زمان تحویل دادند چیزی از او نمانده بود. هیچکدام از مقامات دادگستری چه در آبادان و چه در تهران در این بحث زیر بار این قضیه نرفته بودند. چون سناریو را خیلی عجولانه طراحی کرده بودند که امام را عامل این قضیه معرفی کنند.
ادامه دارد ...
بی دین و با دین ،مسلمان ،مسیحی،یهودی،گبر ،منافق،مجاهد وغیره هم هیچ نمی شناسد ،قدرت قدرت است و ثروت هم ثروت و دارنده این دو به هیچ چیز غیر آن فکر نمی کند وحاضراست تمامی انسانها را برای حفظ واز دست ندادن آن فدا کند
همانگونه که انسان گرفتار در جهنم حاضر است همه را برای رهایی خود از آتش جهنم فدا کند این هم برای حفظ این دو حاضر است همه نباشند تافقط او باشد