تیتر امروز

مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد
گفت و گوی دیدار در برنامه جامعه پلاس با معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی

مریم جلالی: ضرغامی فرمانده بود و صالحی امیری استاد است/دیگر جای صنایع دستی در برنامه توسعه خالی نیست/صنایع دستی به رونق گردشگری و ارتقاء میراث فرهنگی کمک کرد

جامعه پلاس چند روز مانده به سی و هفتمین نمایشگاه ملی صنایع دستی، میزبان مریم جلالی معاون صنایع دستی بود؛ از او هم درباره عملکردش در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی صحبت کردیم هم درباره...
از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد
گفتگوی دیدارنیوز در برنامه «ایرانشهر» با دبیرکل پیشین حزب اتحاد ملت

از «جنبش مهسا» تا «ایستگاه وفاق» با علی شکوری‌راد

«ایرانشهر» در نخستین برنامه از سلسه‌گفتگوهای خود با موضوع «منافع ملی ایران» به سراغ علی شکوری‌راد، دبیرکل سابق حزب اتحاد ملت رفته و به بررسی ابعاد مفهوم «وفاق» در عرصه سیاسی امروز کشور پرداخته...
گفت‌وگوی دیدارنیوز با دکتر سیدحسین نبوی، جامعه‌شناس

جامعه‌شناسی تاریخی حاشیه‌نشین‌ها

سیاست‌های اقتصادی و تغییرات ساختاری در دوران پیشا انقلابی از قبیل توسعه سرمایه‌داری، اصلاحات ارضی و انقلاب سفید، بر وضعیت شهرنشینی، طبقات اجتماعی و مهاجرت‌ها تأثیر گذاشت. حاشیه‌نشینی یکی از آسیب‌های ملازم با این تحولات بود.

کد خبر: ۳۲۳۲
۱۰:۱۱ - ۲۸ خرداد ۱۳۹۷

دیدارنیوز ـ مهاجرت بیجامعه‌شناسی تاریخی حاشیه‌نشین‌هارویه و سامان نیافته روستائیان از موطن خود به سمت شهرها از دوره پهلوی و به‌خصوص بعد از اصلاحات ارضی روند رو به گسترشی یافت و کلان‌شهرها عمدتا با مسئله حاشیه‌نشینی مواجه شدند. این اتفاق نامیمون بعد از انقلاب نیز ادامه یافت و باعث مشکلات عدیده‌ای شد. در این باب با دکتر سیدحسین نبوی استاد دانشگاه و صاحب‌نظر در حوزه جامعه‌شناسی توسعه گفت‌وگویی ترتیب دادیم.

در دهه‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی چه عوامل ساختاری بر شکل‌گیری و سپس رشد حاشیه‌نشینی تاثیر گذاشت؟

در طول یک دهه‌ پیش از انقلاب، تغییر ساختار اقتصادی – اجتماعی ایران که متاثر از رشد اقتصاد سرمایه‌داری و توسعه صنعتی بود، ساختار‌های اجتماعی، و پدیده‌های ملازم با آن از قبیل: جمعیت، نیروی کار، اسکان و شهرنشینی را تحت تاثیر قرار داد. یکی از مهم‌ترین پدیده‌هایی که متاثر از گفتمان مدرنیته و نوسازی، تغییر کرد و گسترش یافت، مهاجرت و انواع متفاوت آن بود. عواملی چون بهداشت فردی و محیطی باعث تغییراتی در روستا‌ها و شهر‌های کوچک شد که در نهایت به شکل مهاجرت‌ خود را نشان داد و بر بافت روستائی و شهری تاثیر گذارد، بدین صورت که با اجرای طرح‌های بهداشتی و گسترش خدمات اجتماعی از میزان مرگ‌ومیر کاسته شده و مناطق روستایی و شهر‌های کوچک به مرور زمان با مسئله سر ریز و مازاد جمعیت مواجه شدند.

این افزایش، در مرحله اول صنعتی شدن در شهر‌ها که می‌توان آن را در دوران پهلوی اول و سه دهه اول حکومت محمدرضا شاه دید، به دلیل محوریت اقتصاد کشاورزی در تولید ملی و به‌کارگیری نیروی کار در این بخش چندان مشکل‌ساز نبود. همچنین در این زمان که هنوز اقتصادی سرمایه‌داری چتر خود را بر تمام عرصه‌های اقتصاد ایران نگسترانیده بود، رشد صنعت و تجارت در کلان‌شهر‌ها به گونه‌ای نبود که توازن شهری و روستایی بهم خورده و شهر‌ها برای مهاجرین روستایی جذاب باشند؛ در نتیجه در این سال‌ها چندان شاهد موج‌ مهاجرت‌های گسترده نیستیم. اما از اواسط دهه ۳۰ و به‌ویژه سال‌های دهه ۵۰ به‌دلیل رشد اقتصاد سرمایه‌داری دولتی و اجرای طرح‌های کلان اقتصادی ـ صنعتی که عمدتا بر درآمد‌های نفت تکیه داشت، شرایطی به‌وجود آمد که شهر‌ها و به‌ویژه کلان‌شهر‌ها به سرعت رشد ناموزونی را به خود دیدند. این رشد و گسترش پدیده شهرنشینی به واقع آسیب‌های جدید و جدی برای حیات شهری ایران ایجاد کرد که حاشیه‌نشینی و اسکان غیررسمی از مهم‌ترین آنها بود.

محوریت نفت در مناسبات اقتصادی از دهه ۳۰ به بعد و به‌ویژه افزایش درآمد‌های نفتی ضمن افزودن بر میزان تمرکزگرایی و تخصیص منابع کشور به کلان‌شهر‌ها خاصه تهران، بر جذبه‌های شهر افزود و سیل مهاجرت‌های روستاییان و کارگرانی که به امید بهبود وضعیت اقتصادی‌شان روانه شهر‌ها شدند را سبب شد. این تکیه صرف بر درآمد‌های نفتی در برنامه توسعه ضمن اینکه کشور را به توسعه‌ای ناهمگون و بی‌شکل شهری دچار کرد، به دلیل فقدان برنامه در تولید کشاورزی این بخش را دچار رکود کرد؛ در نتیجه کشاورزان و کارگرانی که امکان چندانی برای امرار معاش نداشتند، به شهر‌ها مهاجرت کردند، اما چون دولت برنامه‌ای برای ظرفیت‌های آزاد شده از اقتصاد کشاورزی و افول زمین‌داری نداشت، این مهاجرین در فقدان توانایی، مهارت و پولی که بتوانند جذب اقتصاد شهری شوند؛ به حاشیه‌های کلان‌شهر‌ها رانده شدند و در مسکنی غیر رسمی و غیر استاندارد ساکن شده و حاشیه‌نشین‌ها را تشکیل دادند.

حاشیه‌نشینی از آنجا که پدیده اجتماعی است، فرهنگ و آداب متناسب با خود را داشت که ساختار آن اساسا با فرهنگ و اخلاق شهرنشینی در تعارض بود. عزم دولت در اجرای طرح اصلاحات ارضی در دهه ۴۰ بر رشد حاشیه‌نشینی و افزایش مهاجرت‌های روستایی تاثیر گذاشت. برنامه اصلاحات ارضی ماهیتی خارجی داشت، و به دست خارجیان و کسانی طراحی شده بود که اطلاع کمی از اقتضائات ایران و زیست گروه‌های اجتماعی داشتند. بنابراین می‌توان گفت طرحی برای توسعه برون‌زا بود؛ در نتیجه نه تنها مشکل ساختار زمین‌داری ایران و بزرگ مالکان را به درستی حل نکرد، بلکه بر فقر و بینوایی بسیاری از کشاورزان نیز دامن زد. توزیع نامناسب زمین و اشکال مالکیت و خرده مالکی سبب شد بسیاری از افرادی که یا زمینی به آنها تعلق نگرفت و یا زمین اختصاصی آنها امکان درآمدزایی نداشت، به شهر‌های بزرگ مهاجرت کنند. این افراد عمدتا به مشاغل حاشیه‌ای و فرودستی مشغول شدند و چون توان زندگی در شهر‌ها را نداشتند، در آلونک‌ها، زاغه‌ها و کپر‌های حاشیه شهر‌ها ساکن شدند.

جامعه‌شناسی تاریخی حاشیه‌نشین‌ها

عوامل فرهنگی به‌ویژه گفتمان غرب‌گرایی و هژمونیک شدن ایده سبک مطلوب زندگی شهری چه تاثیری بر تشدید روند مهاجرت‌ها داشت؟

سابقه آشنایی ایرانیان و یا حداقل طیفی از نخبگان ایرانی با الگوی زندگی غربی و فرهنگ غرب‌گرایی، به دوران قاجار می‌رسید. پس از آن در دوران رضاشاه مدرنیسم دولتی که بر پایه‌هایی چون غرب‌گرایی از یک‌سو و ایرانیت و باستان‌گرایی منهای اسلام هویت‌بخش از سوی دیگر تکیه داشت، در صدد برآمد سبک زندگی غربی را در تمام حوزه‌های حیات روزمره مردم و بخش‌های اجتماعی و فرهنگی اعمال کند. در نتیجه این عزم دولت، اروپایی شدن هدف غایی برنامه‌های مدرن شد و تلاش شد با ابزار تبلیغات و ورود کالا‌های مصرفی که تولید جهان سرمایه‌داری بود، ایرانیان با شیوه‌های زیست غربی و فرهنگ مصرفی آشنا شوند.

در دوران محمدرضا شاه با پیوستن ایران به اقتصاد سرمایه‌داری جهانی با تکیه بر درآمد‌های نفت، در حوزه فرهنگ بر اتخاذ الگوی زندگی غربی و فرهنگ مصرف‌گرایی تاکید شد و بخش عمده‌ای از برنامه‌های رسانه‌ای ـ تبلیغاتی و حتی آموزشی حول ارزشی کردن مصرف و کالایی شدن، سامان می‌یافت. مصرف به‌مثابه منزلت انگاره‌ای بود که در جامعه ایرانی و به‌ویژه در بین شهرنشینان در حال درونی شدن و پذیرش عمومی بود. برنامه‌های عمرانی توسعه در دوره پهلوی دوم روند مدرن کردن اقتصاد و جامعه را شدت بخشید. به‌خصوص که در این دوره و در دروران پس از انقلاب در کنار اجرای طرح‌های توسعه محور، برنامه‌ریزی و مطالعاتی در حوزه فرهنگ و اجتماع انجام نمی‌گرفت. اقدامات عمرانی در شکل وسیع که بسیار هزینه‌بر و زمان‌بر بودند انجام می‌شد، بی‌آنکه حول پیامد‌های آن و ظرفیت‌های پذیرش آن طرح‌ها در حوزه اقتصادی و اجتماعی مطالعه‌ای صورت گرفته باشد. به‌عنوان مثال می‌توان از اجرای شتاب‌زده طرح اصلاحات ارضی نام برد که در واقع طرح آمریکایی‌ها برای جلوگیری از وقوع یک انقلاب سوسیالیستی و یا دهقانی در ایران بود. در وجه فرهنگی ـ اقتصادی اجرای این سیاست می‌توان گفت: فروریختن نظام پیشین در روستا و بر هم خوردن نظم کهن سبب شد، روستاییان به دلیل روحیاتی که داشتند، نتوانند در شرایط جدید به شکل همدل و هماهنگ در یک اجتماع عمل کنند و مسایل و مشکلات جمعی را به شکل خودجوش و گروهی حل کنند. به‌عنوان مثال وقتی که دولت با عدم توجه به بخش کشاورزی از یک طرف و از بین بردن ساختار مالک ـ اربابی از طرف دیگر کشاورزان و کشاورزی را به حال خود رها کرد، روستاییان نتوانستند در فقدان مقاماتی مانند کدخدا و ارباب و مالک مسایل مربوط به آب، قنات و یا بذر را مدیریت و حل کنند. به‌ویژه که سهم اغلب این کشاورزان از اصلاحات، تکه زمینی کوچک، نامرغوب در مکانی نامناسب و بدون در اختیار داشتن ابزار کشت بود. این شرایط، بسیاری از کشاورزان را مجبور به مهاجرت به سمت کلان‌شهر‌ها کرد.

در دهه ۵۰ و از سال ۱۳۵۲ با افزایش چشمگیر قیمت نفت، سرمایه و پول‌های هنگفتی به خزانه کشور سرازیر شد. بخش زیادی از این پول صرف واردات کالا‌های لوکسِ تجملاتی و مصرفی شد و همچنین با افزایش تعداد کارخانه‌ها و طرح‌های اقتصادی ایران با خارجیان و همچنین نوسازی بخش معماری شهر‌ها بر جذبه شهر در نظر روستاییان افزود و آنها را به سمت مهاجرت‌های گروهی و به‌دنبال آن اسکان در حاشیه‌ها سوق داد. این حاشیه‌نشینان با گذشت زمان، مطالباتی از دولت داشتند که به‌واسطه آن خواسته به یک گروه اجتماعی با پتانسیل بالا جهت مشارکت در جنبش‌های توده‌ای – اجتماعی تبدیل شدند.

در آغاز شکل‌گیری انقلاب اسلامی ناکامی و نارضایتی حاشیه‌نشینان که به شعر‌های منادیان انقلاب، مبنی بر توجه به اقشار مستضعف و کوخ‌نشین، جذب شده بودند، نقش بسزایی در بسیج توده‌ها داشت. پایگاه اجتماعی مهاجرین روستایی در مکان مبدأ بر وضعیت اشتغال و سکونت آنها در شهر تاثیر گذاشت. روستاییانی که در محل سکونت خود چه روستا و چه شهر‌های کوچک مایملکی داشتند؛ اعم از احشام، زمین مرغوب و یا پول نقد پس از مهاجرت به شهر این توان را داشتند که در متن شهر سکونت کرده و در نهایت با آموختن مهارت جذب اقتصاد شهری شوند. یا خانواده‌هایی که دارای فرزندان دانشگاه رفته و یا باسواد بودند و به اصطلاح از سرمایه فرهنگی برخوردار بودند و کسانی که در تهران یا شهر مقصد مهاجرت دارای خویشاوند و حامی بودند، توانستند با استفاده از این سرمایه اجتماعی از حاشیه‌نشینی بگریزند و رفته رفته در بافت شهری هم به لحاظ اقتصادی و هم فرهنگی جذب شوند. اما بخش بیشتری از مهاجرین که از آن امکان برخوردار نبودند، به حومه شهر‌ها که نظارت دولتی وجود نداشت یا ضعیف بود، رفتند و زمین‌هایی را به زور تصرف کردند و اغلب خویشاوندان خود را نیز از روستا به محل اسکان خود فراخواندند.

جامعه‌شناسی تاریخی حاشیه‌نشین‌ها

در پیش گرفتن سیاست‌های توسعه ناموزن شهری و اجرای طرح‌های عمرانی در این چهارچوب چگونه به افزایش مشکلات اقشار کم درآمد کمک کرد.

هر برنامه‌ توسعه‌ای برای اجرای موفق نیاز به وجود شرایط مناسب اجتماعی و فرهنگی دارد و مشارکت مردمی در اجرای طرح‌های مختلف عملی ضروری در موفقیت بخش‌های اجرایی سیاست‌های توسعه است. نیروهای اجتماعی و ساختارهای فرهنگی می‌بایست آمادگی تحولات جدید را داشته باشند. به نظر می‌آید در دوران پهلوی‌ها نه ضرورت آن درک شده بود و نه برآورد درستی از ظرفیت‌های اقتصادی و زیربنایی کشور وجود داشت. بنابراین بسیاری از طرح‌های کلان در خلا وجود برنامه مناسب و زیر ساخت‌های لازم علی‌رغم صرف هزینه‌های هنگفت، ناکام می‌ماند و اقشار مختلف مردمی و به‌ویژه کم درآمدها و فرودستان سهمی از این بودجه و درآمدهای کلان دولتی و نفتی نداشتند. در دوران مورد بحث، بخش اعظم مردم جامعه بیسواد و یا کم‌سواد بودند. به‌طور طبیعی آنها نه توان و نه پذیرش تکنولوژی جدید و فرهنگی که مدرنتیه و سرمایه‌داری با خود می‌آورد را نداشتند و حتی در برابر آن مقاومت می‌کردند. این عامل سبب شد، دولت به‌جای حل این مشکل توان و پول خود را بر جامعه شهرنشین به‌ویژه پایتخت متمرکز کند و این مسئله البته اقتضای اقتصاد و برنامه‌ریزی جهان سرمایه‌داری نیز بود، زیرا مدیران و متخصصانی که می‌بایست نهادهای متعدد و متنوع این بوروکراسی جدید را اداره کنند، در شهرها بودند. در نتیجه فرصت‌ها و امکانات و منابع در تهران و چند کلان‌شهر دیگر متمرکز شد و شهرهای کوچک و روستاها مغفول ماندند و برای برخورداری از این منابع به سمت شهرها آمدند.

جامعه ایران به لحاظ اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ای سنتی و دینی بود و روحانیت به شکل شبکه‌ای در سامان اجتماعی روستاها و شهرها نقش مهمی داشتند. این سنت‌گرایان حافظ نظم سنتی و مذهبی بودند و در مقابل تحولات جدید که به‌ویژه فرهنگ را تحت تاثیر قرار می‌داد، مخالفت می‌کردند. این مساله‌ای بود که دولت و کارشناسان خارجی در برنامه‌ریزی‌های خود در نظر نگرفته بودند. بنابراین ابزار مدرن کشاورزی که به روستاها می‌رفت از قبیل تراکتورها، کمباین، دستگاه‌های بذرپاشی و بسته‌بندی اولا در زمین‌های ایران با توجه به قطعات آن و نوع خاک و بذر کاربرد نداشت و از طرف دیگر مردم نیز به سختی حاضر به استفاده از این ابزارها بودند؛ البته که دانش آن را نیز نداشتند و آموزشی ندیده بودند. در دوران پس از انقلاب هم‌خوانی و تطابق فرهنگی با برنامه‌های اقتصادی مورد توجه قرار گرفت و این سیاست‌ها از طریق طرح‌های جهاد کشاورزی اعمال شد. به‌عنوان مثال کارمندان و کارشناسان و همچنین عوامل اجرایی بخش‌های مختلف جهادسازندگی اغلب روستایی بودند. روحانیون هم که پایگاه قدرتمندی در روستاها داشتند و خود نیز اغلب روستایی بودند به اجرا شدن برنامه‌های دولت کمک می‌کردند. در نتیجه اجرای سیاست‌های توسعه کمتر با مقاومت مواجه شد. مهاجرت‌های روستاییان به شهر در دوران پس از انقلاب، در کنار دلایل اقتصادی وجوه فکری نیز یافت؛ زیرا شعارهای انقلابی که داعیه حمایت از تهیدستان و مستضعفان را داشت و می‌خواست فرصت‌ها و منابع را در اختیار افراد طبقات پایین قرار دهد، گروه‌های زیادی را به امید تحقق این وعده‌ها روانه شهرها کرد و حاشیه‌نشینی را رشد داد. این رشد دولت‌های بعد از انقلاب را واداشت که برای اسکان حاشیه‌نشین‌ها تدبیری بیندیشد. این سیاست‌ها در دهه‌های اول انقلاب در قالب زمین‌شهری و بعدها ساختن مسکن برای کم درآمدها تحت عنوان مسکن مهر به مرحله اجرا درآمد.

جامعه‌شناسی تاریخی حاشیه‌نشین‌ها

اساس فکری ـ فرهنگی تقاضای شهری شدن، در میان مردم در دهه ۴۰ و ۵۰ چه بود؟

در دوران قبل از انقلاب و از زمانی که مردم روستایی و شهری به رسانه‌ها و مشخصا تلویزیون دست یافتند، این رسانه‌ها نقش موثری در شکل دادن به فرهنگ و ذهنیت فرد ایرانی یافتند و به عامل مهمی در ساخت هویت فردی و اجتماعی تبدیل شدند. شکل دادن به تعارضات جامعه روستایی و شهری بخشی از پیامدهای ناگزیر فراگیر شدن رسانه‌ها بود. کار تولید محتوا برای این رسانه‌ها خاصه رادیو و تلویزیون برعهده کسانی بود که در شهرها و به‌ویژه در تهران زندگی می‌کردند و دارای ارزش‌های فرهنگی و هنجارهای شهرنشینی و پایتخت‌نشینی بودند. این آموزه‌های تولید شده فرهنگی در تهران خود نتیجه تاثیرات خرده فرهنگ‌های مختلفی بود که در پایتخت وجود داشت. این خوراک از طریق رسانه‌ها در معرض دید تمام ایرانیان در سراسر کشور قرار می‌گرفت.

تکثر این رسانه سبب شد که روستاییان با الگو و سبک زندگی شهری و جذبه‌های آن آشنا شده و شهری شدن را جزء آمال و آرزوهای خود قرار دهند و همچنین تصور کنند، شهرنشینان از منزلت اجتماعی بیشتری برخوردار هستند. بنابراین این تقاضا برای شهری شدن در میان طیفی از روستاییان وجود داشت. اما این خواسته و این تغییر ذایقه که در بخشی از افراد برخی روستاها به‌وجود آمده بود، در تضاد با ارزش‌ها و هنجارهای سنتی جامعه روستایی قرار داشت. این دوگانگی ارزشی ـ فرهنگی در فرد تولید اضطراب، سردرگمی و بی‌قراری می‌کرد.

نسل بعدی این روستاییان یعنی فرزندان آنها که با آموزه‌های جدید و جذبه‌های شهری آشنا شده‌اند، تشویق می‌شوند که با هدف دستیابی به لذات شهرنشینی و برخورداری از زیست اقتصادی بهتر به شهرها بیایند و یا وارد دانشگاه شوند و جایگاه و منزلت خود را تغییر دهند. بنابراین مهاجرت به اشکال مختلف و متاثر از عوامل چندگانه اتفاق می‌افتد. در ایران این روستاییان مهاجر به نیروی بالقوه‌ای تبدیل شد که در سرنگونی دولت پهلوی نقش ایفا کردند.

سیاست زمین‌شهری و به‌ویژه مسکن مهر که طرحی بود برای صاحب‌خانه کردن اقشار کم درآمد، در واقع با هدف کاستن از پتانسیل سیاسی و توان بسیج توده‌ای این گروه‌ها در صورت بروز نارضایتی‌های اجتماعی صورت گرفت. اما این طرح که با عدم برنامه‌ریزی مناسب در حوزه جامعه‌شناسی شهری انجام گرفته بود، نتوانست اهداف اولیه خود را محقق کند. این شهرک‌ها تبدیل به ایستگاه‌های موقت و خوابگاه‌هایی برای کارگران و فرودستان بخش‌های مختلف نیروی کار غیر رسمی شد که عمدتا مهاجر بودند و بدون هیچ‌گونه آموزشی در حالی که درک چندانی از روحیه و رفتار شهرنشینی نداشتند؛ در این مناطق ساکن شده بودند. خود آن شهرک‌ها نیز فاقد مولفه‌های شهر اجتماعی و هویت شهری بوده و در نتیجه به اماکنی برای انجام انواع بزه و آسیب‌های اجتماعی تبدیل شدند. خلافکاران و بزه‌کاران از متن شهرها در صورت بروز خطر به این شهرک‌ها و مسکن‌ها می‌خزند و در فقدان نظارت رسمی، تولید ناامنی می‌کنند.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی