"دیدارنیوز" به سراغ اظهارات رئیس سازمان محیطزیست درباره مدارس طبیعت رفته است؛
دیدارنیوز ـ رسول شکوهی: محیطزیست یکی از اصلیترین مسائل در حوزه توسعه پایدار محسوب میشود. نمیتوان به فکر رشد و توسعه بود اما به مسائل محیطزیستی توجه نکرد. بسیاری از سودجویان و افرادی که به دنبال پروژههای مختلف هستند با نادیده گرفتن مسائل محیطزیستی، دست به اقداماتی میزنند که در نهایت به فاجعه ختم میشود. نمونه آن را میتوان در ماجرای دریاچه ارومیه دید. سدسازیهای بی مورد، حفر چاههای خارج از قاعده و تغییر الگوی کشاورزی منطقه باعث شد که در نهایت دریاچه ارومیه به وضعیتی برسد که همه از آن آگاهیم و هزینههای زیادی برای کشور به وجود آورده است.
صاحب نظران عرصه محیطزیست برای مقابله با چنین اتفاقاتی دیدگاههای مختلفی را مطرح میکنند. برخی مسئولیت را با دولتها میدانند که باید محیطزیست را یکی از پایههای توسعه در نظر بگیرند و بدون رعایت مسائل محیطزیستی، دست به هیچ اقدامی نزنند. این نگاه بر این باور است که باید دست سودجویان و سرمایهسالاران را از این حوزه قطع کرد و منطق محیطزیست را حاکم کرد.
مشارکت شهروندان در حل بحرانهای زیست محیطی نیز یکی دیگر از مسائلی است که کارشناسان بر آن تاکید دارند. بدون مشارکت همه جانبه در یک جامعه نمیتوان توقع داشت که بحرانهای محیطزیست حل شود. شهروندان با ورود به این حوزه میتوانند از طبیعت محافظت کنند و دیگر سودجویان از غفلت یا عدم آگاهی جامعه نمیتوانند به نفع منافع خود استفاده کنند، اما این مشارکت نیاز به آگاهی دارد.
فهم محیطزیستی یکی از دغدغههای جدی فعالان محیطزیست است. جامعهای که در آن این آگاهی وجود داشته باشد میتواند بحرانهای محیطزیستیاش را حل کند. اینجاست که بحث آگاهی، اهمیت پیدا میکند و اقدامات بلند مدت و عمیق را میطلبد. نقش آموزش در بهبود وضعیت محیطزیست یکی از مسائلی است که در تمام دنیا به آن توجه میکنند. انسانها از سنین کودکی یاد میگیرند که در مواجهه با طبیعت، چگونه باید رفتار کنند. ذهن کودکان آماده یادگیری است و در سنینی که آنها قرار دارند میتوان در جهتدهی افکار و رفتار آنها در دورههای بعدی زندگی، کارهای تاثیر گذاری انجام داد.
همین مساله باعث شده که دولتها در بحث آموزش محیطزیست ورود کنند و آموزش و پرورش را یکی از بسترهای مهم برای آموزش محیطزیست بدانند. به عنوان مثال تاسیس اولین مدرسه طبیعت به سال ۱۹۲۷ در آمریکا بر میگردد. ایدهای که رفته رفته در جهان گسترش پیدا کرده است. انگلستان نیز در سال ۲۰۰۶ بیش از ۱۴۰ مدرسه طبیعت تاسیس کرده است.
فارغ از بحث مدارس طبیعت در نظام تعلیم و تربیت کشورهای توسعه یافته، آموزش مسائل محیطزیستی بخشی از برنامه درسی و ساختار آموزشی آنها محسوب میشود. از تجربه کشورهای دیگر اگر بگذریم عقل و منطق و نظر کارشناسان نیز این گزاره را تایید میکند که چون محیطزیست پدیده ای حیاتی است پس آموزش آن نیز بسیار مهم است و آموزش نیز باید از سنین کودکی شروع شود.
در ایران نیز مدارس طبیعت شکل گرفتند. در دولت اول حسن روحانی و در دوران ریاست معصومه ابتکار در سازمان محیطزیست و وزارت علی اصغر فانی در وزارت آموزش و پرورش، تفاهم نامهای بین این دو نهاد درباره تاسیس مدارس طبیعت شکل گرفت. بعدها در دوران دانش آشتیانی در وزارت آموزش و پرورش نیز این مساله ادامه پیدا کرد. مدارس طبیعت با استقبال خوبی روبرو شد و در سطح کشور گسترش پیدا کرد تا حدی که بیش از ۴۰ مدرسه در سطح کشور تاسیس شد.
رهبر انقلاب نیز در ابلاغ سیاستهای کلان حوزه محیطزیست به گسترش آگاهی در این حوزه تاکید داشتند. در بند ۱۴ این ابلاغیه آمده است: «گسترش سطح آگاهی، دانش و بینش زیستمحیطی جامعه و تقویت فرهنگ و معارف دینیِ مشارکت و مسئولیتپذیری اجتماعی بهویژه امر به معروف و نهی از منکر برای حفظ محیطزیست در تمام سطوح و اقشار جامعه».
مدارس طبیعت به فعالیت خود ادامه میدادند تا اینکه مدیریت در سازمان محیطزیست و آموزش و پرورش تغییر کرد و گویی همه چیز عوض شد. به یکباره برخورد با مدارس طبیعت شروع شد و برخی از این مدارس پلمپ شدند و به جای اینکه یک منطق تربیتی و محیطزیستی حاکم باشد منطق امنیتی حاکم شد. کار به جایی کشید که عیسی کلانتری رئیس سازمان محیطزیست این مدارس را غیر قانونی اعلام کرد!
نگاهی به صحبتهای اخیر کلانتری درباره این مدارس داشته باشیم: « مدارس طبیعت سه مشکل داشتند مشکل اول اینکه غیر قانونی بودند و مجوز رسمی نداشتند و اگر بچهها آسیبی میدیدند باید رئیس سازمان دیه میداد یا زندان میرفت. مشکل دوم این بود که این مدارس طبق فتوای مراجع غیر شرعی بودند و مراجع تشخیص دادند این مدارس ایدئولوژی غیردینی داشتند، چون سگ و گربه در این مدارس خواهر و برادر میشدند و بر اساس این حکم اگر قانونی هم بود باید تعطیل میشدند. مشکل سوم اینکه دو نفر از کسانی که این مدارس را تشکیل دادند و مجوز دادند جز اعضای حزب توده بودند و صلاحیت این کار را نداشتند یکی از این افراد صبح تا شب در تلویزیون است و دیگری در مشهد به سر میبرد».
اگر بخواهیم صحبتهای کلانتری را مورد بررسی قرار دهیم باید گفت که صحبتهای او کاملا مشکل دارد. درباره غیرقانونی بودن و نداشتن مجوز میتوان به مجوزهای این مدارس مراجعه کرد که توسط سازمان محیطزیست صادر شده است. همچنین میتوان به تفاهم نامه سازمان محیطزیست و وزارت آموزش و پرورش مراجعه کرد. وقتی رئیس سابق سازمان محیطزیست تفاهم نامه ای با یک وزارتخانه امضاء کرده و تعداد زیادی مدرسه طبیعت فعالیت خود را شروع کرده اند و این پدیده گسترش پیدا کرده چگونه با تغییر یک رئیس همه چیز عوض میشود؟ مگر در کشور انقلاب رخ داده که یک رئیس مجوز بدهد و رئیس بعدی آن را غیر قانونی اعلام کند؟ امروز در کشور مدارس فوتبال و مدارس موسیقی و ... مشغول فعالیت هستند. چرا با مدارس طبیعت اینگونه برخورد میشود؟
در بخش دیگر صحبتهای کلانتری به مسائل شرعی اشاره میشود. حضور سگ در این مدارس و اختلاط دخترها و پسرها در این مدارس مسالهای است که برخی به آن اشاره میکنند و حساسیت مراجع تقلید را هم به آن جلب کرده اند. در رابطه با این موضوع راهکارهای مختلفی وجود دارد. به جای آنکه اصل مساله را پاک کنیم میتوان به سمت اصلاح رفت. میتوان حیوانات را در محیطی جدا نگهداری کرد. میتوان این مدارس را برای کودکان زیر ۷ سال در نظر گرفت. همانطور که مهد کودکهای مجوز دار و رسمی کشور مشغول فعالیت هستند و کودکان دختر و پسر در کنار هم مشغول یادگیری هستند، در مدارس طبیعت نیز میتوان به سراغ همین ایده رفت.
کلانتری در بخش دیگری از صحبتهای خود به دو نفر اشاره میکند که عضو حزب توده بودند و دارای صلاحیت نیستند. این هم از ماجراهای تلخ کشور ما محسوب میشود که برای حذف یک جریان، آنها را به گروههای خاص وصل کنند. حزب توده خیلی وقت است که دیگر در بین مردم ایران جایگاهی ندارد و فاتحه آن خوانده شده است. کلانتری اسمی نمیبرد اما مخاطب آگاه به راحتی میفهمد که او به عبدالحسین وهاب زاده پایه گذار مدارس طبیعت و محمد درویش مدیر کل سابق دفتر آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیطزیست اشاره دارد. فردی که کلانتری به کنایه میگوید صبح تا شب در تلویزیون است.
آیا واقعا این دو نفر عضو حزب توده بوده اند؟ همه میدانند فردی که در نظام جمهوری اسلامی ایران مسئولیت رسمی دارد قطعا از فیلترهای اطلاعاتی و امنیتی عبور کرده و تایید شده است. کلانتری با طرح این مساله به دنبال چیست؟ وهاب زاده بارها توسط نهادهای رسمی کشور مورد تقدیر قرار گرفته و کتابهای او در دانشکدههای محیطزیست تدریس میشود. آیا نهادهای رسمی کشور از یک فرد تودهای تقدیر کرده اند؟ وهاب زاده در سال ۸۷ به انتخاب شهرداری تهران یکی از سی خادم محیطزیست ایران معرفی شد.
کلانتری وقتی به کنایه از فردی میگوید که صبح تا شب در تلویزیون است معنای پنهان حرف خود را آیا نمیبیند؟ یعنی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران دارد به یک فرد وابسته به حزب توده تریبون میدهد؟ آیا وقت آن نرسیده که با این ایدههای نخ نما خداحافظی کنیم؟
قطعا مدارس طبیعت بدون اشکال نیست. به جای پاک کردن صورت مساله باید به دنبال اصلاح آن باشیم. فعالان محیطزیستی و علاقه مندان به مدارس طبیعت، آمادگی خود را در این راستا بارها اعلام کرده اند. مدارس طبیعت به هیچ عنوان رقیب مدارس رسمی کشور نیستند. آنها میتوانند همراه مدارس باشند. اگر با اسم آن مشکل دارند که عنوان مدرسه دارد میتوان این را هم عوض کرد و از باغ کودک و طبیعت استفاده کرد. میتوان به سراغ مراجع رفت و با توضیح صادقانه، دغدغههای آنها را هم در نظر گرفت. مدارس طبیعت یکی از راههای اساسی برای نجات محیطزیست ایران است. این مدارس میتوانند نسلی تربیت کنند که نسبت به محیط اطرافشان بی تفاوت نباشند و منطق حاکم بر محیطزیست را درک کنند تا دیگر شاهد فجایع محیطزیستی نباشیم.
اما رویکردی که عیسی کلانتری در پیش گرفته نتیجه خوبی ندارد. او حتی در اظهارات اخیر خود به گونه ای به دنبال فریب جامعه است. با طرح مسائلی نظیر وابستگی به حزب توده گویا نگاهی امنیتی را دنبال میکند تا نگاه محیطزیستی. کلانتری باید بداند که جامعه آگاه شده است و با این ادبیات راه به جایی نمیبرد. بهتر است که دست از فریب دادن بردارد و به محیطزیست بپیوندد. چیزی که وظیفه اصلی او است.