تیتر امروز

تهدید پوتین به حمله اتمی/ شکست مذاکرات هسته‌ای بین ایران و آمریکا/ سرنوشت پر ابهام حقوق کارگران
مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

تهدید پوتین به حمله اتمی/ شکست مذاکرات هسته‌ای بین ایران و آمریکا/ سرنوشت پر ابهام حقوق کارگران

این بیست و نهمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

پایان هژمونی آمریکا

روی کار آمدن ترامپ در آمریکا "ضربه نهایی" به هژمونی ایالات متحده بود. او تا حد زیادی به جهان بی‌علاقگی نشان داده است؛ البته به جز بیان این اعتقادش که همه دنیا دارند ایالات‌متحده را می‌چاپند. او یک ملی‌گرا، یک حمایت‌گرا و یک عوام‌گرا است که مصمم است تا "آمریکا در رتبه نخست" باشد؛ اما واقعیت این است که او بیش از هر چیز دیگری، کسی است که عرصه را واگذار کرده است.

کد خبر: ۲۷۸۷۴
۱۴:۰۸ - ۲۹ خرداد ۱۳۹۸
دیدارنیوز ـ فرید زکریا: در طول ۲ سال گذشته هژمونی آمریکا از بین رفته است. دوران استیلای ایالات‌متحده، کوتاه و گذرا بود و حدود سه دهه حدفاصل دو اتفاق مهم، که هریک نوعی از فروپاشی بودند، دوام آورد. در بحبوحه فروپاشی دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ زاده شد و همزمان با یک فروپاشی دیگر، یعنی فروپاشی عراق در سال ۲۰۰۳ پایان یافت، یا در حقیقت پایان آن آغاز شد و از آن زمان به مرور در حال از هم گسیختن است.
 
مانند هر مرگ دیگری، عوامل زیادی در آن دخیل بودند. نیروهای ساختاری عمیقی در نظام بین‌الملل بودند که بی‌وقفه علیه هر کشوری عمل می‌کنند که این میزان از قدرت را انباشته کرده باشد. خصوصا در مساله آمریکا، میزان سوءعملکرد واشنگتن در به‌کارگیری هژمونی و سوءاستفاده از قدرت، از دست دادن متحدان و تقویت دشمنان، تکان‌دهنده است.
 
و حالا در دولت [دونالد] ترامپ، به نظر می‌رسد که ایالات متحده دیگر به ایده‌ها و اهدافی که در سه‌چهارم یک قرن، محرک حضور بین‌المللی این کشور بوده‌اند، علاقه‌ای و در حقیقت اعتقادی ندارد.

شکل‌گیری هژمونی آمریکا امری کم‌نظیر در تاریخ بود که این هژمونی در دهه ۱۹۹۰ و با سقوط اتحاد جماهیر شوروی به اوج رسید تا جایی که بسیاری از تحلیلگران آمریکایی از تغییر نظم جهانی به دست آمریکا سخن می‌گفتند. هرچند همان زمان هم برخی مانند چارلز کراتهامر هشدار می‌دادند که "برهه تک‌قطبی کوتاه خواهد بود" و به‌زودی کشورهایی چون آلمان و ژاپن سیاست خارجی مستقلی از ایالات متحده در پیش می‌گیرند.

ظهور چین به عنوان یک قدرت جهانی از دهه ۱۹۹۰ اولین و مهمترین عامل در افول هژمونی آمریکا بود. قدرت‌گیری مجدد روسیه و دور شدن این کشور از غرب، که تاحدی به دلیل بی‌توجهی کشورهای غربی به دغدغه‌های امنیتی روسیه رخ داد، عامل دیگری بود که تضعیف نظم جهانی مورد حمایت آمریکا را تسریع کرد.

 حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ به مرکز تجارت جهانی در نیویورک و پس از آن حمله آمریکا به افغانستان و عراق، عامل تشدید روند نزولی قدرت آمریکا بوده است. اشتباه‌های آمریکا در جریان حمله به عراق از جمله از بین بردن نهادهای سیاسی این کشور، یکجانبه‌گرایی و اتکا به داده‌های نادرست، حمله به عراق را به یک "نقطه عطف" تبدیل کرد.

تصمیمات خسارت‌بار و بی‌ملاحظه آمریکا پس از یازده سپتامبر ناشی از "هراس" بود. آمریکا در این دوران به یکجانبه‌گرایی روی آورد و از بسیاری از پیمان‌های بین‌المللی خارج شد و صلاحیت اخلاقی و سیاسی خود را در جهان از دست داد؛ تا جایی که متحدان دیرینه مانند کانادا و فرانسه، خود را در اصل اخلاقیات و روش سیاست خارجی با ایالات متحده در تضاد یافتند.

دهه ۹۰ بهترین فرصت برای تغییر نظم جهانی به صورت دلخواه آمریکا بود. اما پس از فروپاشی شوروی سیاستمداران آمریکایی علاقه خود به حفظ حضور در اروپا و نقاط مختلف جهان برای حمایت بلندمدت از کشورهای مختلف در راستای حرکت به سمت مدل آمریکایی و لیبرال را از دست دادند و صرفا از الگوی "شوک‌درمانی اقتصادی" و دموکراسی‌سازی سریع پشتیبانی می‌کردند.

من در سال ۱۹۹۸ در یادداشتی در نیویورک‌تایمز، وضعیت آمریکا در آن دوران را "هژمونی پوچ" توصیف کرده بودم. آن پوچی، از آن زمان تا حالا، ادامه یافته است.
 

روی کار آمدن ترامپ در آمریکا "ضربه نهایی" به هژمونی ایالات متحده بود. او تا حد زیادی به جهان بی‌علاقگی نشان داده است؛ البته به جز بیان این اعتقادش که همه دنیا دارند ایالات‌متحده را می‌چاپند.

 

او یک ملی‌گرا، یک حمایت‌گرا و یک عوام‌گرا است که مصمم است تا "آمریکا در رتبه نخست" باشد؛ اما واقعیت این است که او بیش از هر چیز دیگری، کسی است که عرصه را واگذار کرده است.

 
ترامپ از پیمان موفق مشارکت فراپاسیفیک و به صورت کلی‌تر از درگیر شدن در آسیا کنار کشیده است. دارد از هم‌پیمانی ۷۰ ساله با اروپا جدا می‌شود. به آمریکای لاتین صرفا از پنجره دور نگه داشتن مهاجرین یا بردن آرای اهالی فلوریدا نگریسته و حتی توانسته کانادایی‌ها را هم برنجاند.

سیاست خاورمیانه‌ای خود را به اسرائیل و عربستان سعودی واگذار کرده است و به جز چند استثنا، از جمله میل بیمارگونه او به دستیابی به جایزه صلح نوبل از طریق تلاش برای صلح با کره شمالی، آنچه در سیاست خارجی ترامپ برجسته است، غیبت اوست.

 اکنون آنچه باقی می‌ماند، ایده‌های آمریکایی است. ایالات متحده یک هژمون منحصر به فرد بود که از بسط نفوذ خود برای ایجاد یک نظم جدید جهانی استفاده کرد...
 
اکنون سؤال این است که آیا همزمان با رنگ باختن قدرت آمریکا، نظام بین‌المللی که از آن پشتیبانی کرد (آن قواعد، عرف و ارزش‌ها) دوام می‌آورد؟ یا آمریکا افول امپراطوری ایده‌هایش را هم شاهد خواهد بود؟
 
منبع: فارن افرز
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی