دیدارنیوزـ احمدرضا روح الله زاد: رژیم صهیونیستی همواره جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک تهدید وجودی برای بقای خود لحاظ کرده است و تقریبا همه سیاستهای چهل ساله این رژیم در ارتباط با ایران با توجه به این تهدید بوده است.
در یک دهه اخیر و پس از روی کار آمدن بنیامین نتانیاهو در اسرائیل، شاهد گسترش سیاستهای ضد ایرانی از سوی این رژیم بوده ایم. تا جائیکه وی ضمن تهدید مستقیم ایران به اقدامات تهاجمی، بارها از امریکا درخواست اقدام نظامی علیه ایران کرده است. در چند سال اخیر و خصوصا پس از امضای توافق هستهای میان ایران و ۱+۵ که بسیاری آن را نقطه عطفی در روابط بین الملل برای حل بحرانها میدانند که به نوعی هم اعتبار تازهای به سازمان ملل متحد اعطا کرده بود، نتانیاهو تلاش گستردهای برای بی اثر کردن این توافق انجام داد و نهایتا با کمک لابیهای صهیونیستی و نفوذی علنی اسرائیل در کاخ سفید یعنی جراد کوشنر داماد دونالد ترامپ و مشاور ارشد وی، موفق شد امریکا را از توافق موسوم به برجام خارج سازد.
در عین حال با فشار به ترامپ، امریکا را در معادلات منطقهای و خصوصا در ارتباط با فلسطین به مرحلهای سخت منتقل کرده است که برگشت از آن نیز بسیار سخت به نظر میرسد. اقداماتی که تقریبا همه آنها با نقض قوانین و مقررات بین المللی همراه بوده است. شناسایی بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، انتقال سفارت امریکا از تل آویو به قدس، شناسایی اقدام اسرائیل در ضمیمه سازی جولان سوریه به عنوان بخشی از فلسطین اشغالی، فشار به سازمان بین المللی آنروا و تلاش برای لغو حق بازگشت آوارگان فلسطینی، تائید تلویحی ضمیمه سازی بخشی از کرانه باختری، گسترش پایگاه نظامی امریکا در سوریه و عراق، قراردادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیز جریانهای مقاومتی منطقه مانند حزب الله لبنان، حشد الشعبی عراق، حماس و جهاد اسلامی فلسطین در فهرست تروریسم، افزایش فشار به ایران در ابعاد اقتصادی و سیاسی و غیره، و همچنین تلاش برای تشکیل یک محور ضد ایرانی در سطح منطقه، از جمله اقداماتی بوده است که دولت امریکا بر اساس نگاه اسرائیل انجام داده است. اقداماتی که امریکا را با چالشهای سختی روبرو کرده است و به نوعی موجب کاهش جایگاه جهانی این کشور و گسترش انزوای بین المللی آن شده است و همین موضوع موجب شکل گیری جریانهای اعتراضی در امریکا علیه حاکمان فعلی کاخ سفید در سطوح سیاسی، نظامی و مردمی شده است.
با توجه به انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سال ۲۰۲۰ موضوع پرونده ایران به مهمترین موضوع کارزار انتخاباتی جناحهای رقیب تبدیل شده است تا جائیکه هم دموکراتها و هم جمهوری خواهان و حتی ترامپ خروج از چالش ایران را به عنوان برگ برنده خود در انتخابات آتی میدانند. خروجی که ضرورتا باید خارج از بعد نظامی باشد.
در یک ماهه اخیر، سطح تنش ایران و امریکا افزایش یافته است و رسانهها از وقوع یک جنگ بزرگ در منطقه خبر میدهند، اما در این میان شاهد نوعی سکوت فراگیر از سوی مسئولین اسرائیلی در این ارتباط هستیم. حال آنکه اسرائیل و خصوصا نتانیاهو در یک دهه اخیر، تلاش گستردهای برای راضی کردن امریکا به اقدام نظامی علیه ایران داشته است. این سکوت میتواند ناشی از چه چیزی باشد؟ در ادامه، برخی از دلایل مورد اشاره قرار می گیرد.
۱- اسرائیل در ابعاد داخلی با مشکلات عدیدهای روبرو است و در حال حاضر مهمترین مشکل آن بن بست در حوزه سیاسی و تشکیل دولت است. امریکا برای پیروزی نتانیاهو در انتخابات قبلی، مداخله بسیار جدی داشته است اما نتانیاهو پیروزی موفقی را کسب نکرد و همین موضوع هم وی را در تشکیل کابینه جدید با شکست روبرو ساخت. به همین دلیل جریانهای سیاسی، نگران انتخابات آینده هستند و سعی دارند تا آسیبی به شرایط پیروزی خود در کارزار آتی وارد نسازند.
۲- به نظر میرسد اسرائیل، اقدامات لازم را برای بسیج ظرفیتهای امریکا علیه ایران انجام داده است و از این به بعد، وظیفه اصلی بر عهده نفوذیهای اسرائیل در کاخ سفید مانند جان بولتن، مایک پمپئو، جراد کوشنر و جیسون گرینبلات است که صحنه را در بحران میان ایران و امریکا مدیریت کنند.
۳- سوابق دروغگویی امریکا و اسرائیل در جنگ افروزیهای منطقه موجب شده تا افکار عمومی و جریانهای سیاسی و رسانهها نسبت به اتهاماتی که علیه ایران در ارتباط با ناامن سازی منطقه از سوی این جریان مطرح میشود استقبال نشان ندهند و این موضوع میتواند یکی از دلایل سکوت مسئولین رژیم صهیونیستی در شرایط فعلی باشد. خصوصا که افکار عمومی غرب از نقش اسرائیل در بحران آفرینیها نگران است و امکان گسترش واکنشهای اعتراضی علیه این رژیم بسیار محتمل است.
۴- اسرائیل در حال حاضر در محاصره جبهه مقاومت قرار دارد، از شمال حزب الله لبنان و نیروهای مقاومت در سوریه، از جنوب هم مقاومت در غزه به مرحلهای از بازدارندگی رسیده است که اسرائیل خود را ناگزیر از تعامل و مدارای با آن میبیند. در صورت وقوع جنگ میان ایران و امریکا بی تردید اسرائیل از همه جهت مورد حمله قرار میگیرد، لذا اسرائیل تلاش دارد خود را از بحران موجود دور نشان دهد.
۵- اسرائیل برای کاهش تهدیدات ایران و نیروهای همسو با ایران به این نتیجه رسیده است که کانونهای بحران را تکثیر دهد. این کانونهای جدید باید فراتر از مرزهای فلسطین اشغالی باشد، اما ضرورتا نباید خارج از بلاد اسلامی و خصوصا غرب آسیا و شمال افریقا باشد که دارای ظرفیتهای ضد اسرائیلی بالایی هستند. تحلیلگران بحرانهای چند ماهه اخیر در شمال افریقا را در این چارچوب ارزیابی میکنند.
۶- تبدیل شدن خلیج فارس به یک کانون بحران، ضمن اینکه در چارچوب سیاست تکثیر کانونهای بحران این رژیم تعریف میشود در واقع میتواند دولت ایران را که رهبری محور مقاومت را بر عهده دارد، در ابعاد مختلف امنیتی و سیاسی و اقتصادی با افزایش هزینه روبرو سازد.
۷- شکل گیری کانونهای بحرانی جدید در منطقه، در واقع فرصت مناسبی را به اسرائیل میدهد تا هم به مشکلات داخلی خود بپردازد و هم تهدیدات پیرامونی خود را تا حد زیادی کاهش دهد. خصوصا که حضور ایران در سوریه و در مرزهای فلسطین اشغالی، نگرانیهای زیاد امنیتی برای اسرائیل ایجاد کرده است.
در واقع در شرایط فعلی اساسا اسرائیل تمایلی به تقابل نظامی امریکا با ایران ندارد بلکه تنها به دنبال استمرار شرایط تنش آلود میان این دو کشور است. زیرا تردیدی نیست که با جرقه خوردن جنگ میان این دو کشور، این اسرائیل است که بیشترین هزینه را پرداخت خواهد کرد. بر همین اساس است که آمیدورو، مشاور سابق نخست وزیر رژیم صهیونیستی به مسئولین توصیه میکند که در اتفاقات میان ایران و امریکا مداخلهای نداشته باشند.