"دیدارنیوز" به بهانه دوازدهمین سال ریاست بر مجلس، مواضع سیاسی علی لاریجانی را بررسی میکند؛
دیدارنیوزـ مسلم تهوری: علی لاریجانی برای دوازدهمین سال پیاپی به ریاست مجلس شورای اسلامی رسید و به نظر میرسد این آخرین سال ریاست وی در مجلس است. اگر در دوره پهلوی عبدالله ریاضی با ۱۵ سال ریاست بر مجلس شورای ملی، بیشترین سابقه را دارد علی لاریجانی نیز با ۱۲ سال سابقه ریاست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، پرسابقهترین رئیس مجلس است.
وی که در نهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری با کمتر از ۲ میلیون رأی، جایگاهی بهتر از ششمی کسب نکرد، اما توانست در هشتمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، رأی اعتماد مردم قم را از آن خود کند و به مجلس برود. وی از آن زمان تاکنون بر صندلی ریاست مجلس تکیه زده است. اصلاحیه قانون انتخابات مجلس مبنی بر اینکه یک فرد نمیتواند بیش از ۳ دوره متوالی در مجلس حضور داشته باشد توسط شورای نگهبان تأیید نشد؛ منتهی با این وجود به نظر نمیرسد علی لاریجانی بیش از این مایل باشد در مجلس شورای اسلامی حضور داشته باشد و طبیعتا به ۱۲ سال ریاست مجلس اکتفا میکند.
وی در دوره یازدهم بهعنوان نفر دوم از حوزه انتخابیه قم وارد مجلس شد و این برای مردی که پیش از آن، دو دوره بهعنوان رئیس مجلس از سوی نمایندگان انتخاب شده بود امر خوشایندی نبود.
علی لاریجانی سعی کرد در میانه اصلاحطلبان و اصولگرایان، جناحی مستقل در مجلس ایجاد کند. وی موفق شد گروهی مستقل از تقسیم بندیهای معمول شکل دهد؛ هر چند هیچگاه در بطن جامعه جایگاهی پیدا نکرد و جناحی قدرتمند نبود، اما در مجلس بسیار تأثیر گذار بود، زیرا در میان اختلافات راست و چپ، کافی بود این گروه به سمت یکی از جناحها غش کند و حائز اکثریت بشوند لذا در مجلس، گروهی قدرتمند و تأثیرگذار شکل گرفت.
علی لاریجانی نشان داده به خوبی قادر است راهنما به سمت راست بزند، ولی به چپ بپیچد و یا بالعکس و صدالبته که از این رویه میتوان به سیاستورزی نیز یاد کرد. بهزعم بسیاری در حوزه سیاست، حرف مرد هیچگاه یک کلام نیست و بر اساس منافع و به لحظه تصمیم گرفته میشود؛ تصمیمهایی که شاید با مواضع گذشته در تقابل و تضاد باشد.
سابقه سیاسی علی لاریجانی مشحون از این دست مواضع است که می توان نمونه های فراوانی از آن ها را نام برد. به طور مثال، لاریجانی که در دوره ریاست بر صداوسیما به شدت به اصلاحطلبان میتاخت، در روز وداع با پیکر آیتالله راستی کاشانی در حسینیه جماران حاضر شد و در کنار رئیس دولت اصلاحات نشست و عکسی از او در کنار سیدمحمد خاتمی منتشر شد که جنجال بسیاری به دنبال داشت. او که به اقتضای شرایط سیاسی کشور و انتخابات پیش رو، درصدد بود به هر نحو به اصلاحطلبان نزدیک شود نسبت به فتنهگر خواندن رئیس دولت اصلاحات موضعگیری کرد و گفت: «با اصطلاحاتی مثل انقلابی و غیرانقلابی یا فتنهگر و حامی فتنه و تعابیری از این دست، برخی را حذف و برخی دیگر از چهرهها مثل رئیس دولت اصلاحات یا علیاکبر ناطق نوری را منزوی کردهاند».
اما دکتر علی لاریجانی که بهواسطه موضعگیریهای متناوبش، فاقد پایگاه در میان احزاب اصلاحطلب و اصولگرا است فردای ریاست مجلس را چگونه خواهد گذراند و در فضای سیاسی ایران چه جایگاهی خواهد داشت؟
علی لاریجانی ۲ راه بیشتر پیش روی نخواهد داشت؛ یا باید به حاشیه برود و نهایتا در مجمع تشخیص مصلحت حضور داشته باشد و یا اگر همچنان درپی آن باشد که در متن حضور بیابد باید برای ریاستجمهوری ۱۴۰۰ دورخیز کند.
علی لاریجانی در میان احزاب قدرتمند موجود اعم از اصلاحطلبان و یا اصولگرایان با اقبال مواجه نخواهد شد. نه اصولگرایان؛ منتظر او هستند و نه اصلاحطلبان حاضر هستند تجربه حسن روحانی را تکرار کنند. اما با این وجود، این احتمال هست که وی در سال ۱۴۰۰ از سوی هر کدام از این احزاب مورد حمایت قرار بگیرد. واقع داستان این است که اصولگرایی، خاستگاه اصلی علی لاریجانی بوده است، اما عملکرد وی در مجلس خیلی مورد قبول اصولگرایان واقع نشده است و آنها مدعی هستند وی نان اصولگرایی را میخورد و سنگ اصلاح طلبی را به سینه میزند؛ لذا در صورتی که فردی مناسب بیابند هیچگاه از رئیس پرسابقه مجلس شورای اسلامی حمایت نخواهند کرد کما اینکه همانطور که اشاره شد وی در دوره گذشته انتخابات مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه قم بهعنوان نفر دوم انتخاب شد و قطعا دوم شدن لاریجانی در شهری که عمدتا کاندیداهای اصولگرایی از صندوقهای رأی بیرون میآیند پیامی واضح به دنبال خواهد داشت.
علی لاریجانی که به عنوان فردی اصولگرا به مجلس شورای اسلامی راه یافته و سابقه وی در صداوسیما نیز حکایت از اختلاف عمیق وی با اصلاحطلبان دارد هیچگاه بهعنوان فردی اصلاحطلب مورد قبول واقع نمیشود. قطع به یقین جبهه اصلاحطلبی به هیچ روی مایل نیست بار دیگر، سرمایه خود را خرج کاندیدایی از جناح اصولگرایی کند و سعی خواهد کرد فردی را به عنوان کاندیدای دوازدهمین دوره ریاستجمهوری معرفی کند که خاستگاه اصلی او از درون جبهه اصلاحطلبی باشد و تنها در صورتی از لاریجانی حمایت خواهد کرد که فردی را نتواند بهعنوان کاندیدای ریاستجمهوری معرفی کند و اگر بنا است صحنه را در اختیار اصولگرایان و یحتمل اصولگرایان تندرو مثل جبهه پایداری واگذار کند آنگاه ناچار است که تمام قد از علی لاریجانی حمایت کند. وی در این صورت، نه تنها رأی اصلاحطلبان را خواهد داشت بلکه میتواند روی رأی اصولگرایان معتدل نیز حساب باز کند و در این حالت، امکان بسیاری وجود دارد که از بهارستان به پاستور نقل مکان کند. تنها در این حالت دو نکته قابل ذکر است.
اولا تا به حال سابقه نداشته کاندیدایی یک دوره در انتخابات شرکت کرده و شکست خورده باشد و بعد بتواند رأی اعتماد ملت را به خود جلب کند؛ ثانیا سابقه نشان داده ریاستجمهوری در ایران بین چپ سنتی و راست سنتی به ترتیب دست به دست خواهد شد. وی نه تنها در دوره نهم صحنه را به محمود احمدینژاد واگذار کرد بلکه طبق روال گذشته در این نوبت، پاستور متعلق به اصولگرایان است. اگر او از سوی اصلاحطلبان کاندیدای ریاستجمهوری شود و بتواند به پاستور راه پیدا کند میتواند خرق عادت کند و خط باطلی بکشد بر آنچه سابقا به صورت قانونی نانوشته درآمده است.