تیتر امروز

سلیمانی اردستانی: هر پرچمی که بنام اسلام برداشته شود یا حقوق بشری است و یا اسلامی نیست
در گفت‌وگوی دیدار اندیشه با یک فقیه و استاد دانشگاه و حوزه، مطرح شد:

سلیمانی اردستانی: هر پرچمی که بنام اسلام برداشته شود یا حقوق بشری است و یا اسلامی نیست

عبدالرحیم سلیمانی اردستانی در برنامه دیدار اندیشه گفت: اصرار بر حق تعیین سرنوشت مهمترین دلیل امتناع امام‌ حسین (ع) بر عدم بیعت با حاکم بود.
انگیزه‌های سوءقصد به ترامپ چیست؟/ افشاگری طیب‌نیا درباره نقش جلیلی در به تصویب نرسیدن FATF
مجله خبری تحلیلی دیدار نیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

انگیزه‌های سوءقصد به ترامپ چیست؟/ افشاگری طیب‌نیا درباره نقش جلیلی در به تصویب نرسیدن FATF

این یازدهمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

پای کفش دست‌دوز ایستادیم (گفتگو با خواهران نجیبی، طراحان کفش دست‌دوز ایرانی)

خواهران نجیبی، طراحان کفش دست‌دوز ایرانی، با سوزن‌دوزی و نشاندن نقش و نگارهای نواحی مختلف ایران روی کفش، در نمایشگاه بروکسل با استقبال خریداران اروپایی مواجه شدند.

کد خبر: ۲۴۷۲
۱۴:۵۹ - ۰۸ خرداد ۱۳۹۷
دیدارنیوز - ایران در هنر دست به پارچه‌ای چهل‌تکه رنگانگی می‌ماند که هر قومی با آن روزهای تاریک و روشنش را نقش زده، نقش‌هایی که به دست زنان هر دیار جان گرفته و با رنج و سرخوشی‌های آنها آمیخته و می‌آمیزند هنوز. می‌آمیزند هنوز اگر مورد بی‌مهری قرار نگیرند، از یاد نروند و فراموش نشوند و شاید مبارزه با این نسیان نیز برعهده زنان است. زنانی از نسلی نو که از هر گوشه این خاک برمی‌خیزند تا با نگاهی تازه هنرهای کهن خود را سرپا نگه دارند. آذر و آزاده نجیبی نسل نویی هستند که با نگاهی متفاوت در احیای صنعت کفش ‌دست‌دوز و حفظ سوزن‌دوزی‌های زنان اقوام مختلف نقش دارند. زنانی که از سنندج پررنگ و سرسبز آمده‌اند تا بر خاکستری‌های تهران نقش و رنگ تازه‌ای بزنند.

   چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتید با هم کار کنید؟

آذر: من در دانشگاه هنرهای زیبای تهران، با گرایش طراحی صحنه و لباس تئاتر خواندم. سال‌ها برای فیلم، سریال، تلویزیون و تئاتر، طراحی لباس کردم و در کنارش تخصصی و در حوزه مد، طراحی لباس و بیشتر مانتو داشته‌ام. در تمام فعالیت‌هایی که تاکنون داشته‌ام، آزاده هم حضور داشته و دارد و حالا هم چندسالی‌ است که با هم زندگی می‌کنیم. ما بیشتر از این‌که خواهر باشیم دوستیم. با هم دعوا می‌کنیم و اختلاف سلیقه داریم، ولی درنهایت دوستی‌مان جدی‌تر از این حرف‌هاست.

آزاده: من هم در اراک ادبیات نمایشی خواندم و با وجود فاصله‌ای که میان ما بود، در کارهای آذر با او همکاری می‌کردیم و از وقتی هم تهران آمده‌ام با هم زندگی می‌کنیم و حمایت‌های او بخش بزرگ زندگی من است.

   شما از سنندج به تهران مهاجرت کردید، برای آدم‌هایی که در آن‌ همه رنگ جان گرفته‌اند، زندگی‌کردن در تهران خاکستری سخت نبود؟

آذر: قطعا سخت بود، اما تهران و شهرهای بزرگ هم جذابیت‌ها و رنگ و لعاب خاص خودشان را دارند. تهران جایی ا‌ست که امکان به اجرا درآوردن ایده‌ها را به تو می‌دهد. شاید اگر ما کردستان می‌ماندیم طراحی‌هایمان در حد منطقه خودمان باقی می‌ماند. نمی‌شود گفت تهران بی‌رنگ است. این شهر رنگ خاص خودش را دارد و پر از رنگ اقوام ایرانی‌ است که یک‌جا دور هم جمع شده‌اند. در واقع تهران باعث حرکت من شد تا بتوانیم با آزاده دست‌دوزهای مناطق مختلف ایران را جمع و آن را تبدیل به محصول جذاب کاربردی کنیم، بنابراین تهران رفیقی ا‌ست که خاکستری‌هایش را هم می‌شود تاب آورد.

آزاده: حضور آذر که پیشتر برای زندگی به تهران آمده بود، دلایل حضور و زندگی در این شهر را در من تقویت ‌کرد و برای ادامه فعالیت‌های هنری‌ام به تهران آمدم. ما وقتی این‌جا آمدیم هیچ‌وقت از رنگ و نقش‌های‌مان دور نشدیم. همیشه لباس‌های کردی‌مان را می‌پوشیم، مدام به سنندج رفت‌وآمد داریم و رسم و رسوم‌های‌مان سر جای‌شان است. تمام وسایل خانه‌ را خودمان ساخته‌ایم و رنگ و لعاب فرهنگ‌مان در آن دیده می‌شود. تهران سختی‌های خودش را دارد. رنگ ندارد، اما ما سعی کردیم آن زندگی و رنگ را با خود به تهران بیاوریم.

   هر دوی شما تئاتر خواندید، این علاقه مشترک در کجا جان گرفته؟

آذر: علاقه به هنر در وجود هر کسی که میان طرح و رنگ اقوام مختلف ایرانی بزرگ شده، زنده است. در کودکی همیشه مادرم را درحال سوزن‌دوزی لباس‌های کردی می‌دیدم. ما بچه‌ها میان پولک، نقش و سیم‌های رنگی بزرگی شدیم و روی گلیم‌هایی دویدیم که زن‌‌های کرد می‌بافتند. همه اینها باعث شد در فضای متفاوتی رشد کنیم. من و آزاده این شانس را داشتیم که با حمایت خانواده‌مان ذوق، سلیقه و رنگ‌های زندگی‌مان را بازسازی و بازنمایی کنیم و توانستیم در جایی مثل تهران این تفاوت را به هنری متحرک تبدیل کنیم.

   چطور از طراحی لباس به طراحی کفش رسیدید؟

آذر: کفش از قدیمی‌ترین صنایع ایران و هنر متحرک است. حالا تصور کنید کفشی که به سوزن‌دوزی‌های مناطق مختلف ایرانی مزین شده با حرکتش تاریخ، هنر ایرانی و فکر و ایده ما را به بهترین شکل معرفی می‌کند. طراح‌های ایرانی در سال‌های اخیر در طراحی مانتو و لباس خیلی فعال بوده‌اند و کارهای خلاقانه‌ای انجام داده‌اند، اما در تولید محصول جذابی مثل کفش با خلأ بزرگی مواجه بودیم. کفش‌های بی‌کیفیت ارزان چینی که در طول این سال‌ها پای مردم دیده‌ بودیم، این خلأ را تایید می‌کرد. از طرفی سوزن‌دوزی‌های مانتوهای ایرانی بیشتر مصرف داخلی داشت، اما کفش محصولی بود که می‌توانست در سطح جهانی مورد توجه قرار بگیرد و سوزن‌دوزی‌های بی‌نظیر ایرانی را با خودش به کشورهای مختلف ببرد. پس تصمیم گرفتیم کفش باکیفیت تولید کنیم. در ابتدای راه محصولات‌مان را برای خریدار خارجی تولید کردیم و بعد از آن اشتیاق مصرف‌کننده ایرانی باعث شد به فروش داخلی هم فکر کنیم.

   یعنی مصرف‌کننده داخلی اعتمادش را از تایید مصرف‌کننده خارجی به دست آورد؟

آذر: نه. وقتی ما نمایشگاه‌مان را در بروکسل برگزار کردیم، خیلی‌ها هنوز ما را نمی‌شناختند و در صفحه اینستاگرام‌مان نبودند. منظورم این بود که ابتدا تمرکز تولیدمان بر مصرف‌کننده خارجی بود، برای این‌که دل‌مان می‌خواست این طرح‌ها در سراسر دنیا و اروپا دیده شوند.

   از مرحله ایده تا تولید نخستین کفش چقدر طول کشید؟ و در این مسیر با چه مشکلاتی مواجه بودید؟

آذر: از روزی که نخستین دست‌دوزها را دیدیم تا تولید نخستین نمونه‌ کفش یکی دو ماهی طول کشید. مهمترین و نخستین مشکل ما عدم‌پذیرش زن‌ها در فضای مردانه کفاشی‌ها و صنعت کفش بود. این بزرگترین چالش هر زنی ا‌ست که بخواهد وارد این فضای مردانه شود. از ادبیات صحبت کردن تا رفتار، بدقولی‌ها، امور مالی و اقتصادی همه چیز مردانه است. مشکل بعدی فروش و برگزاری نمایش، صادرکردن و معرفی تولیدات‌مان بود. در ایران بسیاری از گالری‌ها به آثار ما علاقه‌مندند، اما آنها عموما برنامه‌ای برای معرفی یک اثر ندارند و همه این‌ها سختی‌های کار ما را زیاد می‌کند.

 آزاده: کفاش‌ها برخورد بدی نداشتند، اما استادکارها اصلا ما را جدی نمی‌گرفتند و فکر می‌کردند از سر دلخوشی و هوس می‌خواهیم کاری انجام دهیم و به محض این‌که سختی‌های کار خودش را نشان دهد، همه چیز را رها می‌کنیم. اما وقتی تولید ادامه پیدا کرد، فهمیدند ما در کارمان جدی هستیم و نگاه‌شان تغییر کرد.

   به جز نمایشگاهی که در بروکسل برگزار کردید، در ایران هم در نمایشگاهی حضور داشته‌اید؟

آذر: ما در دو جشنواره مطرح کشور در بخش کفش شرکت کردیم که در مدت برگزاری نمایشگاه کفش‌های ما خیلی مورد استقبال قرار گرفت. مردم با کفش‌های‌مان عکس می‌گرفتند و در مقایسه با کفش‌های دیگر که طراحی خاصی نداشت، خیلی متفاوت و پررنگ و نقش بودیم، حتی اساتید سوزن‌دوزی کارمان را تایید می‌کردند، خلاصه ما خیلی دلگرم، روز اختتامیه دعوت شدیم، اما هیچ واکنشی نسبت به کفش‌های ما نشان داده نشد. با تعجب بیرون آمدیم و با یکی از داوران مرد بخش کفش صحبت ‌کردیم و از او خواستیم درباره معیار انتخاب‌شان توضیح دهند. ایشان هم خواستند به شکل کاملا علمی ما را قانع کند که کار کفاشی بلد نیستیم و همین طوری از سر هوس یک پارچه را کفش کرده‌ایم، بعد هم پرسید شما اصلا بلدید کفش طراحی کنید؟ جالب این‌جاست که خیلی اتفاقی یک‌سری طراحی‌های من دست آزاده بود، برگه‌های طراحی را نشانش دادم و به آن داور گفتم حالا شما به من بگویید که طراحی بلدید یا نه؟! اما او بدون آن‌که پاسخم را دهد، سرش را پایین انداخت و رفت و با وجود شرمندگی موقتی‌‌اش، باز هم با غلبه محیط مردانه در مسیری کاری‌مان مواجه شدیم. جشنواره صنایع‌دستی فجر خیلی خوب بود. روز اختتامیه آقای مونسان، رئیس سازمان میراث فرهنگی به نمایشگاه آمدند و تمام کارها را دیدند و وقتی به ما رسیدند، از کفش‌های‌مان تعریف کردند. من و آزاده از سختی کار گلایه کردیم، ایشان با آرامش به ما دلگرمی دادند و خیلی از کار ما تعریف کردند، از همان جا کار ما برای موزه دایمی صنایع دستی سازمان میراث فرهنگی انتخاب شد و با کمک آنها ما کارت صنایع دستی را هم گرفتیم.

   با توجه به این اتفاق از نظر مالی در تولید کمکی به شما می‌شود؟

آزاده: بعد از این اتفاق و راهنمایی آقای مونسان، ما مراحل دریافت کارت صنایع دستی را طی کردیم. اما باید تاکید کنم تا امروز تمام هزینه‌های تولید، تبلیغات، برگزاری نمایشگاه و ارسال کفش‌ها را با سرمایه شخصی‌مان تامین کرده‌ایم.

   هزینه تولید اولیه شما حدودا چقدر بود؟ و این هزینه‌ها را از کجا تأمین کردید؟ و آیا نمایشگاه اروپا این‌قدر موفقیت‌آمیز بود که هزینه‌های شما را درنهایت به شما بازگرداند؟

آزاده: نمی‌توانیم عددی بدهیم، ولی ما بهترین نوع چرم طبیعی گاو را استفاده می‌کنیم و زیرِه‌های کفش‌‌های‌مان هم رنگی ا‌ست و همه اینها با دستمزد تک‌دوزی‌شان برای ما خیلی گران تمام می‌شود و دلیل این همه وسواس این است که ما می‌خواهیم تولیدات‌مان براساس استانداردهای جهانی یک کفش تولید شود تا امکان فروش در اروپا را داشته باشد. ما با سرمایه زیاد توانستیم تعداد کمی کفش تولید کنیم. ما این هزینه‌ها را از پس‌انداز سال‌هایی که کار کرده‌ایم و البته حمایت خانواده به دست آوردیم.

   برای پیشرفت در این کار چگونه به‌روز می‌شوید؟

آذر: صنعت کفش سنتی خیلی و به صورت استاد و شاگردی‌ست و اساسا کسی به اصول و استاندرادهای جهانی فکر نمی‌کند و کفاشان امروز تنها می‌خواهند به عدد پایین‌تری در تولید برسند تا خریدار بیشتری سراغ‌شان بیایند و این سیستم باعث شده که خیلی بسته فکر کنند و در مقابل ایده‌های جدید مقاومت داشته باشند. روزهای اول کار ما برای آنها یک شوخی بود و بعد کم‌کم وقتی دیدند نمونه‌های اول خوب از آب درآمد، به ما اعتماد کردند. نفوذ به این سیستم بسته و به دست آوردن اعتماد آنها نتیجه مطالعه بسیار ما در این حوزه بود. من و آزاده بارها کفش‌های‌مان را شکافتیم تا متوجه شویم چطور ساخته شده‌اند و بعد مدتی کفش‌هایی را که دوست داشتیم، با هم ترکیب کردیم. همین حالا هم خودمان پارچه‌های رنگی گلدوزی‌شده را به کفاشی می‌بریم و لابه‌لای چرم‌ها قرار می‌دهیم و این‌قدر آزمایش می‌کنیم تا به نتیجه ایده‌آل برسیم.

   نخستین کفشی را که تولید کردید، نگه داشتید یا فروختید؟

آزاده: ما اول سفارش‌های‌مان را به کفاش‌های مختلف دادیم تا دقت و مهارت آنها را بسنجیم و از میان آنها یک‌نفر را که به نظرمان خیلی بهتر بود، انتخاب کردیم. بعد متوجه شدیم او تنها روی یک نمونه تولید موفق داشته و وقتی تعداد تولید بالا رفت، متوجه شدیم نتیجه موفقیت‌آمیز نیست. البته بعد از مدتی استادکاری قدیمی را پیدا کردیم که تا امروز با او کار می‌کنیم. ما نمونه‌های اولیه را می‌پوشیدیم و بیشتر هم در پیاده‌روی‌های طولانی آنها را استفاده می‌کردیم تا متوجه شویم کفش‌ها چه ایرادی دارند؟ و بعد از برطرف‌کردن تمام معایب، تولید کفش‌ها را افزایش دادیم.

   یکی از بزرگترین مشکلات و بدبینی‌ای که مردم نسبت به خرید کفش ایرانی دارند، قالب ناراحت آنهاست و همین باعث می‌شود که کمتر تمایل برای خرید داشته باشند، کفش‌های شما راحت است؟ و چطور به این نتیجه رسیدید؟

آذر: مواد اولیه یکی از عواملی است که در تولید کفش راحت موثرند و شامل زیره، بدنه و چرم با کیفیت می‌شود و دومی دوخت تمیز و حرفه‌ای است. استادکاری که برای ما کفش می‌دوزد، زیروبم کفش را می‌شناسند و به کارش علاقه دارد و نسل اندر نسلش کفاش بوده‌اند. ما بهترین مواد اولیه را خریدیم و شاید به نظر می‌رسد که استادکار ما استانداردهای جهانی را خوب نمی‌شناسد ولی تجربه سالیان باعث شده او کفش خوب را بشناسد و کفش خوب در همه جای دنیا کفش راحت و با کیفیت است.

   چرم گاوی که استفاده می‌کنید، ایرانی ا‌‌ست؟ آیا با توجه به نوسانات ارزی، قیمت مواد اولیه مورد استفاده شما تغییر خواهد کرد؟

آزاده: بله چرم ایران است و برای ما مهم است از مواد اولیه تا آخرین مرحله تولید ایرانی باشد. درباره پرسش دوم هم باید بگویم بله، متاسفانه همه چیز با توجه به قیمت دلار تغییر می‌کند و الان برای تولید سری جدید کارهای‌مان نگرانیم، چون نمی‌دانیم قیمت کارهای‌مان قرار است چقدر افزایش پیدا کند.

آذر: از روز اول کارمان تا به امروز بارها و بارها به ما پیشنهاد شد که همین کار را با همین مواد اولیه در چین یا ترکیه تولید کنیم. ما به‌عنوان ایرانی کاری را شروع کرده بودیم که برای‌مان مهم بود مواد اولیه آن در ایران تولید شده باشد و ایرانی‌ها از تولید، دوخت و درنهایت فروش آن سود ببرند و هیچ‌وقت راضی نبودیم به قیمت از دست‌رفتن صنعت کفش ایران به صنعت کفش ترکیه و چین بپیوندیم. بنابراین تا اینجای کار مقاومت کردیم و امیدوارم با افزایش قیمت دلار باز هم بتوانیم مقاومت‌مان را حفظ کنیم.

   می‌دانم که کار دست کفش‌های‌تان منحصربه‌فرد است و طرح‌های هرکفش در کفش دیگری تکرار نخواهد شد. سوزن‌دوزی و گلدوزی‌هایی را که می‌گویید، از کجا تهیه می‌کنید و چه تنوعی دارند؟

آذر: سوزن‌دوزی‌ها بخش منحصربه‌فرد و کار جذاب ماست. از سوزن‌دوزی ترکمن شروع کردیم و بعد هم آینه‌کاری بلوچستان به آن اضافه شد. اوایل کار بر سوزن‌دوزی‌های لباس‌های ترکمن‌ها متمرکز شدیم و گلدوزی‌ها را از لباس‌های کهنه جدا و در واقع بازیافت‌شان کردیم و بعد از آنها کفش ساختیم. پارچه‌‌هایی که ما در کفش‌های‌مان استفاده می‌کنیم، متری نیستند و هر تکه از این پارچه‌ها بخشی از یک لباس بوده‌اند. برای همین استفاده از آنها در تولید برای کفاش کار سختی ا‌ست. آینه‌دوزی‌های بلوچ هم همان‌طور که گفتم، بخش دیگری از جذابیت‌های کارهای‌مان است. ما درنهایت تصمیم داریم تمام سوزن‌دوزی‌های مناطق مختلف ایران را تبدیل به کفش کنیم و تازگی هم به فکر افتاده‌ایم سراغ سوزن‌دوزی‌های خاص مثل پته کرمان برویم.

   به طرح کفش‌هایت تنوع خواهید داد؟

آزاده: بله، ولی با همین نگاه امروزمان و سوزن‌دوزی از کارهای ما هرگز جدا نخواهد شد.

   الان به مرحله‌ای رسیده‌اید که از طریق فروش کفش‌ها هزینه زندگی‌تان تأمین ‌شود و اگر نه، این هزینه‌ها چطور تأمین می‌شود و الان می‌توانید تولید انبوه داشته باشید و کارگاهی که با آن کار می‌کنید، به تنهایی از پس کارهای شما برمی‌آید؟

آزاده: هنوز نمی‌توانیم روی درآمد این کار تکیه کنیم و هزینه تبلیغات زیادی را برای شناخته‌شدن برندمان پرداخت می‌کنیم. عکاسی و این‌جور چیزها تا الان برای ما خیلی هزینه داشته و دارد. برای همین هنوز درآمد واقعی ما از کارهای خودمان یعنی طراحی تیزر و تلویزیون است.

   قیمت‌ کفش‌های شما در مقایسه با کفش‌های دست‌دوز دیگر خیلی مناسب بود، اما با توجه به وضع اقتصادی مردم و این‌که کفش‌های شما کار دست و منحصربه‌فردند سلیقه‌های خاصی آنها را می‌پسندند. قیمت آنها در حد توانِ خرید علاقه‌مندان‌شان است؟ تابه‌حال شده بازدید‌کننده‌ای کفش‌های شما را دوست داشته باشد، اما امکان خرید آن را نداشته باشد؟

آذر: بله. ما هم دوست نداریم که کارهای‌مان را تنها قشری خاص بخرند و در واقع از زیبایی کارهای‌مان تنها طبقه خاصی لذت ببرند، ولی به دلیل این‌که قیمت‌های اولیه کار ما خیلی بالاست، نمی‌توانیم قیمت‌ها را پایین بیاوریم. کفش‌های ما را آدم‌های مختلف از طبقات متفاوت و رده‌های سنی متنوع دوست داشته‌اند ولی خب متاسفانه بسیاری از آنها امکان خریدش را ندارند.

  در نمایشگاه بروکسل برخورد بازدیدکنندگان چطور بود؟
آزاده: کفش‌های ما درنمایشگاه «آران آرت گالری» متعلق به خانم ایرانی به نام آران کمانگر برگزار شد. استقبال از کارهای ما آن‌جا خیلی خوب بود. نخستین شبی که پیش از افتتاحیه کارها را چیدیم، خیلی خسته نشستیم و می‌خواستیم بلند شویم برویم تا برای فردا آماده شویم و تنها یک چراغ روشن بود که دیدیم چند توریست به خاطر رنگی که از پشت شیشه‌ها دیده‌اند آمده‌اند داخل و دارند کفش‌ها را تماشا می‌کنند؛ آن‌شب خیلی انرژی گرفتیم و نخستین کفش‌های آن نمایشگاه هم همان‌شب فروش رفت.

   می‌توانید تصور کنید که هرکدام به دلیلی تنهایی کار کنید؟
آذر: من فکر می‌کنم بدون حضور و همفکری آزاده همه چیز سخت می‌شود، اما اگر زمانی مجبور شویم برای روشن نگه‌داشتن این چراغی که تازه آن را برافروخته‌ایم این کار را انجام دهیم، اشکالی ندارد که هرکدام بخواهیم تنهایی کار انجام بدهیم و قطعا اگر از نظر فیزیکی جدا از هم فعالیت کنیم، از فکر هم استفاده خواهیم کرد. ولی با تمام این حرف‌ها، مطمئنم که تا آخر راه با هم هستیم.

آزاده: نه من بدون آذر نمی‌توانم ادامه دهم. هرچند که ما در برابر کاری که شروع کرده‌ایم، مسئولیتی داریم. اما اگر آذر نباشد، این برند معنایی ندارد.

   رویایی که برای این کفش‌ها دارید، چیست؟
آذر: تمامی دست‌دوزهای ایرانی از نقوش حیوانی تا گیاهی و هندسی را تبدیل به محصولی جذاب و مدرن مثل کفش یا کوله کنیم و به‌عنوان کسی که بیشتر برای طراحی ایده‌پردازی می‌کند. دلم می‌خواهد اتاق کار بزرگی داشته باشم که هر روز در آن طرح بکشم و طرح‌هایی که بلافاصله بعد از کشیدن تولید می‌شوند.

آزاده: رویای من این است که «چاوان» را به‌عنوان یک اثر هنری کاربردی بشناسند. اثری که در عین زیبایی، کاربردی‌بودنش کیفیتی مطلوب و قابل‌ اعتنا دارد.

   چاوان به چه معنی‌ است؟
آزاده: چاوان کلمه‌ای کُردی به معنای «چشم‌ها»ست. آثار هنری به وسیله چشم‌‌ها دیده می‌شوند و هدف ما از انتخاب این کلمه بیان نگاهی متفاوت به اثر هنری‌ است. در واقع ما با نگاهی متفاوت قصد کردیم محصولی تازه و جذاب را خلق کنیم و در ضمن این را هم بگویم که برند «چاوان» در اروپا و ایران به ثبت رسیده است.
 
منبع: روزنامه شهروند / تهمینه مفیدی / سه شنبه 8 خرداد 97
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی