تیتر امروز

ایران بمب اتم می‌سازد؟/ تحریم‌های شدید ترامپ علیه ایران/ انزوای فرش داخلی در بازار‌های جهانی
مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

ایران بمب اتم می‌سازد؟/ تحریم‌های شدید ترامپ علیه ایران/ انزوای فرش داخلی در بازار‌های جهانی

این چهل و هفتمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
زهرا نژادبهرام: تصمیم گیران دوباره دارند راه را اشتباه می‌روند/ دارویی برای مقابله با بی حجابی کشف شده که ما نمی‌دانیم؟
گفت و گوی دیدار با یک فعال سیاسی اصلاح طلب درباره کلینیک ترک بی حجابی

زهرا نژادبهرام: تصمیم گیران دوباره دارند راه را اشتباه می‌روند/ دارویی برای مقابله با بی حجابی کشف شده که ما نمی‌دانیم؟

خبر راه اندازی کلینیک ترک بی حجابی دلیل گفت و گوی دیدارنیوز با زهرا نژاد بهرام فعال سیاسی اصلاح طلب شد. او معتقد است: راه‌اندازی کلینیک برای درمان جسم انسان است نه روح و اعتقادات مردم.

خانه تئاتر نبايد فقط در تهران ‌متمرکز باشد (گفت‌وگو با دكتر محمدرضا خاكي، استاد دانشگاه، كارگردان و مترجم)

دستگاه رسمي هميشه سعي کرده است با آمار، موفقيت‌هاي خودش را با کميت اعلام کند. از 25 سال پيش که من در ايران هستم، هميشه تئاتر ما در نهايت به داده‌هاي آماري بسنده كرده است و هميشه اين آمار‌ها و گزارش‌ها داده مي‌شوند و به اصطلاح فايل مي‌شوند و داخل پرونده‌ها مي‌‌مانند. اين به‌جاي خودش، اما حقيقت اينکه نه تنها تئاتر، بلكه در هر شکل هنري اين امر کيفي است که ارزش دارد.

کد خبر: ۲۴۱۹
۰۴:۰۷ - ۰۸ خرداد ۱۳۹۷

دیدارنیوز - دكتر محمدرضا خاكي علاوه بر تدريس در دانشگاه و ترجمه و هرازگاهي كارگرداني‌كردن كه اتفاقا با اجراهاي موفقي نيز در صحنه حضور داشته، در فضاي تئاتر ايران تأثيرگذار است. در اين سال‌ها خصوصي‌سازي و به‌عبارتی دوره گذار از تئاتر دولتي به خصوصي، با بحران و حتي وضعيت فاجعه‌آميزي مواجه بوده است و خانه تئاتر و مركز هنرهاي نمايشي دو نهاد متولي تئاتر ايران هستند كه مي‌توانند بر اين وضعيت مؤثر باشند؛ از اين روي، پاي گفته‌هاي اين استاد دانشگاه نشسته‌ايم تا نقد و نظرش را درباره بهبود اوضاع بدانیم.                               

 ارزیابی شما  درباره وضعيت امروز تئاتر به ظاهر خصوصي ما چیست؟ به اين دلیل که الان هر ماه بین صد تا 135 نمايش در حال اجرا داريم.

راستش وقتي به نکته‌ای که شما اشاره کردید نگاه مي‌کنيم، ما امروز با نوعی جوشش اجراي نمايش در گوشه و کنار شهر تهران روبه‌رو هستيم و نمايش‌هاي متعددي روي صحنه مي‌روند و تقريبا با عجله نيز آماده مي‌شوند و با عجله بايد صحنه را ترک کنند، چون گروه بعدي منتظر است و وقت گرفته‌‌اند که در آن سالن نمايش اجرا کنند. ابتدا بايد گفت وقتي چنين آماري داريم متوجه اين مي‌شويم که در سال‌هاي اخير جمعيت نسبتا قابل توجهي به جمعيتي که حق خودش مي‌داند يا به‌لحاظ تحصيل خود را محق براي اجراي مي‌داند، اضافه شده است؛ اين به خودي خود نكته‌ای منفي نيست و مثبت هم هست. بالاخره اين نشان مي‌دهد که جامعه تئاتري ما به‌لحاظ کمي خيلي گسترش پيدا کرده است. خود اين اجراها هم گوياي اين مطلب هستند که يک‌سوي آن خود کار است و يک‌سوي ديگر که بايد بگوييم اين همه نيروي علاقه‌مند جوان که مي‌شود گفت بيشترشان تحصيل‌کرده و فارغ‌التحصيل دانشگاها هستند و بايد جذب تئاتر شوند، وجود دارند، کار مي‌کنند. بايد بگوييم که چگونه و در چه شرايطي بايد کار كنند.

  بنابراين کيفيت کار مؤثر است؟

دقيقا تئاتر جز ارائه کار و کيفيت چيز ديگري نيست.

  يعني اصل مطلب بايد خود کيفيت باشد؟

دقيقا اگر نگاه کنيم دستگاه رسمي هميشه سعي کرده است با آمار، موفقيت‌هاي خودش را با کميت اعلام کند. از 25 سال پيش که من در ايران هستم، هميشه تئاتر ما در نهايت به داده‌هاي آماري بسنده كرده است و هميشه اين آمار‌ها و گزارش‌ها داده مي‌شوند و به اصطلاح فايل مي‌شوند و داخل پرونده‌ها مي‌‌مانند. اين به‌جاي خودش، اما حقيقت اينکه نه تنها تئاتر، بلكه در هر شکل هنري اين امر کيفي است که ارزش دارد. در دنيا تئاتر کاری استعلايي است؛ يعني کاری تعالي‌بخش که مي‌تواند در خودش فکر، زيبايي‌شناسي و ارزش هنري، فرهنگي و اجتماعي ايجاد کند. حالا مي‌خواهد يک نمايشگاه نقاشي باشد یا ارکستر موسيقي يا تئاتر. تئاتر به‌لحاظ ويژگي‌هايي که دارد، به‌دليل زنده‌بودنش، به‌دليل ارتباط مستقيمش با جامعه بيش از ساير آثار هنري توقع بيشتري از آن مي‌رود و بيشتر از آن هم، حقيقت اين است که در عرصه‌هاي گوناگون مي‌توان ايده و فکر در تئاتر ايجاد كرد؛ يعني ما نسبت‌هايي که مي‌توانيم بين تئاتر و فلسفه پيدا کنيم خيلي نمي‌توانيم بين تئاتر و نقاشي پيدا کنيم. گرچه در جاي خودش چنين چيزي را دارد. نکته‌ اینجاست که اين کميت خوب در چه شرايطي اتفاق مي‌افتد؟ شرايطش خوب نيست. توسعه کمي فضاي نمايش چشمگير نيست، مي‌شود گفت بخش اعظم اين سالن‌ها کمترين استانداردها را هم ندارند که خودتان مي‌دانيد موقعيتی بسيار سياسي و اجتماعي است که هنوز هم ادامه دارد و فکر مي‌کنم حاصل يک تصميم‌گيري بوده که حالا اين جمعيت نمي‌داند با آن چه کار بكند. بگوييم فضا درست کنند، من از ديدن اين همه محصول كه نتيجه دوره تحولات دو دهه اخير است و از طرف ديگر جمعيت زيادي که ناگهان به طرف دانشگاه آمدند، به‌ویژه دانشگاه‌هايي که در فضاهاي خصوصي آموزش مي‌دهند، چندان دل خوشي ندارم.

  اين دانشگاه‌ها  آيا به‌لحاظ کيفي مي‌توانند بر اين نيروها در ارائه زيبا‌شناسي و تفکر تأثيرگذار باشند؟

متأسفم بايد بگويم در آن بخشي که ما آن را  خصوصي می‌نامیم، چنين تواني وجود ندارد؛ به آموزش کمتر فکر شده است. من اکنون 25 سال است در دانشگاه دولتي تربيت مدرس مستقرم و در بسياري از دانشکده‌ها تدريس کرده‌ام و در دانشکده‌هاي خصوصي مثل دانشگاه‌هاي آزاد يا دانشکده‌هاي هنرهاي زيبا بوده‌ام.ببينيد ما هنوز سهميه پذيرش دانشگاه‌هايمان درمقایسه‌با 20 سال پيش تغيير نکرده است، ما براي هر ترم در کارشناسي ارشد هشت نفر ورودي خواهيم گرفت که از کنکوری تقریبا جدي هم وارد مي‌شوند؛ به همين دليل سرانه تناسب استادان ما در همين دانشکده در گروهمان، يك استاد براي دو نفر دانشجو است.حالا نگاه کنيد اگر اين در دانشکده ديگري شد 800 يا 900 نفر، اين ورودي چگونه است. نکته ديگری است. چون من در دانشکده تربيت مدرس هستم، عرض مي‌کنم يکي از چيزها در به‌اصطلاح تصويب‌هاي گذشته شوراي فرهنگي کشور، براي آموزش و تأمين کادر آموزشي اين بوده که شکل‌گيري‌شان اين‌گونه است كه دانشجوياني که فارغ‌التحصيل مي‌شوند، مي‌توانند متقاضي درسي بشوند که امتحاني داده شود براي صلاحيت مدرس که بايد دو واحد از درس‌هاي دوره ليسانس را انتخاب کنند و براي 16 جلسه و يک ترم آموزشي آمادگي پيدا کنند و حضوري هم هست كه مثل پايان‌نامه مي‌نشينند؛ اما اين بار در مقام دانشجو مي‌نشينند و از او پرسش مي‌کنند که توانايي، قابليت و تسلط کامل براي اينکه تدريس کند، دارد يا خير. اين موضوع در واقع به فراموشي سپرده شده است و در خيلي از جاها نمي‌دانم بر چه ضابطه‌اي است که مثلا تدريس بايد صورت بگيرد؛ اما من نمي‌خواهم اين را به اين شکل بگويم که مثلا سطح سواد خوب نيست يا ... . مي‌خواهم ببينم سطح سواد و کمّيت دانشجويي که داريم، آيا شرايط را در مقایسه با اين کمّيت تغيير داده‌ است؟ مثلا فرض کنيد تئاتر نياز به صحنه و امکانات دارد؛ به‌ویژه وقتي از دانشگاه سخن مي‌گوييم، بايد بدانيم كه دانشگاه نيازمند کتابخانه است، اسناد کمک‌آموزشي، فيلم، اسلايد و همه اين چيزهاست؛ يعني ما به اينها نيازمند هستيم و ما در اين زمينه‌ها چه تغييري ايجاد کرده‌ايم، تصميم گرفته شد، براي فردا دکترا درست کنيم و اين کار اتفاق افتاد.

  شرايط لازم براي اينکه تئاتر گسترده بشود، وجود ندارد! براي مثال شهرداري مجوز نمي‌دهد براي سالن‌سازي؟!

اولا چند نکته را در نظر بگيريد. حالا اين تئاتر خصوصي به وجود آمده که هيچ نسبتي با مشابه‌هاي خود در جهان ندارد. درواقع اين شايد يک راه‌حل موقتي بود، مثل يک آسپرين كه براي درد به کار مي‌بريم. يک راه‌حل براي پاسخ‌دادن به اين جمعيت که متوقع بود و بنا‌بر‌اين گفتند خودتان برويد سالن باز کنيد و کار کنيد و اينها بيشترشان همين‌طور که مي‌دانيد، باز شده‌اند. من در يکي، دو سمينار درباره اين موضوع كه شركت كرده‌ام، بيشتر اين وضعيت را تشبيه کرده‌ام به مسافرخانه‌اي که مي‌تواند از سطوح مختلفي تا هتل پنج‌ستاره برخوردار باشد. شخصي که مي‌آيد نسبت به پولش در آنجا مي‌خوابد و مي‌داند آنجا موقتي و در حال گذر است و هيچ استقراري در آن ندارد. بيشتر اين اجراها و سالن‌ها متأسفانه به هتل پنج‌ستاره و امكاناتش نمي‌رسند. همه تئاتري‌هاي ما مي‌روند كه مستقر شوند در مسافرخانه‌هايي که از حداقل امکانات برخوردار هستند و هيچ‌گونه تناسب اجرائي در طراحي آنها و امكاناتي به لحاظ آتش‌سوزي در آنها نيست.

  اصلا شبيه به يک فضاي فرهنگي هم نيستند.

براي نمونه تالاري در طبقه سومي است که پايينش توليدي لباس و طبقه بالا جاي ديگر است. من عرض کردم که اين معضل خيلي بزرگ است که دستگاه فرهنگ کشور بايد به آن توجه کند.

  يعني الان در قبال اين قضيه مركز هنرهاي نمايشي بايد کنش‌مند باشد؟

به نظرم حتما.

  الان مي‌بينيم کاملا بي‌تفاوت هستند و انگار تئاتر را به حال خود رها كرده‌اند!

يكي از آن هم اين چهره‌ها هستند. يكي هم پيدا‌شدن چيزي جعلي به نام تهيه‌کننده است. اصلا در تئاتر دنيا به اين شكل تهيه‌کننده‌اي وجود ندارد. در تمام كشورهاي داراي تئاتر، تهيه‌کننده‌ها کساني هستند که خودشان تئاتر دارند و در واقع مديران تئاتر هستند.

  اينجا بيشتر حالت دلالي دارد؟

حالا من نخواستم اين کلمه را به کار ببرم.

  خب غير از دلالي هم نيست؛ برای اينکه گروهي از بازيگران را دعوت مي‌کنند که تضمين‌کننده فروش باشند و ديگر به بقيه چيزها کاري ندارند.

در چنين حالتي نمي‌توانيم توقع داشته باشيم که با تئاترهاي خوب، تمرين‌شده، آماده‌شده و با فکر خوب سروکار داشته باشيم. من فقط هميشه تئاتر را در حوزه فرهنگي‌اش مي‌بينم و لاغير... ؛ بنابراين ما فقط فضاهايي را پر و خالي مي‌کنيم و اصلا فرصت فکر و انديشه را نمي‌دهيم. فقدان امکانات باعث شده نمايشي که اجرا مي‌شود، نه دکور خوبی داشته باشد و نه آکسسوار و خوبی، نه لباس خوبي، نه مي‌تواند فضاي دروني آن اثر را که فرض کنيم نمايشي از سال‌هاي دهه 20 يا 30 آمريکا و دوره خاص اجتماعي است كه يک نويسنده به دلايلي اين را نوشته و ما بايد با آن فضا آشنا شويم، به ما بشناساند. همه اينها از دست مي‌رود و اين اتفاق يک اتفاق استثنائي نيست. تقريبا اين روزها در اكثر اجراها چنين روالي رايج است و چيزهاي زيادي اتفاق افتاده است که اينها آسيب هستند. نمي‌خواهم کسي را محکوم کنم؛ زيرا اين حاصل فعل و انفعالات زيادي است که اتفاق افتاده؛ ولي امروز در تئاتر ما اصلا معلوم ‌نيست که چه کسي چه کاري انجام مي‌دهد. ما کساني را داريم که خودشان نمايش مي‌نويسند و نمايش‌نامه‌نويس‌اند و همچنين بازيگر هستند، کارگردان هستند، طراح صحنه‌‌اند و صاحب تئاتر هم هستند و همچنين دراماتورژ هم هستند. خب نمي‌شود اين همه كار را با هم انجام داد. بالاخره آن دوست يا هنرمند و... بايد بداند كه باید در تئاتر جا و تشخص خودش را در يک حوزه کاري معين روشن کند. بالاخره هم تماشاگر روي آن اثر متمرکز باشد و هم او روي تماشاگر متمرکز باشد؛ ولي متأسفانه اين‌گونه نيست. چرا نيست؛ چون اصلا ما گفت‌وگويي درون تئاترمان نداريم؛ چون ما با آنكه شبي ده‌ها و شايد صدها اجرا داشته باشيم؛ ولي در هفته که هيچ، گاهي در ماه نيز يک نشست يا گفت‌وگو راجع به مسائل تئاتر نداريم. اين نشست‌ها بودنش امري واقع‌بينانه است و نه اينکه فکر کنيم امري بلندپروازانه است. من هميشه چون سبقه دانشگاهي دارم مي‌توانم از جاهايي که مطالعه کرده‌ام مثال بزنم. ما اصلا نمي‌توانيم مثل آلمان و سوئيس يا هلند يا ايتاليا و انگليس بشويم، نه هيچ وقت... اما ما بايد تجربه جهاني را بياموزيم. بعضي از دوستان اين نکته را فراموش کرده‌‌اند که تئاتر تجربه‌اي يک‌روزه نيست. تئاتر تجربه ده‌ها سال است که مي‌تواند تازه به نتيجه هم برسد. وقتي ما اين‌گونه نگاه مي‌کنيم به همين دليل  دانشجويي که ترم اول را گذرانده، فکر مي‌کند فردا مي‌تواند يک نمايش از شکسپير يا برشت را اجرا كند و چنين چيزي هم اتفاق مي‌افتد. متأسفانه امروز چنين معنايي زياد در ذهن جوانان ما نيست؛ شايد هم برگردد به همان نکته‌هايي که ابتدا مي‌گفتيم و اينها ريشه در ضعف‌هاي آموزش ما در تئاتر دارد.

  با توجه به اينکه 20 سال است مجموعه‌اي به نام ‌خانه تئاتر شکل گرفته که البته هدف عمده‌اش اين بوده که صنف شود اما به شکل رسمي صنف نشده يا برخورد رسمي صنف را نداشته و با توجه به اينکه مرکز هنرهاي نمايشي که در حال حاضر بيشتر آن وجه نظارتي را برعهده دارد، آيا مي‌تواند با برنامه‌ها و پيگيري‌هايي در اين فضايي که فعلا مه‌آلود و همه چيزش مبهم است، مؤثر باشد. فعلا نه آن تئاتر دولتي حمايت‌كننده به معناي حقيقي‌اش وجود دارد که لازم هست در جاهايي باشد و نه آن تئاتر خصوصي که حالا بايد بسترهايش فراهم شود؛ اين قضيه شدني است يا...

البته يک مقدار مشکل است ولي من فکر مي‌کنم که هست؛ به‌خاطر اينکه تجربياتي مشابه در آن سوي دنيا اتفاق افتاده است.

  الان در ايران خانه تئاتر مسئوليتش را انجام مي‌دهد؟

به‌نظر من خانه تئاتر در اين سال‌ها تلاش‌هايي کرده و خب بايد برايش ارزش گذاشت و کم‌کاري هم نبوده است. تئاتر ما در فراز و فرود و نوع رابطه‌اش با دستگاه رسمي هميشه روبه‌رو بوده است؛ يعني اينکه ما از يک سو تئاتر با صبغه دولتي و نظارتي و حمايت‌شده داشته‌ايم؛ چه پيش و چه بعد از انقلاب که بعد از انقلاب تغييراتي ايجاد شده است. از طرفي خانه تئاتر حاصل يک ضرورت سياسي و اجتماعي است. يک دوره‌اي بنا بر ضرورت خانه تئاتر به وجود آمد که بايد تلاش مي‌کرد بتواند جامعه تئاتري را به سوي خودش جلب کند. فکر مي‌کنم متأسفانه اين کار به‌ صورت کامل انجام نشده و نيازمند تحولات و تغييراتي است.

  با توجه اينکه شما از اعضاي هيئت مؤسس خانه تئاتر بوديد و اساسنامه را هم نوشته‌ايد، آيا اين روزها برايتان قابل پيش‌بيني بوده است؟

ما فکر نمي‌کرديم روزي يک دانشکده تعداد ورودي خودش را از 50، 60 نفر مي‌رساند به 900 نفر. وقتي اين اتفاق افتاد، من به مدير گروه تئاتر دانشگاه آزاد زنگ زدم كه چرا اين همه تعداد دانشجويان را بالا برده‌‌اند؛ مگر استاد و امكاناتي براي آموش آنها دارند كه گفت اشتباه شده و يک صفر به آن اضافه شده است.

  الان با توجه به اين شرايط که نابسامان است و از آن سو هم مي‌بينيم اين اشتياق وجود دارد كه تئاتر بيشتري کار شود، خانه تئاتر مي‌تواند اساسنامه‌اش را يا آن فرايند کاري‌اش را به گونه‌اي تغيير دهد و تنظيم کند که بتواند روي اين شرايط تأثير مطلوب بگذارد؟

نه تنها مي‌تواند بلکه بايد بتواند چون با يک ضرورت جدي روبه‌رو هستيم. اين ضرورت فقط براي خانه تئاتر نيست بلكه براي مرکز هنرهاي نمايشي و متوليان فرهنگ کشور هم هست؛ يعني اگر قرار باشد جمعيت تئاتري نتواند در جايي، حالا مي‌گوييم خانه تئاتر، گرد هم بيايد، هيج جايي براي گفت‌وگو وجود ندارد. اينکه خانه تئاتر در اين‌ سال‌ها به اندازه کافي تلاش نکرده که فضاي گفت‌وگو را ايجاد کند، مي‌شود به آن انتقاد کرد. من به دلايلي در خانه تئاتر نماندم. امروز چيزي که وجود دارد اين است كه اگر خانه تئاتر خودش را از چارچوب وضعيت موجود بيرون نياورد و درهاي خودش را به روي اين همه نيروي جواني که آمده‌‌اند کار کنند، باز نکند و نماينده واقعي تئاتر ايران نباشد، عملكردش را درست انجام نداده است.

  بيشتر توضيح دهيد كه چه منظوري داريد؟

خانه تئاتر نبايد فقط در تهران ‌متمرکز باشد؛ امروزه بسياري از دانشجويان که خيلي‌هايشان از دانشجويان خودم و فارغ‌التحصيل هستند، در اقصا نقاط ايران و در شهرستان‌ها مشغول کار هستند. ما بايد مدل ديگري را براي خانه تئاتر جست‌وجو کنيم.

معتقدم خانه تئاتر، جامعه تئاتري، مرکز هنرهاي نمايشي و بالاتر از آن وزارت ارشاد بايد با يک جمع‌بندي جديد در جريان اين شرايط جديد قرار بگيرند.  اگر واقعا قصدمان سامان‌دادن است، بايد آن شرايط جديد را بسنجيم و براي آن چاره‌انديشي کنيم. نظرتان چیست؟

ما تا زماني که فکر نکنيم ضمن ‌اينکه يک کار هنري مي‌کنيم، همه داريم کار مي‌کنيم و کارگرهايي هستيم، اگر اين را متوجه شويم خيلي از وضعيت ما تغيير مي‌کند. يادم هست در خانه هنرمندان که تازه راه افتاده بود، آقاي غريب‌پور هم مديرعامل آنجا شده بود. آقاي غريب‌پور هم يکي از کساني بود در اين شوراي اوليه براي تدوين اساسنامه... ما گفتيم خب يکي برود وزارت کار که خودم گفتم حاضرم و داوطلب شدم و چون نمي‌دانستيم حکم  از چه كسي بايد بگيريم، من از آقاي غريب‌پور خواهش کردم و هنوز هم آن نامه را دارم که ايشان به‌عنوان مديرعامل خانه تئاتر من را به وزارت کار معرفي کرد. آنجا يک اساسنامه اوليه که براي تمام مؤسسات ‌کاري بود، به من دادند و گفتند خودتان شغل خودتان را تعريف کنيد!

امروز خانه تئاتر به لحاظ قانوني يک مؤسسه فرهنگي- هنري است و ساختارش اين است. اينکه چرا غير از اين نشده و چرا تغييري نكرده، من صحبتي نمي‌کنم اما معتقدم بايد به مدلي مثل فدراسيون به تئاتر فکر کرد؟

فقدان ديالوگ واقعي بين دستگاه رسمي کشور (مرکز هنرهاي نمايشي) و جامعه تئاتري مانع از آن مي‌شود. اين را بايد جامعه تئاتري در يک گفت‌وگوی واقعي با دستگاه رسمي ايجاد کند. امکانش هست اما براي سازماندهي به تئاتر بايد به مسائل تئاتر و مسائل حقوقي‌اش فکر کنيم. به همين دليل اگر تئاتر کشور خودش را مستقل از اين ببيند و مرکز هنرهاي نمايشی‌ گاهي خود را جدا ببيند، هيچ‌وقت به نتيجه نمی‌رسیم.

  در‌حالي‌که اينها بايد يکي باشند يا آن‌قدر نزديک به هم که تعريف‌هاي کاري‌ هردو بايد يکي باشد.

هر دو بايد به اصلاح تئاتر کشور، ساماندهي به وضعيت تئاتر و وضعيت حقوقي هنرمند در تئاتر بپردازند. ما وقتي مي‌گوييم وضعيت حقوقي از نظر من کار به معناي شغل و امنيت شغلي است.

جايگاه ثابت شغل به معني بازيگر، کارگردان، طراح صحنه، طراح نور، نمايش‌نامه‌نويس و مترجم؛ اينها کساني هستند که در گروه‌هاي مختلف تئاتر کشور کار مي‌کنند.

ما بايد در چارچوب حقوق و قوانين ثبات کاري را ايجاد كنيم تا براي اينها امنيت کاري ايجاد بشود. در واقع آن دستگاهي که مي‌تواند گفت‌وگو و بررسي کند، نشست برگزار كند و جمع‌بندي کند و به صورت جدي خواسته‌هاي خودش را در ارتباط با نهاد رسمي‌تر اداره کند، مي‌تواند خانه تئاتر باشد که در آينده با تغييراتي در اساسنامه‌اش گستره كاري‌اش فراگير شود؛ به حدي که خانه تئاتر نه‌تنها مدافع تئاتري‌هايي باشد که عضوش هستند بلکه وظيفه‌ دارد از کساني که عضوش هم‌ نيستند، حمايت کند.

با توجه به نيروهاي جديدي که وارد عرصه کار شده‌‌اند، توجه به اينکه امروزه فضاهايي که اشاره کرديم، با کيفيت فضاي خصوصي باز شده‌‌اند، تا وقتي به آن فکر نشود، اينها مي‌توانند هم‌ کمک‌کننده باشند هم وضعيت بسامان و بهتري براي تئاتر ايجاد کنند. روزبه‌روز تئاتر با مشکلات زيادي روبه‌رو مي‌شود. امروز موفقيت تئاتر در يک چيز سنجيده مي‌شود. من‌ تقريبا 53 سال از سنم دور و نزديک در تئاتر مي‌گذرد؛ بنابراين جز در اين دوره هرگز نشنيده‌ام که اولين هدف يک تئاتر گيشه باشد.

براي هرکسي که شغلي را مي‌خواهد، حداقل‌هايي را مي‌سنجم. صرف داشتن پول براي بازکردن فضاي تئاتري کافی نیست. امور فرهنگي اموري هستند که در درازمدت نتيجه مي‌دهند.هر تئاتري در وضعيتي که درست شده، بيگاري را در برابر خودش مي‌بيند نه در کنار خودش. اگر ما اين گفتمان را تغيير دهيم، مي‌توانيم خيلي کارها را انجام دهيم.

شما فکر کنيد خانه تئاتر 14 تا انجمن دارد، هيچ‌وقت نديده‌ام درباره خواسته‌هاي خودشان به اشتراكاتي برسند. الان نمايش‌نامه نوشته مي‌شود با چند تا اسم، چند نفر آن را كار مي‌کنند، در‌حالي‌كه معلوم ‌نيست اصلا حقوق آن نويسنده و مترجم کجاست. چه نهادي بايد از آن دفاع کند. ما در حال عبور از يک فضاي مه‌آلود هستيم و به‌هرحال‌ بايد دست به اين کار زد!

  براي جمع‌بندي چه نظري داريد؟ با توجه به اينكه هيئت‌مديره جديد خانه تئاتر در راه است، آيا مي‌تواند در فضاي تئاتر تغييراتي را ايجاد كند كه به نفع جامعه تئاتري باشد؟

بله مي‌تواند مؤثر باشد، با اين پيش‌فرض که تغييراتي با شرايط امروز در اساسنامه خانه تئاتر ايجاد شود. خانه تئاتر بايد بتواند درش روي هر کسي گشوده باشد، با هر نوع ايده و فکري که دارد و در تئاتر كار مي‌كند. ما اگر فقط بخواهيم‌ تئاتر آن‌گونه باشد كه خودمان مي‌خواهيم، تئاتر به جايي نمي‌رسد. در تئاتر بايد تنوع وجود داشته باشد اما خانه تئاتر يا جامعه تئاتري بايد وارد بحث نقادانه جدي شود. اينجاست ‌که اهميت منتقد معلوم مي‌شود؛ منتقدي که به‌طور جدي تئاتر را در يک چشم‌انداز و افق ببيند. امروز تئاتر ما به شبکه‌هاي بسته‌ای تبديل شده که دور از واقعيت نيست. اين مسير، مسير خوبي براي تئاتر ما نيست. من نديدم و نخواندم چنين مسيرهايي نتيجه خوبي به بار آورده باشد. تئاتر ما نياز به گفت‌وگو دارد، نياز به توجه‌کردن به داشته‌ها و نداشته‌هاي خودش دارد. به همين دليل اگر گذشته‌اي هست که هست يا ضعف‌هايي در آن گذشته بوده، بايد جمع‌بندي کنيم. بايد ببينيم افقي در مقابل اين همه نيروي جوان تئاتر هست؟ آن را قرار بدهيم يا خير؟

خانه تئاتر وظيفه‌اش به عنوان وظيفه صنفي اين نيست که مثلا برود دفترچه بيمه درست کند! وقتي کار درست کرديد، آن موقع دفترچه خودش را هم مي‌آورد. کاري که همه دنيا کرده‌‌اند، سلسله‌مراتبي براي رشدش وجود دارد. ‌به صراحت مي‌گويم ميزان کار بنياني به لحاظ كمي بسيار اندك است و با آنكه آمار کمي تعداد توليدات نمايش بالا رفته اما کيفيت پايين آمده است. يک زماني کتاب درمي‌آمد در سال‌هاي دهه 40 با دو يا سه هزار نسخه و گاهي دو يا سه ترجمه از يک اثر بيرون مي‌آمد که همه تلاش مي‌كردند ترجمه بهتري ارائه دهند و اينها در روزنامه‌ها و مجله‌ها نقد مي‌شد. امروز ناشران ما تيراژ کتاب‌ها را 200 تا 200 تا درمي‌آورند و روي آن مي‌نويسند چاپ اول، دوم، سوم و... اين همه فارغ‌التحصيل به جمعيت كشور اضافه شده اما وقتي نگاه مي‌کنيم به زمينه‌هاي مطالعاتي، بي‌نهايت عقب افتاده‌ايم و به شکل وحشتناک عقب هستيم. متأسفانه با چنين وضعيتي روبه‌رو هستيم؛ ما مي‌توانيم و بايد بتوانيم... در خانه تئاتر تا اين باور به وجود نيايد، تئاتر کشور دچار تغيرات نخواهد شد. مگر اينكه اساسنامه خانه تئاتر چنين تغييراتي را ايجاد كند و آن کسي که در دورترين نقطه کشور تئاتر کار مي‌کند، خودش را وابسته به يک خانه تئاتر و زير چتر حمايتي‌اش ببيند. خانه تئاتر بايد در اين راستا تلاش کند و اين تلاش هم تلاش يک‌نفره يا دونفره نيست؛ تلاش همه است. پير و جوان، باسابقه و بي‌سابقه، تمام اينها بايد زير اين چتر جمع شوند. خانه تئاتر بايد خانه دفاع از فرهنگ و ارزش‌ها باشد.

منبع: روزنامه شرق / رضا آشفته / سه شنبه 8 خرداد 97

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی