تهران در حال برهم زدن توازن قوا در منطقه به ضرر آمریکا و متحدان این کشور در خاورمیانه است و از این جهت وضعیتی که شوروی در دوران ریگان برای رئیس جمهور آمریکا داشت در حال حاضر جمهوری اسلامی برای دونالد ترامپ دارد؛ لذا نگاه جریانهای راست گرا در آمریکا که در دوران بوش پسر به عراق و افغانستان حمله کردند، ضرورت حل و فصل مسئله ایران در دوران ریاست جمهوری ترامپ است.
دیدارنیوز- محمّد سلطانپور: طی روزهای اخیر ایالات متحده، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در لیست سازمانهای تروریستی قرار داد. فارغ از بازیهای سیاسی مانند تلاش ترامپ برای تاثیر گذاشتن بر انتخابات اسرائیل، این موضوع از چند جنبه قابل بررسی است.
حضور ترامپ در کسوت رئیس جمهور آمریکا لحظهای مهم برای نیروهای درگیر در منطقه است. ایران پس از انقلاب ۵۷ به عنوان نیرویی تحول خواه در برابر نظام جهانی ایستاده است و در این سالها تلاش کرده است تا ایدئولوژی انقلاب اسلامی را در جهان اسلام گسترش دهد. با مشاهده پیروزیهای ایران در عراق، یمن، سوریه، لبنان، درک آمریکا از ایران به عنوان تهدیدی درجه دوم به تهدیدی حیاتی تغییر کرده است.
تهران در حال برهم زدن توازن قوا در منطقه به ضرر آمریکا و متحدان این کشور در خاورمیانه است و از این جهت وضعیتی که شوروی در دوران ریگان برای رئیس جمهور آمریکا داشت در حال حاضر جمهوری اسلامی برای دونالد ترامپ دارد؛ لذا نگاه جریانهای راست گرا در آمریکا که در دوران بوش پسر به عراق و افغانستان حمله کردند، ضرورت حل و فصل مسئله ایران در دوران ریاست جمهوری ترامپ است. این امر به طور مشخص درمورد لابی اسرائیل در آمریکا و نفوذ قدرتمند و گسترده بنیادگرایان صهیونیست در آن قابل مشاهده است. برای بنیادگرایان اسرائیل، دوران ترامپ آخرین سنگر برای شکست آخرین رقیب جدی اسرائیل در منطقه یعنی ایران است؛ از این جهت که با رشد جریانات تحول خواه در حزب دموکرات از دوران اوباما، در دوران رئیس جمهوری بعدی آمریکا، طرح دو دولت به سرانجام خواهد رسید.
بر این مبنا احتمال استفاده از همه گزینه ها، خصوصا گزینه نظامی در قبال ایران به هیچ وجه منتفی نخواهد بود و اگر فشار لابی اسرائیل و دولت آمریکا در تغییر رفتار ایران موثر نباشد، مشخصا گزینه نظامی در دستور کار قرار خواهد گرفت.
جنبه دیگر در تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران مرتبط با سیاست خارجی ایران است. سیاست خارجی جمهوری اسلامی در خلال سالهای پس از انقلاب همواره صبغه ایدئولوژیک خود را حفظ کرده است. این امر از جهتی امکان صدور اندیشههای انقلاب اسلامی را برای نظام فراهم کرده تا قشرهای ناراضی و تحت ستم در کشورهای مختلف جهان اسلام را به خود جذب کند، اما از سوی دیگر موجب شده است تا ایران بیشتر هزینههای مواجهه با نفوذ آمریکا در منطقه را بپردازد و کشورهایی مانند روسیه و چین که از این رفتار جمهوری اسلامی سود میبرند از پذیرش هزینههای موازنه گری ایران طفره بروند.
در نهایت سه مسیر مشخص در وضعیت کنونی قابل پیش بینی است.
۱- جمهوری اسلامی همچنان سیاست ایدئولوژیک خود را حفظ کند و همه هزینههای مواجهه را پرداخت کند: این سیاست احتمالا منجر به درگیری گسترده در منطقه خاورمیانه خواهد شد.
۲- جمهوری اسلامی ترکیبی از سیاست واقع گرایانه و ایدئولوژیک را دنبال کند و با ابزارهایی همچون تهدید به نزدیکی با غرب، روسیه و چین را وادار به پذیرش هزینههای موازنه کند: این گزینه منجر به ایجاد موازنه در خلیج فارس و همچنین موفقیت راه حل دو دولت در فلسطین در سالهای آینده خواهد شد. در صورت عدم همراهی روسیه و چین، جمهوری اسلامی میتواند وارد مذاکرات محدود با غرب در حوزه تراضی در تعیین مناطق نفوذ و برنامه ریزی برای تعمیق روابط شود.
۳- جمهوری اسلامی به سوی سیاست واقع گرایانه روی بیاورد و در نظام جهانی ادغام شود تا از منافع همراهی استفاده کند: این امر در کوتاه مدت کشور را از منافع اقتصادی بهرهمند خواهد کرد با وجود این، مستلزم تغییر ماهیت نظام و اهداف آن و همچنین پذیرش اسرائیل به عنوان تنها کشور موجود در سرزمینهای اشغالی است که با اصول اساسی نظام در تضاد است.