دیدارنیوز -
اسفندیار عبدالهی: ملی شدن صنعت نفت ایران از جمله موضوعاتی است که به دلیل ثبت شدن در تقویم خورشیدی ایرانیان و به عنوان روز ملی و تعطیل، هر ساله در خصوص این واقعه تاریخی بحث، بررسی و تبادل نظر صورت می گیرد. در این رهگذر هر کس از زاویه و خاستگاهی، نگاه، نظر و برداشت خود را بیان میکند. برای نگاه کردن به ملی شدن صنعت نفت ایران در ۱۳۲۹ هجری شمسی کافی است پنجره را برای مشاهده نقش حسین مکی، آیت الله کاشانی، دکتر فاطمی، محمد مصدق، رزم آرا، فداییان اسلام؛ به ویژه نواب صفوی، بقایی و سنجابی بگشاییم، به تعداد افراد موثر در این واقعه تاریخی، خروجی نظر و نگاه میتواند متفاوت باشد.
گرچه جرقه ملی شدن صنعت نفت ایران در منزل سید محمود نریمان و توسط دکتر حسین فاطمی زده شد، اما نقطه آغاز این پروسه پر حرف و حدیث را باید در روز ۶ بهمن سال ۱۳۲۹ هجری شمسی جستجو کرد. روزی که جبهه ملی و آیت الله کاشانی از مردم دعوت کردند در مسجد شاه حضور یابند که اتفاقا با اقبال و استقبال بی نظیر و کم سابقه مردم تهران مواجه شد که این شروع یک آغاز بود. در ۱۵ آبان ۱۳۲۹ شورای عالی جبهه ملی، شعار ملی شدن صنعت نفت را تصویب کرد، شعاری که به گفته مصدق اولین بار از زبان حسین فاطمی جاری شد.
اولین و پر چالشترین روزهای داستان ملی شدن صنعت نفت، طرح آن در مجلس شورای ملی و رویایی مصدق ـ رزم آرا بود، در آنجا بود که حاج علی رزم آرا به عنوان نخست وزیر ایران، تمام قد در برابر پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت ایستاد.
در تیرماه ۱۳۲۹ مجلس شورای ملی که ظاهراً در اکثریت هواداران رزمآرا بود، رأی تمایل به نخستوزیری او داده بود و شاه بهناچار آن را پذیرفت و در ۵ تیر ۱۳۲۹ او را به نخستوزیری منصوب کرد؛ ولی دربار، جبههٔ ملی در مجلس و نیروهای مذهبی به رهبری آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی در خیابان، از سه جهت بر او میتاختند؛ بهطوریکه او با داشتن دولت، ارتش و اکثریت پارلمان، و در شرایطی که چراغ سبز دو ابرقدرت شوروی و بریتانیا را نیز همراه داشت، یکی از ضعیفترین دولتهای ایران را در اختیار داشت.
رزمآرا قصد داشت قرارداد الحاقی نفت؛ گس-گلشائیان را در مجلس به تصویب برساند، اما مخالفت جدی و گسترده جبهه ملی به وی اجازه این کار را نداد که این امر موجب شد که او در ۵ دی ۱۳۲۹ لایحهٔ قرارداد الحاقی را از مجلس پس بگیرد.
در مجلس شورای ملی نیز فراکسیون هشتنفری جبههٔ ملی به رهبری دکتر محمد مصدق با رزم آرا از در جنگ برآمدند. دکتر مصدق در سخنرانی خود در مجلس شورای ملی خطاب به رزمآرا میگوید: «خدا شاهد است اگر ما را بکشند. زیر بار حکومت اینجور اشخاص نمیرویم به وحدانیت حق، خون میکنیم، خون میکنیم، میریزیم، و کشته میشویم (با عصبانیت) اگر شما نظامی هستید من از شما نظامیترم، میکشم همینجا شما را میکشم.»
رزمآرا در پاسخ به مصدق میگوید: «من از آقای مصدق تعجب میکنم! مجلس جای استدلال و بحث است نه جای منازعه و مشاجره و فحش. اگر جای فحش بود چند نفر چالهمیدانی میآمدند اینجا!»
نخستوزیری رزمآرا با جنجال نفت همراه بود در نهایت با سخنانی که دربارهٔ عدم توانایی ملت ایران در ادارهٔ صنعت نفت ایران ابراز کرد، همگان رزمآرا را بزرگترین مانع بر سر ملی شدن نفت شناختند.
استدلال حاج علی رزم آرا زیاد هم غیر منطقی نبود. او می گفت: (نقل به مضمون) ایران فعلا از نظر نیروی انسانی فنی، فناوری و بازاریابی توان اداره و بهره برداری از این ظرفیت را ندارد و بهتر است بر سر افزایش سود حاصل از فروش با شرکت های خارجی توافق کنیم.
روز شانزدهم اسفند سال ۱۳۲۹ سپهبد حاجعلی رزمآرا در مسجد شاه تهران کشته شد. در روز ترور، اسدالله علم که خود مشوق رزمآرا برای حضور در مسجد بود پس از اطلاع از قتل رزمآرا به نزد شاه رفته و می گوید: «کلک او کنده شد».
پس از دستگیری خلیل طهماسبی به اتهام قتل رزمآرا، یک اعلامیه از طرف نواب صفوی (رهبر فداییان اسلام) صادر شد که در بالای آن «هوالعزیز» نوشته شده بود. این اعلامیه خطاب به شاه صادر شده بود و قاطعانه به شاه دستور میداد که باید فرمان آزادی قاتل رزمآرا را صادر کند و برای هر گونه آزاری که وی در زمان بازجویی توسط پلیس دیدهاست، از او عذرخواهی نماید.
آیت الله کاشانی در مصاحبهای نظرش را چنین ابراز داشت: «این عمل (ترور رزم آرا) به نفع ملت ایران بود و این گلوله و ضربه، عالیترین و مفیدترین ضربهای بود که به پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد. قاتل رزمآرا باید آزاد شود؛ زیرا این اقدام او در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش بودهاست.»
محمدمهدی عبدخدایی (که در سال ۱۳۳۱ دکتر حسین فاطمی را ترور کرد) از یاران نزدیک نواب صفوی و خلیل طهماسبی، ترور رزمآرا را کار گروه خود دانسته و ماجرای «ترور رزمآرا از سوی دربار» را افسانهسرایی جبههٔ ملی میداند.
داستان ترور رزم آرا خیلی طولانی است و نهایتا مشخص نشد که شاه و علم در این قضیه چقدر دخالت داشتند. با وجودی که می گویند شاه از ترور نخست وزیر آگاه بوده ولی نقل قول هایی وجود دارد که گفته می شود بعد از شنیدن ترور رزم آرا شاه به شدت ناراحت می شود و دائم زیر لب می گوید: « حالا چه کار کنم».
فردای قتل رزمآرا، روز ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ کمیسیون نفت پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را تصویب و اعلام کرد. قانون ملی شدن صنایع نفت در مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۲۹ و در مجلس سنا در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب رسید.
شانا گفتگویی را با
دکتر مسعود فروزنده، کارشناس تاریخ و پژوهشگر که هم اینک در حال تدوین تاریخ تحلیلی صنعت نفت ایران است؛ درباره ریشه های شکل گیری ملی شدن صنعت نفت انجام داده که قسمت هایی از آن بی ارتباط با این گزارش نیست.
«از شهریورماه ١٣٢٥ تا ٢٩ اسفندماه ١٣٢٩ چه اتفاقهایی میافتد که منجر به ملی شدن نفت می شود؟
فروزنده: شاه جوان قدرت نوآوری، رهبری و هدایت نداشت و بسیار ضعیف تر از شاه دهه ١٣٥٠ شمسی بود. او در این دوران تحت تاثیر نخبگان و اشراف باقیمانده از قدیم و سیاست بینالملل متاثر از دولتهای پیروز جنگ دوم جهانی (آمریکا، بریتانیا و شوروی) بود. در این چهارسال اتحادیههای کارگری و احزاب توسعه یافتند، نیروهای نخبه که در زمان رضا خان در اختناق بودند فرصتی برای بیان نظریاتشان یافتند، از سوی دیگر مساجد قدرت یافتند. با اینکه در آن ایام مرجعیت شیعه به رهبری آیت الله العظمی بروجردی از سیاست کنار بودند اما روحانیونی مانند آیت الله کاشانی و بعدها نواب صفوی در سیاست حضور فعالی داشتند. به این ترتیب، جوانان و دانشگاهیان تحت تاثیر دو نیروی چپ و ملیگرا و به تدریج اسلامگرا قرار گرفتند. در این دوران، سازمان روحانیت زیر نظر آیت الله العظمی بروجردی در حال ترمیم و تکثیر و انسجام صنفی خود بود و در سال١٣٤٠ بعد از فوت ایشان به یک سازمان سیاسی قدرتمند بدل شد.
ملی شدن نفت در واقع حاصل همکاری سه جریان ملی گرا، اسلامگرا و چپ بود؟
فروزنده: رهبرانی همچون آیت الله کاشانی، ملیگراها و چپها کف خیابانها را تسخیر کردند، هرچند باید به نیروهای مذهبی با رهبری آیت الله کاشانی هم توجه کنیم زیرا آنها کمکهای بی شماری برای ملی شدن نفت با سرپرستی دکتر محمد مصدق کردند. بعد از آنکه طرح قوام- سادچیکف از سوی نمایندگان مجلس در ٢٩ مهر ١٣٢٦ رد شد از سال ١٣٢٧ شاهد بحثها و گفتوگوهایی در مجلس شورای ملی درباره نفت شمال و جنوب بودیم. البته که حزب توده بعد از شکست طرح قوام- سادچیکف فضای سیاسی را غلیظ تر کرد.
در آن دوران، کمیسیون امور نفت در مجلس که دکتر مصدق هم ریاست آن را بر عهده داشت عملکرد شرکت نفت ایران- انگلیس را زیر نظر داشت؛ اینکه میگویید حزب توده جرقههای اولیه ملی شدن نفت را برای این که امتیاز نفت شمال را در اختیار شوروی قرار دهد، زد؛ با این حال مشاهده میکنیم دکتر مصدق در مجلس این مسئله را با شدت پیگیری میکرد، آن هم در اوضاعی که انگلیسی ها با قدرت هرچه تمام در مقابل این خواست ایران مقاومت میکردند و حتی حاضر به شنیدن سخنان طرف ایرانی نبودند.
چه موضوع هایی در این جلسهها مورد بررسی قرار میگرفت؟
فروزنده: موضوع هایی مانند بودجه، پالایشگاه، خریداران خارجی نفت، حفاری، دانش فنی و مهندسان ایرانی از جمله مسائلی بود که در کمیسیون امور نفت مورد توجه قرار میگرفت.
ملی شدن نفت چه تاثیری بر تحولات داخلی و بینالمللی داشت؟
فروزنده: در داخل کشور، دولت برای این که ناراضیان سیاسی را راضی کند به استخدام جوانان در صنعت نفت روی آورد. بسیاری از آنها را برای تحصیل به خارج از کشور اعزام کرد. این موضوع سبب ایجاد یک نهضت ترجمه در نفت شد به نحوی که اگر به آثار ترجمه شده دوره ١٣٣٦ تا ١٣٥٣ نگاهی بیندازيم میبینیم که بیشترین آثار ترجمه شده از سوی کارشناسان نفتی صورت گرفته است؛ اهمیت آثار ترجمه شده در این بود که منجر به آگاهی بخشی و بیداری ایرانیان شد.
از نظر بینالمللی سخنرانیهای دکتر مصدق در سفرهای بین المللیاش بازتاب فراوانی داشت به نحوی که الگوی خیزش ملی مصر و ملی شدن کانال سوئز توسط جمال عبدالناصر لقب گرفت. در مکزیک شاهد قیام و تغییر قراردادهای نفتی هستیم. ایران زمان دکتر مصدق به دلیل اقدام هایی که برای ملی کردن صنعت نفت انجام داد بر فراز تحولات سیاسی منطقه و جهان ایستاده بود. نمیتوان نقش مصدق و ملی شدن صنعت نفت را در ایجاد نهضت حرکت های ملی و استقلال طلبانه نادیده گرفت.»
ملی شدن صنعت نفت فارغ از همه ابعاد و زوایا، تاثیرات داخلی و خارجی، دارای ابعاد دیگری هم بود. در این رهگذر موضوع ملی شدن هم غرور ملی آفرید و تاریخ ساز شد و هم موجب اختلافات و دو قطبیهای تاریخی شد. شاید بتوان به صورت قطعی گفت: ریشه اختلاف و جدایی ملیها و مذهبیها در ایران ریشه در سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۳ دارد.
بدیهی است بیشترین استفاده در اختلاف و جدایی مصدق-کاشانی و ملی گرایان از مشروعه خواهان از آن زمان تاکنون نصیب شاه، خارجیهایی که در نفت، منافع داشتند و امروزه واپسگراها شده است. البته اختلاف بین ملیها و مذهبیها در دهه ۳۰ ریشه در رویارویی این دو خاستگاه از زمان مشروطه دارد، آنجا که شیخ فضل الله نوری بر دار شد، بعد از آن بارها تلافی اعدام شیخ گرفته شد. با وجودی که در ملی شدن صنعت نفت ایران نمیتوان نقش روحانیت بخصوص آیت الله کاشانی را کتمان کرد یا نادیده انگاشت، ولی به نظر میرسد در تاریخ ما همیشه این ضرب المثل، ساری و جاری است؛ «آنچه عوض دارد، گلایه ندارد».
شکی در این اصل که دکتر محمد مصدق به سربلندی ایران می اندیشد نیست و نام و عمل او نیز در تاریخ قابل پاک کردن نیست، ولی اگر گفته شود مصدق سیاست مدار خوبی نبوده، پر بیراه نیست. او روحانیت را میشناخت، از وسعت بدنه و طرفداران آنها در اقصی نقاط کشور آگاه بود، حزب توده و شوروی را هم میشناخت، ولی هم زمان که به مقابله با این دو جبهه رفت، انگلیس را هم به جنگ طلبید.
امروز در تقویم ایران به مناسبت «ملی شدن صنعت نفت» تعطیل است و با وجودی که طی سالهای اخیر عدهای تلاش کردند این روز، روز ملی نباشد، ولی زورشان به تاریخ و احساس و ارتباط مردم با این مفهوم نرسیده است.