راه نجات مدرسه، خود مدرسه است، یعنی در دنیای جدید، علی رغم توسعه فناوری و تکنولوژیهای ارتباطی و رسانهای، هنوز برای مدرسه جایگزینی یافت نشده است. فقط میتوان گفت مدرسه کارآمد، جایگزین مدرسه ناکارآمد شده است. همان مدارس کارآمدی که کشورهای توسعه یافته برای حل همه مسائل خود به آن رجوع میکنند.
دیدارنیوز - محمد داوری*: دوشنبه گذشته در تهران نشستی برگزار شد به بهانه رونمایی از کتاب «مرگ مدرسه؟». در مورد این علامت سوال هم مرتضی نظری مسئول برگزاری این مراسم و تدوین کننده این کتاب که گفتارهایی از افراد و صاحب نظران مختلف پیرامون موضوع است توضیحی داد و گفت: به پیشنهاد وزیر این علامت سوال را گذاشتیم و آقای بطحایی شرط آمدنشان به این نشست را گذاشتن علامت سوال در مقابل عنوان کتاب قید کردند که ما هم پذیرفتیم.
نظری که تا چندی پیش، مدیرکل روابط عمومی و مرکز اطلاع رسانی وزارت آموزش و پرورش بود در حال حاضر مشاور وزیر است و به نظر میرسد این سمت مشاور به او فرصت داده است تا جلسات کافه خرد را دوباره رونق ببخشد.
عنوان و بهانه این نشست بسیار چالش برانگیز بود و من کمتر نشستی را دیده بودم که با این ترکیب یعنی از ذیل تا صدر هرم آموزش و پرورش - از دبیر شاغل در مدرسه تا وزیر که در راس این هرم است - حضور داشته باشند و قابل پیشبینی بود که با توجه به موضوع و ترکیب حاضران، این نشست چالش برانگیز شود. به همین دلیل بیش از چهار ساعت به طول انجامید. البته وزیر دیر آمد و زود هم رفت، اما او قبل از رفتنش توسط یکی از سخنرانان به عنوان قاتل مورد خطاب قرار گرفت و در این قتل به گفته آن سخنران، هم دستان زیادی هم دارد که سخنران با هیجان فراوان نام تعدادی از حاضران به ویژه تدوین کنندگان سند تحول را برد و آنها را هم به عنوان قاتل مدرسه مورد خطاب قرار داد و همین سخنرانی پرشور و هیجان تعداد زیادی را تا پایان برای بخش گفتگو نشاند.
این نشست و مهمتر از خود نشست، موضوع آن یعنی «مرگ مدرسه» بهانهای شد تا یادداشت امروزم را به این موضوع اختصاص بدهم و به عمد خواستم یک یادداشت قبل از مطالعه این کتاب و یک یادداشت هم بعد از مطالعه آن بنویسم. چرا که موضوع مدرسه را کلیدیترین عنصری میدانم که میتواند نماد کارآمدی یا ناکارآمدی نظام آموزشی باشد، بنابراین چند نکته را در این راستا مورد اشاره قرار میدهم:
۱. مرگ کدام مدرسه؟
وقتی از مرگ مدرسه سخن گفته میشود ممکن است کسانی پیدا شوند و بگویند مدرسه نمرده است و به عنوان دانشآموز و مدیر و دبیر مدعی شوند مدرسه آنها زنده است. در پاسخ یا واکنش به این ادعا میشود گفت که منظور شما از زنده بودن مدرسهتان چیست؟ آیا اینکه در ساعتی میروید و چند ساعت را در مدرسه سپری میکنید و در ساعتی هم مدرسه را ترک میکنید نشان زنده بودن مدرسه است؟ یا اینکه چون همسایههای مدرسه صدای زنگ و هیاهوی بچهها و صدای ناظم و مدیر را از بلندگوی مدرسه میشنوند به این معنا است که مدرسه زنده است؟ به عبارتی علایم حیاتی یا مرگ یک مدرسه چیست؟
تردیدی نیست که منظور از مرگ مدرسه، بسته بودن و یا تعطیل بودن مدرسه نیست بلکه ثمربخش نبودن و کارآمد نبودن مدرسه است و وقتی از مرگ مدرسه سخن به میان میآید یعنی مدرسه دیگر توان کشف و شکوفایی استعدادها و پاسخ به نیازهای واقعی کودکان و نوجوانان را ندارد و مدارس ما بیش از این که سلامت و توانمندی کودکان و نوجوانان را ارتقا ببخشند به آن آسیب جدی وارد میسازند. حال ممکن است در بیش از یکصد هزار مدرسه بشود چند مدرسه پیدا کرد که از این لحاظ نمرده باشند، اما تردیدی نیست که اکثر مدارس کشور از این جهت مرده و ناکارآمد هستند.
۲. مدرسه نمرده است بلکه تبدیل به هیولای سرکوب و آسیب شده است.
نکته تاسف بار این است که در بسیاری از مدارس، اتفاقاتی میافتد که آدم آرزو میکند ای کاش مدارس مرده بودند چرا که مرده به دیگران آسیب نمیزند و اگر دفن نشود مدتی ممکن است بوی تعفن آن اطرافیان را آزار دهد، اما برخی از مدارس که تعدادشان هم بسیار زیاد است سرکوبگر ذهن و روان و آسیب زننده به ابعاد مختلف شخصیتی و وجودی کودکان و نوجوانان هستند. از آسیبهایی که محتوای آموزشی تحمیلی وارد می سازد تا شیوههای سنتی خستهکننده و تا قوانین و مقرارت پادگانی و برخوردهای غیرحرفهای اولیا و مربیان و دست اندرکاران مدرسه، همه و همه از مدرسه یک هیولای وحشتناکی ساخته است که دانشآموزان از ترس هیولای خطرناکتر یعنی والدین مجبورند آسیبهای هیولای مدرسه را تحمل کنند.
۳. قاتلان مدارس مرده و متولیان مدارس هیولایی
همه کسانی که بر اداره مدارس به شیوه کنونی اصرار دارند از سیاستگذاران ارشد نظام تا مقامات دولتی و از وزیر و وکیل گرفته تا اولیا و مربیان خانه و مدرسه، همه و همه در جایگاه آمر یا عامل، متهم هستند چرا که یا تحمیلکننده یا پذیرنده چنین مدارسی هستند. تنها دانشآموزان و کودکان و نوجوانان هستند که قربانی چنین مدارسی به حساب میآیند؛ لذا اگر محکمهای تشکیل شود و دانشآموزان چند نسل شکایت کنند بیتردید در صف مجرمان و محکومان، ما نامهای آشنا و مشهور فراوانی را خواهیم دید.
۴. مدرسه مرده است، زنده باد مدرسه
نکته آخر اینکه راه نجات مدرسه، خود مدرسه است، یعنی در دنیای جدید، علی رغم توسعه فناوری و تکنولوژیهای ارتباطی و رسانهای، هنوز برای مدرسه جایگزینی یافت نشده است. فقط میتوان گفت: مدرسه کارآمد جایگزین مدرسه ناکارآمد شده است. همان مدارس کارآمدی که کشورهای توسعه یافته برای حل همه مسائل خود به آن رجوع میکنند. همان مدرسه کارآمدی که در مسئولیت پیشگیری خود آنقدر موفق عمل کرده است که آسیبهای اجتماعی را به حداقل رسانده است و شهروند مدنی، مسئول، منضبط، دموکرات، خلاق، اخلاقی، آرام و... را تحویل جامعه داده است. همان جوامعی که سنگ بنای توسعه همه جانبه و متوازن را از کودکی و در مدرسه میگذارند. باید با صدای بلند گفت مدرسه مرده است، اما زنده باد مدرسه.
*روزنامه نگار و فعال فرهنگی