مادران، شهروندان همین شهرهستند و مانند مردان، حق کار کردن و رفتوآمد راحت در سطح شهر را دارند. تا زمانی که محلهای مناسب برای نگهداری کودکان وجود نداشته باشد و هر روز شاهد اخبار ناگوار از مدارس و مهدکودکها و مراکز بازی باشیم، به هیچ وجه مادران ریسک دور کردن فرزندان خود را نمیپذیرند.
دیدارنیوز ـ پرستو بهرامیراد: کودک خود را در زمان خرید به کجا بسپارد؟ در خیابان و اماکن عمومی،کودک خود را کجا شیر دهد؟ آیا کودک خود را به مهدکودک بسپارد؟ آیا کودک خود را به مربی آموزشی بسپارد؟ از کجا بداند در مراکز بازی، امنیت وجود دارد؟ از کجا بداند مهدکودک، مکان مناسب و امنی برای کودکان است؟ اینها بخشی از سوالاتی است که مادران در جامعه امروز با آنها روبرو هستند و مادران شاغل نیز بیش از پیش به دنبال یافتن پاسخی مناسب برای این سوالات هستند.
سوال اساسی این است که محیط شهری، اماکن عمومی و آفیسها چه میزان برای مادرانی که فرزندی شیرخواره و یا کودکانی کوچک دارند مناسب است؟! آیا امکانات مورد نیاز در اختیار شهروندانی که در حال ایفای نقش مادری هستند وجود دارد؟
زنانی که تصمیم میگیرند مادر شوند احتیاج به حمایت دارند تا بعد از تولد فرزندشان با مشکل روبرو نشوند. قسمت اعظم این حمایت ازطرف جامعه باید باشد و شرایط مناسبی برای مادران تهیه شود. مادران در رستورانها، مراکز خرید و محل کار، نیاز به جایی دارند تا فرزندان خود را شیر دهند یا پوشکشان را عوض کنند و یا کودکان خود را با اطمینان خاطر، ساعاتی در مراکزی بگذارند و به کارهای خود برسند. این دغدغه ها در حالی است که در بیشتر مراکز خرید و مکانهای عمومی شهرهای بزرگ و کوچک، هیچگونه امکاناتی برای مادران وجود ندارد اما مشاهده شده است که در دیگر کشورها، مکانهای مناسب برای مادران تهیه شده است و برای نگهداری کودکان، مراکزی با نظارت دقیق وجود دارد.
با توجه به مطالب پیش گفته، دیدارنیوز در جهت پیگیری خواستهها و مشکلات مادران به گفتوگو با بانوانی در سطح شهر تهران پرداخته است که برخی از آنان شاغل و برخی خانهدار هستند.
مرکز خرید
با دستی روسریاش را که به دور گردنش افتاده است بالا میکشد و همزمان با دست دیگرش دستان کوچک کیارش را میگیرد و با پاهایش کالسکه را به سمت ویترین مغازه بعدی هدایت میکند. دندانهایش را روی هم فشار میدهد و میگوید: «این مرکز خرید که اتاق بازی ندارد، اما پاساژهای دیگر هم اگر داشته باشند من بچههایم را اطمینان نمیکنم به آنها بسپارم». مادر کیارش کسی را در شهر تهران ندارد تا فرزندانش را در زمانی که کار دارد به آنها بسپارد. او در ادامه میگوید: «من کیارش را تا ۵ سالگی به مهدکودک هم نمیفرستم چون بسیار از افراد شنیدهام که با بچهها به خوبی برخورد نمیکنند. زمانی که کامل خودش بفهمد و بتواند تعریف کند، به مهد میفرستمش». کیارش به سمت ویترین مغازه جلویی میدود و مادرش هم به سمتش میرود و به سمت کالسکه هدایتش میکند. مادر کیارش در مورد شیر دادن یا تعویض پوشک در اماکن عمومی میگوید: «من به ندرت اتاق مخصوص دیدهام. در شهری که امکانات برای معلولین وجود ندارد، انتظار زیادی است که برای مادران، امکاناتی وجود داشته باشد». خواهر کیارش زیر گریه زده است و مادرکیارش مجبور به در آغوش گرفتنش است و سعی دارد کیارش را با صحبت کردن متقاعد کند که سر جایش بیاستد.
رستوران
آدرینا ۳ ساله را به سختی پشت میز روی صندلی مینشاند و میگوید: «اگر یک محیط بازی برای بچهها در هر مکان عمومی ساخته شود، شرایط برای ما خانوادهها آسانتر خواهد شد». آدرینا باز روی صندلی میایستد و تا مادرش به او دست میزند شروع به جیغ زدن میکند. تمام میزهای اطراف به سمت آنها نگاه میکنند و مادر آدرینا لپهایش گل میاندازد و میگوید: «بارها شنیدهام که پشت سرم میگویند وقتی بچه کوچک داری جایی نرو! مگر میشود خود و بچهام را در خانه حبس کنم...».
پارک
«در تمام مراکز عمومی باید اتاق شیرمادر گذاشته شود». نغمه 25 سال دارد و به تازگی مادر شده است. او میگوید: «بعد از جریان مهدکودک ولنجک، من به شدت ترسیدهام که عرشیا را به مهد بفرستم. من درس میخوانم و ممکن است بخواهم از یک تایمی، عرشیا به مهدکودک برود اما با شنیدن اخبار مختلف، جرات این کار را ندارم». او از اینکه نظارت دقیقی بر مهدکودکها نیست و بعد از وقوع فاجعه، تازه همه به فکر میافتند، میگوید و معتقد است که باید فکر جدی برای این موضوعات صورت گیرد تا خانوادهها بتوانند به مراکز نگهداری کودکان اعتماد کنند.
اداره
کارمند یک شرکت خصوصی است و به تازگی از مرخصی زایمان برگشته است. نرگس دختر خود را پیش مادرش میگذارد و از ۷ الی ۳ بعد از ظهر به شرکت میآید. او میگوید: «باید فرهنگ به نحوی شود که زنان بتوانند در هر مکان و در هر شرایطی، به بچه خود شیر دهند و مردم نگاه نکنند. البته وجود اتاقهای مخصوص شیردهی برای آرامش مادر و فرزند خوب است ولی این فرهنگ باید جا بیافتد». او معتقد است که کودکان را از ۳ سالگی باید به مهدکودک فرستاد. در ادامه میگوید: «در مراکز خرید، من به هیج وجه بچهام را به اتاق بازیها نمیسپارم چون اطمینان ندارم. دخترم را یا پیش خانواده میگذارم و یا با کالسکه با خودم میبرم». او معتقد است که باید با تحقیق، مهدکودک مناسب پیدا کرد و همانطور که لیوان چایی خود را سر میکشد، میگوید: «اگر تمام شرکتها و ادارات، قسمت نگه داری کودکان داشتند بسیار برای مادران شاغل مناسب بود چون با خیال راحت در ساعت استراحت به فرزندان خود سر میزدند و اگر بچه شیرخواره داشتند به او رسیدگی میکردند».
مادران، شهروندان همین شهرهستند و مانند مردان، حق کار کردن و رفتوآمد راحت در سطح شهر را دارند. تا زمانی که محلهای مناسب برای نگهداری کودکان وجود نداشته باشد و هر روز شاهد اخبار ناگوار از مدارس و مهدکودکها و مراکز بازی باشیم، به هیچ وجه مادران ریسک دور کردن فرزندان خود را نمیپذیرند. در واقع، در این شرایط به نیمی از جامعه به دلیل نقش جدیدی که پذیرفتهاند آسیب وارد شده است. علاوه بر امنیت کودکان، محلهای مناسب شیردادن یا تعویض پوشک و ... نیز باید در تمام مراکز عمومی وجود داشته باشد تا مادران راحت تر بتوانند در شهر تردد کنند.