امیر باقری گرمارودی، عضو هیات علمی دانشگاه نوشت: افسوس که در استادیوم یادگار امام تبریز، پردهها دریده شد و قلب اخلاق به درد آمد. فحاشی به کریم باقری در زادگاه خودش، نه یک اتفاق ساده، بلکه یک «ترومای اجتماعی» و نشانهای از فروپاشی هولناک هنجارهایی است که روزگاری هویت ما را میساختند.

دیدارنیوز: در سپهر ورزش ایران، نام کریم باقری هرگز یک نام معمولی نبوده است؛ او شناسنامه وقار، متانت و شکوهِ فوتبال ملی است. مردی که از مستطیل سبز فراتر رفت و به نماد «صلابتِ بیادعا» بدل شد. نگاهی به سوابق او، از درخشش در تراکتورسازی تبریز تا تبدیل شدن به ستون فقرات ارتش سرخ و تیم ملی، نشاندهنده مسیری است که با غیرت و مداومت پیموده شده. کریم باقری با آن شوتهای ویرانگر و گامهای استوار، نه تنها در بوندسلیگا و لیگ برتر انگلیس سفیر شایستگی فوتبال ایران بود، بلکه با ثبت ۵۰ گل ملی در جایگاه یک هافبک، آماری خیرهکننده از خود به جا گذاشت که بسیاری از مهاجمان طراز اول جهان در حسرت آن هستند. اما آنچه کریم را «آقاکریم» فوتبال ایران کرد، مدالها و گلهایش نبود، بلکه منشِ پهلوانی و سکوتِ پرمعنای او در اوج بحرانها بود؛ مردی که در قامت مربی، نه یک دستیار، بلکه «ناظم» و لنگرگاه اخلاقی تیم بود و با کمترین کلام، بیشترین تأثیر را بر انضباط میدان میگذاشت.
اما افسوس که در استادیوم یادگار امام تبریز، پردهها دریده شد و قلب اخلاق به درد آمد. فحاشی به کریم باقری در زادگاه خودش، نه یک اتفاق ساده، بلکه یک «ترومای اجتماعی» و نشانهای از فروپاشی هولناک هنجارهایی است که روزگاری هویت ما را میساختند. این فاجعه نشاندهنده نوعی «بیجاشدگی فرهنگی» است؛ جایی که تعصب کور و هیجانات بدوی، حافظه تاریخی یک شهر را چنان مخدوش میکند که به فرزند برومند خود—کسی که در روزهای سخت زلزله ورزقان و خوی، بیهیچ هیاهویی پیشقراول یاری به مردمش بود— بیحرمتی میکنند. این تقلیلِ یک اسطوره ملی به یک رقیب ورزشی، خبر از مرگ ارزشهایی میدهد که روزگاری در آذربایجان، مهد ادب و غیرت، سرآمد بودند.
در این میان، نقش نهادهای نظارتی و فدراسیوننشینها، از خودِ این فاجعه مضحکتر است. حضراتی که مدیریت را تنها در صدور حکم جریمه و محرومیت خلاصه کردهاند، عملاً کارکرد بازدارنده خود را از دست دادهاند. وضعیت امروز فوتبال ما دقیقاً شبیه به آن راننده متمکن و متخلفی شده است که با ثروت خود، بهای جریمه را میپردازد و بیهیچ واهمهای، دوباره به لاییکشی و به خطر انداختن جان دیگران در اتوبان اخلاق ادامه میدهد. جریمههای مالی برای باشگاهها، در واقع «خریدِ مجوز برای بیاخلاقی» است، نه راهی برای اصلاح.
شرمآور و مایه فضاحت است که واژه مقدس «فرهنگی» در پیشانی اسم اکثر باشگاههای ما میدرخشد، اما «فرهنگ» اولین و اصلیترین عنصری است که از سیستم نپخته و بیمار فوتبال ما حذف شده است. وقتی در ورزشگاهها، حرمتِ پیشکسوتی که عمرش را صرف عزت این مرز و بوم کرده شکسته میشود، یعنی فوتبال دیگر فراتر از یک ورزش نیست، بلکه به حضیضِ سقوط رسیده است.
پنجشنبه در تبریز، روز شکستِ رنگها نبود؛ روز مرگِ حرمتها بود. فحاشی به کریم باقری ثابت کرد که ما در حال از دست دادن «سرمایههای نمادین» خود در پایِ مذبحِ جهالتهای جمعی هستیم. کسی که به اسطوره شهر خود رحم نمیکند، فرسنگها از مفهوم «فرهنگ» فاصله گرفته است. کریم باقری با همان متانت همیشگی از این غبار خواهد گذشت، اما این لکه ننگ بر پیشانی کسانی میماند که وسعت دیدشان از رنگ پیراهنها فراتر نمیرود. به راستی که باید دنیایمان را بزرگتر کنیم، وگرنه در این حقارتِ اخلاقی، همه با هم غرق خواهیم شد.
آقا کریم همیشه آقا کریم است.
*امیر باقری گرمارودی- عضو هیات علمی دانشگاه