
گروه علوم سیاسی خانه اندیشمندان علوم انسانی با همکاری انجمن علمی مطالعات صلح ایران، انجمن ایرانی مطالعات غرب آسیا و انجمن علوم سیاسی ایران، به اتفاق، مبتکر این نشست دورهمی صمیمانه اهالی پیشکسوت علوم سیاسی ایران بودند.
دیدارنیوز-مسعود پیوسته: اهالی پیش کسوت علم سیاست که همواره عموم مخاطبان از ایشان و کلام و نگاه شان شاید به سبب جدیتی که در این رشته علمی سراغ دارند، در نشستها و کنفرانسها و جلسات و مصاحبهها و کتابها و مقالات و آثارشان، همواره ایشان را جدی و شوخی برندار، فهم و دریافت میکردهاند، اما در دورهمیهای شان چگونهاند؟
بخصوص اگر بنا باشد دیدار و گفت وگویی صمیمی، فان و تفریحی و بهارانه، در نیمههای بهار در بین خودشان برگزار شود، چه کیفیتی خواهد داشت؟
پاسخ این پرسش را روز سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ماه در خانه رسمی و جدی اندیشمندان علوم انسانی در گردهماییی متفاوت و کم سابقه، دست کم در این «خانه» یافتم. خانهای در میانهی دولت، ملت!
دورهمی که مزاح و جدی آن توأمان بود و شرح تفصیلی اش در پی میآید:
گروه علوم سیاسی خانه اندیشمندان علوم انسانی با همکاری انجمن علمی مطالعات صلح ایران، انجمن ایرانی مطالعات غرب آسیا و انجمن علوم سیاسی ایران، به اتفاق، مبتکر این نشست دورهمی صمیمانه اهالی پیشکسوت علوم سیاسی ایران بودند.
نشست و دورهمیای که از ساعت پنج عصر شروع شد و تا هشت و نیم شب ادامه داشت.
آیتمهای متنوعی داشت، بخصوص وقتی در ساعت دومِ این دورهمی، نوبت به تأترگونه و نمایشنامه خوانی رسید، فرم، بخصوص مضمون این نمایش، مورد توجه و کف و تشویق حاضران قرارگرفت.
پس از اجرای نمایش، نوبت رسید به خاطره گویی پیش کسوتان علم سیاست که به نظر آمد یکی از دلچسبترین آیتمهای این مراسم، همین خاطره گوییهای استادان قدیمی و مجرب و مسلم علم سیاست بود که موجب نشاط مجلس شد.
جواد رنجبر درخشیلر، شاهنامه پژوه؛ و نائب رئیس انجمن علمی مطالعات صلح ایران، نخستین سخنران این دورهمیی بهارانه بود. وی که علوم سیاسی خوانده و خود را ۲۵ سال است که از خانواده و از اهالی علوم سیاسی میداند، در آغاز کلام و در ابراز خرسندی اش از این نشست و دورهمیی نرم و تفریحی، از آرزویش گفت. اینکهای کاش شاهنامه به عنوان یک درس اختیاری در علوم سیاسی در ایران جای داشت. چرا که شاهنامه، به باور خیلیها یک متن سیاسی است. هرچند در عالم ژورنالیسم، ممکن است برخی با برچسبهایی که به شخصیتهای شاهنامه میزنند، فروکاهنده باشد، در حالی که به لحاظ نظری، متن شاهنامه به همراه شخصیت هایش، محل توجه و دقت است. رنجبر مثالی میزند از برخی روزنامهها که به رستم، برچسب لیبرال یا آزادیخواه میزنند و اسفندیار را یک توتالیتاتر میخوانند و موجب لرزش روح این دو بزرگوار میشوند و روح حکیم ابوالقاسم فردوسی را نیز آزرده خاطر میکنند. وی پیشنهاد کرد که اگر امکان راه اندازی واحد درسی شاهنامه نیست، دست کم، هر ترم یک سخنرانی دو ساعته برای دانشجویان علوم سیاسی برگزار شود.
این استاد علوم سیاسی، برای نشان دادن اهمیت علم سیاسی بودنِ شاهنامه، (نه سیاست، بلکه دقیقا از شاخههای علوم سیاسی) و اینکه این داستان، اساسی سیاسی دارد، ابیاتی از گفت و گوی رستم و اسفندیار را انتخاب کرد و به دو واژهی «کردار» و یادگار» در یک بیت پرداخت و گفت: «چنین گفت رستم به اسفندیار/ که کردار ماند ز ما یادگار
یکایک کلمات در اینجا قابل تحلیل و بررسیاند از منظر سیاسی که کردار چیست و یادگار چیست.»
از چهرههای فعال و کنشگران سیاسی از سوهای مختلف را در این دورهمی ندیدم که گویای ترکیبِ عالمان و عاملان سیاست باشد. اما محمدرضا تاجیک، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، نویسنده و مترجم؛ و فعالِ در آستانهی خستگی سیاسی، شاید یک استثناء در آن جمع بود که دقایقی با همان سیاق آرام و ملایمش پشت میکروفون رفت و به عنوان دومین سخنران، لب به سخن گشود. آن روز، دیگر از فوکو و قدرتش نگفت. گفتم شاید به اقتضاء مجلس تفریحی، خودش باشد و خودش. خودش بود، ولی بالاخره کسی هم گفت! اینکه راسل هم در جست و جوی تلفیق ادبیات با سیاست بود. یا دلوز گفت به لحاظ هستی شناسی، سیاست، مترادف با زیبایی شناسی است. تاجیک، دور از هرچه قدرت؛ و شاید خستهتر از همیشه، یکی از سروده هایش را خواند. سرودههایی که هنگام اندوه و اذیت شدن، برایش تولید میشوند و در زمانهای که اذیت نمیبیند، رد و نشانی از خلق سروده برایش نیست.
شعر تلخش را خواند. شعری که بن بست نبود. اگر نیلوفر آبی در آغوش مرداب، از منظرش مرده بود، ولی هنوز برای تاجیکِ خسته، «یک شقایق» تا پایان شقایق مانده است.»
در ادامه، حمیدرضا دهکردی، استاد طنزپرداز علوم سیاسی، شعرش را این گونه آغاز کرد: «فالو نکردهای که فالوبک کنم تو را/ آی دیت گر دهی، بخدا هک کنم تو را محو افق شوی و اگر آسمان روی/ من بال در میارم وهای جک کنم تو را ...
دهکردی در سخنانش از زنده یاد ابراهیم یونسی، نویسنده و از اعضاء حزب توده گفت و از دو رمانش. آن هم بخاطر قدرت نافذ لطیفه گوییی یونسی که هر لطیفه اش میتواند به اندازه یک کتاب حرف داشته باشد. مثل لطیفهای که برآمده از یک میتینگ حزب کمونیست در ایتالیا بود.»
حسینعلی نوذری، استاد علوم سیاسی، دیگر سخنران این محفل بهارانه بود که هم ابراز خرسندی کرد که اهالی علوم سیاسی در این خانه، گرد هم جمع شدهاند و هم مرور کرد خبر ناگوار برچیده شدن این خانه که چندی پیش در رقابت و هیاهو و غوغای بده و بستانهای بازاری که در این جامعه و این مرز و بوم پیشینه دارد و سیطره افکنده و اصحابش را گوش بدهکار به هیچ احدی نیست، پیچیده شده بود. امروز، اما با تلاش این انجمنهای پرتلاش علمی و پیگیریهای شان، دوباره این خانه به صاحبانش (اهالی علوم انسانی) برگشته است.
سیدعلی طباطبایی، از دیگر استادان علوم سیاسی که حس شاعرانگی دارد، چند دوبیتی اش به مناسبت برخی رخدادهای غمبار را قرائت کرد. اشعار برآمده از خبر اتفاقاتی مانند به شهادت رسیدن ۱۷۵ غواصِ اسیر در عملیات کربلای پنج، حادثه کشتی سانچی، حادثهی پلاسکو و انفجار اسکله رجایی (بندرعباس) و شهادت یکصد کارگر؛ گفتم شاید در ادامه، متأثر از خبر سقوط هواپیمای اوکراینی با شهادت ۱۷۶ مسافر نیز، دوبیتی سروده باشد. سقوطی که شاید سیاسیترین سقوط نیز بوده باشد. اما خبری و سرودهای نبود. وی البته گفت: «شعر سیاسی هم دارم، هر وقت، موقعش شد میخوانم.» احتمالا در دیدار بهارانه، از منظرش، موقع و موضع مناسبی برای خوانش شعر سیاسی نبود.
برنامه بعدی، یک زنگ تنفس بود و اجرای موسیقی و دونوازی تنبک و سنتور.
آیتم بعدی، یک شبه تئاتر بود و نمایشنامه خوانی با اجرای شش تن از دانشجویان علوم سیاسی که هر کدام در قالب یکی از استادان علوم سیاسی به ایفای نقش پرداختند که مجادلهی فرضی بین استادان علوم سیاسی بود. اینکه نمایندگی کنند اندیشهها و دیالوگهای شان را. شخصیتهایی از زنده یاد جواد طباطبایی و داوود فیرحی و فرهنگ رجایی، حسین بشیریه و محمود سریع القلم و خانمی هم در نقش «ایران» ایفای نقش کرد. ایران ستمدیده، پرسشگر از بقیه بود و موجب ارتباط و اتصال شان در دیالوگی که با هم دارند. تدوین و تنظیم و تهیه این متن نمایشی با قدیر نصری، استاد علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی بود که پیشینه تحصیلی و کاری در زمینه هنرهای نمایشی هم دارد.
بخش بعدی مراسم، خاطره گویی پیشکسوتان علوم سیاسی بود با اجرای ابوالفضل دلاوری، استاد علوم سیاسی بود که اجرایش دلچسبتر به نظر آمد.
از جمله نکاتی که در این دورهمیی استادان پیش کسوت علوم سیاسی در ایران برجسته آمد، اغلب شان تأکید بر توجه به «ایران» داشتند. اینکه هرکس در هر رشتهی تحصیلی و کاری، به دور از هرچه غرور و نخوت و ... توجه شان به این باشد که کاری برای ایران کنند و قدمی بردارند.
پروفسور قاسم افتخاری، استاد روابط بین الملل و مدرس روش شناسی، در کلامی فشرده و خلاصه و در عین حال با صراحت، از ترکیب و تلاقیی ناهمگون دین و علم گفت. به دورهی معاصر که رسید، همان فکت احمد کسروی را آورد که این مملکت، یک بدهکاری به روحانیت دارد؛ و حالا پنجاه سال است که مملکت ایران در حال پرداختِ آن بدهی است.
خانم دکتر صادقی هم که استاد حقوق بین الملل است، دقایقی از خاطراتش در طی دوران تحصیل و کار گفت.
میهمانان در خاطره گوییهای شان از قدیمیهای علوم سیاسی نام بردند و از زنده یاد صوراسرافیل گفتند.
علی اکبر امینی، استاد علوم سیاسی از پدر علم سیاست در ایران، از حمید عنایت نام برد.
جلال دهقانی فیروزآبادی، از علم سیاست و روابط بین الملل گفت که هنوز مرجعیت علمی پیدا نکرده است.
علی اکبر علیخانی، استاد اندیشه سیاسی هم از سیاست گفت و از معنایش که تدبیر امور است. تدبیر امورِ برآمده از گفتوگو و توافق.
در دقایق پایانی این آیتم خاطره گویی پیشکسوتان علوم سیاسی، علیخانی تأکید کرد و گفت: «هر ایرانی میخواهد ایران سربلند باشد، این جامعه مدنی و نهادهای مدنیاند که باید حکومت را مجبور کنند تا در مسیر منافع ملی حرکت کنند.»