
«فریدون مجلسی»، تحلیلگر سیاسی و دیپلمات سابق ایرانی میگوید که مذاکرات تهران و واشنگتن به سود ملت ایران است؛ مردمی که اکنون از جنگ و التهاب خسته هستند. او همچنین گفته وظیفه یک دولت، نظام و عقلای کشور این است که همواره با تندروی مبارزه کند و به آنان امکان جولان ندهد.
دیدارنیوز: فریدون مجلسی میگوید: اهمیت ایران برای بازار بین المللی که بیش از هر زمانی به منابع نیاز دارد و بیشتر از هر زمانی نیز دچار کمبود منابع است دارای اهمیت ویژه است. این در حالی است که منابع ایران که یک درصد جمعیت و جغرافیای جهان را تشکیل میدهد تا ۷ برابر طبق آمارهای موجود بیش از سهم جمعیتی خود است. جهان بدون تردید مشتاق بازگشت ایران به بازارهای جهانی است و هم خودش میتواند از این بازارها و اقتصاد جهانی سود ببرد و هم کشورهای جهان میتوانند کمبودهای خود را به کمک ایران و البته با کمک توسعه ایران و سرمایه گذاری در ایران جبران کنند.»
آغاز دور تازه مذاکرات هستهای و این بار میان آمریکا و ایران برای بسیاری نویدبخش بود. نوید این که شاید پس از دههها تنش، بالاخره دو کشور بدون دخالتهای کشورهای ثالث دور یک میز بنشینند. به این ترتیب بود که روز شنبه در حالی عباس عراقچی، وزیر امور خارجه و استیو ویتکاف، نماینده ویژه رئیسجمهور آمریکا در امور خاورمیانه در عمان به صورت غیرمستقیم با یکدیگر مذاکره کردند که در داخل کشور توامان برخی ابراز خشنودی کردند و از پایان دههها تنش گفتند و برخی این مذاکره را یک شروع حساب شده خواندند و برخی دیگر نیز، اما عصبانیتشان را با توهین به تیم مذاکرهکننده نشان دادند.
این توهینها در شرایطی بود که مسعود پزشکیان رئیس جمهور به طور صریح و علنی تصریح کرد که سید عباس عراقچی وزیر خارجه ایران با اطلاع کامل رهبری، این دور وارد مذاکرات غیرمستقیم شده است، اما به نظر میرسد برای افراطیون هیچ کدام این موارد اهمیتی نداشته، چنان که در هیچ دورهای هم صدایی آنان با نخست وزیر و رسانههای افراطی اسرائیل نیز برایشان مهم نبوده است.
در این بین، اما «فریدون مجلسی»، تحلیلگر سیاسی و دیپلمات سابق ایرانی، معتقد است، آن چه در دهههای اخیر میان ایران و آمریکا در جریان بوده یک مدل از جنگ غیرمستقیم بوده است که حال به مسیر مذاکرات افتاده است.
فریدون مجلسی در همین باره به اقتصاد ۲۴ میگوید: «ایران و آمریکا اکنون عملا بیش از ۴۵ سال است که آماده جنگ هستند. در واقع از همان روزی که به نوعی سفارت آمریکا توسط دانشجویان اشغال شد و یا حتی پیش از آن، از ابتدای همان زمان که مرگ بر گفتن بر یک کشور دیگر آغاز شد ما فقط با آمریکا مواجه نبودیم و به نوعی شاید آمریکا به خاطر از حمایتش از صلح اعراب و اسرائیل بود که مورد خشم انقلابیون ایران قرار میگرفت و با توجه به دیدگاههای ایدئولوژیک انقلاب ایران بود که به این کشور دشنام داده میشد.»
این تحلیلگر سیاسی در ادامه افزود: «در طول زمان این تنشها تشدید شد. در حقیقت مساله اشغال سفارت با همه خسارتهایی که وارد کرد جدل میان طرفین را نیز تشدید کرد و تدریجا این تنش به جنگ تبدیل شد و این جنگ لفظی و تجاری و سیاسی حتی به میدان کشیده شد. در واقع در مراحلی به صورت غیرمستقیم تنش و درگیری میان دو کشور وارد عرصه میدان شد.»
فریدون مجلسی درباره اهمیت حضور ایران در بازارهای جهانی گفت: «حقیقت این است که ایران یک صدم جهان است. در واقع ایران یک درصد از جهان را در مقیاس سرزمینی و جمعیت تشکیل میدهد، اما منابع بسیار زیادی در اختیار دارد و از سوی دیگر اقتصاد ایران اکنون حتی سهم یک درصدی نیز در جهان ندارد و با این شرایط موجود و با همه منابع زیرزمینی و سرزمینی، اما با توجه به سهم بسیار ناچیز اقتصادی خود نمیتواند از جنگی بزرگ و همه جانبه پشتیبانی کند.»
این تحلیلگر سیاسی در ادامه نیز افزود: «این جدل، اما در نهایت بسیار طولانی شد که به نظر من بخشی از دلایل طولانی شدن آن از شیطنت طرف مقابل بود و در حقیقت سعی کرد ایران را درگیر پروسههای طولانی حقوقی و تحریمها کند که این مساله خود منجر به فرسایش بیشتر شد. در حقیقت روندی که شاید یک بار در مورد شوروی سابق نیز طی شده بود و در حقیقت باید اذعان داشت که هر جنگی باید پایانی داشته باشد و در این پایان باید به صلحی برسد. این پایان نیز دو صورت دارد؛ یکی روند رو به ویرانی است؛ چنان که در غزه رخ داد و حال باید برای رسیدن به یک آتش بس تلاش کنند و یا همچون صربستان که پس از ویرانی تجزیه شود. مسیر دیگر، اما آن است که پیش از آن که کشور در مسیر تخریب و ویرانی قرار بگیرد، محاسباتی عقلانی انجام شود و عقلا به این نتیجه برسند که جلوی جنگ را تا هر مرحلهای که بتوانند بگیرند.»
فریدون مجلسی درباره اهمیت دور تازه مذاکرات میان ایران و آمریکا میگوید: «اکنون نیز این مذاکرات به نظر من به سود ملت ایران است و مانع ضربه بیشتر بر زیربناها و زیرساختهایی میشود که ایران طی ۶۰ سال گذشته با درآمدهای نفتی و ... با نابودی بسیاری از منابع توانسته به وجود بیاورد. زیرساختها و پتروشیمیهایی که در ساحل خلیج فارس بنا شده و در نقاط استراتژیک قرار دارند و به راحتی نمیتوان با یک نسل و دو نسل آنان را بازسازی کرد؛ باید برای آیندگان ایران حفظ شود و چرا کشور باید به دامی بیافتیم که خسارت نهایی آن به مردم ایران وارد میشود.»
مذاکراتی با سودمندی دوسویه
وی در ادامه تصریح میکند: «من این مذاکرات را از دو طرف سودمند میدانم؛ کما اینکه زیانهایی که قرار است ما به طرف مقابل برسانیم، هیچ سودی در نهایت برای ملت ایران نخواهد داشت و دوم اینکه اگر ایران از آسیبهای موجود و حاصل از جنگ و تحریم مصون بماند، امکان حضورش در عرصه بین المللی حتما بهتر و بیشتر و سودمندتر خواهد بود و البته که با سرعت بیشتری نیز میتواند مسیر توسعه و عمران و رفاه ملی را بپیماید.»
مجلسی درباره اهمیت شروط و هم چنین ابزارهای مهم ایران برای این دور از مذاکرات نیز یادآور میشود: «نکته دیگر این است که دیدگاه ایدئولوژیکی که انقلابیون را در این مسیر قرار داد منحصر به آنان نبود و در واقع یک تب داغ منطقهای بود که با فروکش کردن آن دیگران هم منتفع میشوند و دیگران نیز به یک ساحت سبحانی کشیده خواهند شد و این مسالهای است که آنانی که برای مذاکره آمدهاند روی آن حساب میکنند. درست است که ایران نسبت به سالهای گذشته در موضعی نیست که با قدرت بیشتری بخواهد معاملهای را انجام دهد، اما همین اندازه توسعه در مسائل هستهای و موشکی باعث میشود که ابزاری برای معامله برای ایران نیز وجود داشته باشد تا ما نیز بتوانیم در این مذاکرات، امکانات هستهای خود را برای اهداف غیرنظامی و ملی حفظ کنیم و قطعا امکانات دفاعی خود را از دست ندهیم.»
چرا نباید همه تسلیحات خود را واگذار کنیم؟
این دیپلمات سابق ادامه میدهد: «باید توجه کرد که لزوما همه جنگها یک جنگ بین المللی بزرگ نیست و یا در قارههای دیگر نیست که تصور کنیم در فاصله دوردست از ما قرار است رخ بدهد و نباید دست خود را از تسلیحات خالی کنیم. ما یکبار نتیجه و مزه نداشتن امکانات کامل دفاعی را در جنگ با عراق تجربه کرده و چشیدهایم و باید امکانات تسلیحاتی و نظامی ایران در سطح و حدی باشد که حتما بازدارنده باشد و دستکم در سطح امکانات کشورهای منطقه و یکدست بودن امنیت منطقه باشد.»
مجلسی هم چنین درباره اهمیت ایران نسبت به سهم جمعیتی خود در بازارهای اقتصادی جهان گفت: «اهمیت ایران برای بازار بین المللی که بیش از هر زمانی به منابع نیاز دارد و بیشتر از هر زمانی نیز دچار کمبود منابع است دارای اهمیت ویژه است. این در حالی است که منابع ایران که یک درصد جمعیت و جغرافیای جهان را تشکیل میدهد تا ۷ برابر طبق آمارهای موجود بیش از سهم جمعیتی خود است. جهان بدون تردید مشتاق بازگشت ایران به بازارهای جهانی است و هم خودش میتواند از این بازارها و اقتصاد جهانی سود ببرد و هم کشورهای جهان میتوانند کمبودهای خود را به کمک ایران و البته با کمک توسعه ایران و سرمایه گذاری در ایران جبران کنند.»
تندروها فقط ویرانگری میکنند
وی درباره مخالفتهای تندروها در ایران و آمریکا و اسرائیل و البته اشارات مشکوک به مساله لیبی شدن ایران به خصوص پس از اظهارات نتانیاهو میگوید: «تندروها همیشه در همه جوامع جنگ آفرین بودهاند. تندروها، آلمان را پس از جنگ جهانی اول که جمهوری بسیاری دموکراتیکی بود، اسیر یک انتخابات یکبار مصرف، تندروها، هیتلر و گروهی از افراطیون غیرمتمدن کردند که باعث ویرانی آلمان شد. تندروها در ژاپن نیز از جزایر خود تجاوز کردند و جنگ بزرگی را در چین، کره، آسیای شرقی و جنوب شرقی به راه انداختند که منجر به انفجار دو بمب اتمی بی سابقه و البته تسلیم بلاشرط ژاپن شد و این کشور را به همان جزیره خود محدود کرد و بازگرداند و اتفاقا با دوری از تندروی بود که این کشور توانست توسعه را برای کشور رقم بزند.»
این دیپلمات پیشین در ادامه با اشاره به وظیفه دولتها میگوید: «تندروها در هر کشوری و در هر زمانی به جای آن که تابع عقل و عقلانیت باشند، تابع زور و مشت هستند و از قضا در مقابله با زور قوی، زودتر از دیگران به زانو در آمده و تسلیم میشوند. این تندروها، مردمانی نیستند که عاقل و باتجربه و چنان قابل اتکا باشند و دقیقا وظیفه یک دولت، نظام و عقلای کشور این است که همواره با تندروی مبارزه کند و به آنان امکان جولان ندهد. چنان چه در هر ابعادی که هستند نیز اگر حرفی دارند بتوانند حرف خود را به صورت قانونی، با آزادی بیان و از طریق مطبوعات بیان کنند و نه بیشتر از حد خودشان و توانشان و درصد و سهمی که از جامعه دارند به ابراز نظر بپردازند. این حرف من نیز در هر انتخابات آزادی در جهان و درباره هر مدل از تندروی نیز قابل اثبات است.»
فریدون مجلسی در پایان نیز با اشاره به رویکرد و وضعیت اجتماعی کشور میگوید: «مردم ایران اکنون خسته هستند؛ آنان از جنگ و التهاب خسته هستند؛ اکنون کشور را گسست و تجزیه تهدید میکند و این تجزیه نیز هم اکنون در ایران با همین مهاجرتها رخ داده است. تصور نکنید ۸ میلیون مهاجرت از سوی نخبگان، دانشگاهیان یا شاغلانی که کشور را ترک میکنند و اتفاقا ضد این تندرویها نیز هستند تجزیه به شمار نمیآید. همین مورد را نیز میتوان مدلی از تجزیه دانست. وقتی شهروندانی ناامید از کشور عزیز و ارجمند خود میشوند این صدای ناقوس خطر و بحران و گسست است که باید شنیده شود؛ بنابراین نقش تندروها جز یک نقش مخدر و زیان بخش در سیاست کشور نیست و باید حتما از عرض اندام آنان در عرصههای حساسی، چون مذاکرات هستهای و مذاکرات میان ایران و کشورهای دیگر جلوگیری شود؛ تندروها باید به اندازه خودشان بازگردند و به اندازه ابعاد خودشان نظرتشان را بیان کنند و برای ملت ایران تصمیم نگیرند.»