محمد سعید مقصودی، کارشناسی ارشد حقوق کیفری و جرم شناسی به بهانه قتل امام جمعه کازرون یادداشتی را برای دیدارنیوز ارسال کرده است که می خوانید.
دیدارنیوزـمحمد سعید مقصودی: یکی از نهادهای مهم و بحث برانگیز حقوقی که در طور تاریخ نظامند شدن قوانین و مقررات موضوعه (خاصه قوانین کیفری) همواره در خصوص آن بحثها و مجادلات حقوقی فراوانی صورت گرفته است جرم قتل است.
در طول تاریخ بشر و از دیر باز تاکنون دیگر کشیها و قتلهای بی شماری توسط افراد بشر به داعیههای گوناگون در شرایط خاص زمان مکانی صورت گرفته و نظمهای سیاسی در قالب حکومتهای تمامیت خواه جهت کنترل و تثبیت قدرت خود اقدام به وضع قوانین و مقرراتی جهت مجازات بزهکاران کرده اند که بعضا بسیار شدید و غیر قابل تحمل بوده است از عسلی کردن و به آتش کشیدن تا قطع دست و پا، سنگسار، پرت کردن از بلندی، گردن زنی با شمشیر و.. در دوران مجازات عمومی را میتوان به عنوان صوری از مجازاتهای جرم قتل نام برد.
شاید بتوان اصلیترین دلیل مورد توجه قرار گرفتن جرم قتل و مجازات آن قصاص توسط علمای حقوق، عامهی جامعه و رسانه را عنصر " انگیزه " دانست. در بین معمرین و قدمای علم حقوق همواره بحثی ماهیتی و شناختی صورت گرفته که انگیزه تا چه حد در ساخت و پرداخت جرم قتل موثر است؟
در قوانین و مقررات ما با تاسی از قواعد فقهی، انگیزه در وقوع قتل تاثیری قابل توجهی نداشته و میان مجرمی که با انگیزه شرافتمندانه و مجرمی که با انگیزه غیر، مرتکب قتل میشود در مواد قانونی و رویه قضایی تفکیکی قائل نشده اند این در حالی است که در قوانین کیفری بعضی از نظامهای حقوقی کشورهای اروپایی از جمله آلمان، سوئیس و.. انگیزه سبب تغییر ماهیت قتل از عمد به غیر عمد میشود.
شرح مکتوبه فوق را میتوان در قتلهای صورت گرفته اخیر (قتل روحانیون و بعضی ائمه جمعه) مورد واکاوی قرار داد.
توضیح آنکه با عنایت به سبقه تاریخی حضور و بروز روحانیون در متن و حاشیه زندگی مردم و نظر به نهادینه شدن این معنا در لایههای تفکرات بخش سنتی جامعه، چه کسانی با چه انگیزهای و به چه دلایلی اقدام به قتل بعضی از روحانیون مخصوصا ائمه جمعه میکنند؟
آیا وقوع این قتلها نشان دهنده ایجاد فاصله میان روحانیون و عامه است؟
چرا این فعل در بعضی شهرهای خاص تکرار شده؟
انگیزه اینگونه قتلها شخصی است یا عقیدتی؟
آیا کاراکتر مرتکبین این قتلها مورد واکاوی قرار گرفته است؟
جهان بینی و ایدئولوژی ائمه جمعه در وقوع این قتلها موثر بوده؟
و سوالات بسیار دیگر که همه آنها را میتوان ذیل عنوان انگیزه برشمرد.
پاسخ به این سوالات ممکن نخواهد بود مگر با دقیق شدن در متن موضوع و وارسی شکل اقدام و انجام بزه صورت گرفته تا از این محمل کم و کیف چنین قتلهایی مورد تحلیل، بررسی و شناخت قرار گیرد.
زیرا در حال حاضر هدف اصلی قوانین مخصوصا قوانین جزایی مجازات و منکوب نمودن مجرم نبوده و علمای فن باید در پس وقوع هر جرمی به شناسایی علل و دلایل آن بپردازند پس ناگفته پیداست وقوع یک جرم صرفا اقدام به یک فعل غیر قانونی نیست و در لایههای درونی خود خبر از چینش دادههای فرهنگی، اجتماعی، عقیدتی و سیاسی کمتر مورد توجه قرار گرفته شده میدهد.
باری، به نظر میرسد در دهه اخیر نگاه قانون گذار به تحلیل و تفسیر قوانین و مجازاتهای کیفری در بستر تغیرات اجتماعی فرهنگی تا حد فراوانی دچار استحاله شده، اما هنوز هم میتوان بر نقش عوامل فرهنگی اجتماعی در وقوع بعضی بزههای صورت گرفته (مخصوصا قتل) در جامعه صحه نهاد.
بنابر آنچه گفته شد و به دلیل پیچیدگیهای موضوع نویسهی مذکور، شایسته آن است که علمای فن حقوقی به مدد دکترین جامعه شناسی، روانشناسی و عقیدتی عناصر متشکله جرایم را از تمامی جهات مورد بررسی همه جانبه قرار داده تا از این طریق مانع ایجاد فاصله و بروز بزهکاری در میان نقشهای گوناگون جامعه شوند.