نقل است که از شمر پرسیدند چرا دست به گناه بزرگ کشتن حسین ابن علی فرزند رسول خدا زدی؟ گفت: گناه تمرد ِاز دستور خلیفه (مقام ولایت) بزرگتر از گناه کشتن حسین بود و من گناه کوچک را بر بزرگتر ترجیح دادم.
دیدارنیوز ـ حسین جعفری «دیدار اندیشه»: گفته شد تربیت مردم به گونهای شد مردمی قانع! که فقیر بودن خود را تقدیر الهی میدانستند؛ و مردمی تابع! که به حقیر بودن خود خو کرده اند و فضلیت را اطاعت بی، چون و چرای از حاکم دانسته و کسب بهشت را تنها از طریق کر و کور بودن نسبت به منویات جانشین خدا در روی زمین (خلیفه و حاکم و ولی) تعریف میکنند و تشخیص حکم خدا بلکه همه چیز را به حاکم محول کرده، به گونه ایی که او خداست
انباشتِ اموال در بیتالمال و بخشش دلبخواهی از بیتالمال و دیگری، عزل و نصبهای فامیلی و عشیره ای! رفتاری که نتیجهی مستقیم آن بر فرهنگ مردمی که بخش اعظم عمر خود را در جاهلیت زیست کرده و جوانانی که حکومت نبوی را درک نکرده بودند، آن بود که تغییر روشِ حکمرانیِ صالح، به دیکتاتوریِ فردیِ را به عنوان امری شرعی و اسلامی بپذیرند! و رابطه خود با حاکمیت را بر این اساس و بعنوان سنتی دینی تنظیم کنند.
بدیهی است در چنین شرایطی؛ این مردم! استدلال خلیفه مبنی بر مبسوط الید و مطلقه بودن اختیارات خلیفه را بعنوان دستوری شرعی میپذیرند و تفسیرشان از آیهی "اولی الامر"را بگونهای شکل میدهند که شامل هر مدعی حکومت (ولو ظالم) شود و دستورات، نظرات و منویات ِ حاکم را بعنوان نظرِ قطعی الهی و همانند دستور رسول خدا تلقی نموده، برای اجرایش، سر وکله خواهند شکست!
این تلقیِ دینی از رابطه مردم با حاکم، اگر با بخشش پول و ثروت (به صاحبان نفوذ در مردم)، همچنین تهدید و ارعاب (نسبت به عامه مردم) همراه باشد، قدرت و ماندگاری بیشتری یافته و مردم؛ عمل بر این طریق و اجرای منویات خلیفه و لی را شرعی دانسته، خود را مستحق بهشت میدانند؟! ولو آنکه در این راه سبط اصغر رسول خدا را بدلیل حق گویی، ذبح کنند.
-نقل است که از شمر پرسیدند چرا دست به گناه بزرگ کشتن حسین ابن علی فرزند رسول خدا زدی؟ گفت: گناه تمرد ِاز دستور خلیفه (مقام ولایت) بزرگتر از گناه کشتن حسین بود و من گناه کوچک را بر بزرگتر ترجیح دادم. (به نوعی تقسیم ظلم به اصلی و فرعی؟!)
ادامه بحث را در ویدیوی زیر ببینید و بشنوید