بیژن عبدالکریمی استاد دانشگاه معتقد است، روشنفکران ایران در شناسایی نظام سلطه جهانی کم کاری کردهاند و تا جهت و موضع خود نسبت به نظام سلطه را مشخص نکنند، توسعه و تحولی رخ نمیدهد، بسیاری از اساتید جامعهشناسی، فلسفه و تاریخ با این نگاه مخالفند. مناظره جاری قسمت اول از یک سلسله مناظره در این ارتباط است.
دیدارنیوز _ سرویس سیاسی: قسمت اول مناظره متنی محمدحسن علایی، جامعه شناس با بیژن عبدالکریمی، استاد دانشگاه درباره «گفتمان نظام سلطه جهانی» را میخوانید.
"ما" و نظام سلطه!
دکترمحمدحسن علایی - (جامعه شناس): طرح بحث اخیر دکتر بیژن عبدالکریمی که بی نسبت با بحثهای پیشین ایشان هم نیست عبارت است از "ما و نظام سلطه"، که در ذیل پارهای از ملاحظات خویش را در استقبال از اصل دغدغه وی و در جهت تمهید لوازم بحث مذکور معروض میدارم:
اولین انتقاد من به طرح بحث اخیر دکتر عبدالکریمی عبارت است از مفروض گرفتن یک "ما"ی کلی که با حقیقت جامعه ما ناهمخوان است. این در حالی است که اذعان به وجود انواع شکافهای اجتماعی واقعیّتی است که خود ایشان در تبیینها و تحلیلهای خویش ذیل گفتمان وفاق بارها از آن سخن گفته و نسبت به پیامدهای آن تذکار داده است.
دومین وجه انتقادی ملاحظات نگارنده مربوط میشود به نوعی ارادهگرایی در نحوهی بیان این مسئله که از اتفاق باز خود دکتر عبدالکریمی از منتقدان جدی همین مفهوم میباشد نوعی ارادهی نخبگانی که نه تنها متعرض تودهها میشود که با تکرار انتقادات -عموما وارد به زغم نگارنده- روشنفکران را آماج حملات خویش میسازد. گویی با تکرار این مباحث میتوان جلوی تکرار رخدادها و روندهای ناگوار اجتماعی و تاریخی را گرفت.
و اما سومین انتقاد به این طرح بحث تکرار عبارت شاهکاری هست که نظام در عرصه بین المللی آفریده است که در این فقره نیز علی رغم اینکه بنده تمام قد در کنار ایشان هستم در دفاع از نقش حیاتی قدرت نظامی ما برای ایجاد استقلال نسبی و حراست از مرزهای کشور، به عنوان یک دستاورد؛ اما این انتقاد را به نوع بیان وی وارد میدانم که تبیین تحلیلی و منطقی نسبت میدانهای اجتماعی، فرهنگی و مخصوصا اقتصادی با این شاهکار در بیان ایشان غائب است. شاهکار زمانی میتواند صفت دقیقی تلقی گردد که نظام در عین عدم تسلیم در برابر نظام سلطه از عهدهی تجمیع ظرفیتهای کشور در تامین حداقل معیشت اقشار آسیب پذیر برآید که مع الاسف در این مورد توفیق چندانی نداشته است.
در ادامه پاسخ دکتر بیژن عبدالکریمی را میخوانید:
آیا روشنفکران ما در جهت درست تاریخ ایستادهاند؟ (۱)
انتقاداتی تأمل ناشده (نگاهی به انتقادات دکتر محمد حسن علایی به مباحث «"ما" و نظام سلطه!»)
بیژن عبدالکریمی: دوست و برادر عزیز و بزرگوارم، جناب دکتر محمدحسن علایی، به طرح مباحث اخیر اینجانب، در نشستهای تلگرامی سهشنبهشبهای کانال تلگرامی خود با عنوان «ما و نظام سلطه» انتقاداتی را بیان داشتهاند که به نظرم نادقیق و تأملناشده مینماید.
ایشان سه انتقاد مشخص را به طرح مباحث بنده داشته اند:
۱. اولین انتقاد ایشان به اینجانب در خصوص «مفروض گرفتن یک "ما"ی کلی» است که «با حقیقت جامعۀ ما ناهمخوان است»، یعنی از نظر ناقد محترم از آنجا که جامعۀ ما یک جامعۀ متکثر است، لذا نمیتوان وجود یک «مای کلی» به منزلۀ «ما ایرانیها» را مفروض گرفت و از «ما و نظام سلطه» سخن گفت. در اینجا باید خاطر نشان کنم درست است که جامعۀ ایرانِ امروز با انواع شکافهای اجتماعی روبروست و این واقعیتی است که نمیتوان نادیدهاش گرفت، اما اولاً، هر جامعۀ متکثری دارای وجوه مشترک و وحدتبخش نیز هست. اگر ایران ما آنچنان با انواع شکافها و صفبندیهای گوناگون قومی، زبانی، طبقاتی، بینشی، فرقهای و. روبروست، پس سخن گفتن از «ایران»، «جامعه ایران»، «ملت ایران» و دیگر مقولات وحدتبخش چه معنایی دارد؟ اساساً هر مجموعهای را با دو نوع نگرش میتوان دید: الف. نگرش کثرتبین ب. نگرش وحدتبین. ما ایرانیان امروزه هر چقدر اسیر شکافها و قطببندیهای گوناگون اجتماعی باشیم در برابر بیگانگان امر واحد و یکپارچۀ «جامعه واحد ایران، ملت واحد ایران و کشور واحد ایران» را تشکیل میدهیم و این سخن به معنای انکار وجود تکثرها، شکافها و قطببندیهای گوناگون اجتماعی در «جامعۀ ما» نیست. اساساً وحدت با کثرت و کثرت با وحدت معنا مییابد. تمام مسئلۀ ما فهم کثرتها برای حفظ وحدتهاست. ثانیاً بحث بنده بیش از آن که یک بحث توصیفی باشد بحثی توصیهای و تنجیزی است. یعنی تکیۀ بنده بر این امر است که جامعۀ متکثر ایران «باید» در برابر نظام سلطۀ جهانی و قدرتهای بیگانه به منظور حفظ کیان و منافع خود «یک مای واحد» را تشکیل دهد و این امری است که بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی و اجتماعی ما فراموش کردهاند یا به اندازۀ کافی بدان التفات ندارند.
۲. دومین انتقاد دکتر علایی گرامی به احساس ایشان در خصوص وجود نوعی ارادهگرایی در سخنان بنده مربوط میشود. به زعم ایشان اینجانب تصور میکنم نخبگان کشور با ارادۀ خود میتوانند بر روند امور تأثیر بگذارند. این نیز سخن تأمل ناشدهای است. اگر روشنفکران و نخبگان و اساساً آگاهی و خودآگاهی یک جامعه نمیتوانند بر روند حوادث اثر بگذارند، پس این همه بحث و مناقشه در خصوص امور سیاسی و اجتماعی به چه دلیل است و چرا در تمام آنات شبانهروز روشنفکران، اصحاب نظر و فعالان سیاسی و اجتماعی به بحث و گفتگو با یکدیگر در خصوص مسائل سیاسی و اجتماعی میپردازند؟ آیا اعتقاد به هر گونه امکان سوبژگی انسان و اثرگذاری بر تقدیر سیاسی و اجتماعی و تکیه بر عنصر خودآگاهی اجتماعی و تاریخی به معنای ارادهگرایی و ولونتاریسم است؟ باز هم فکر میکنم این نقد دکتر علایی عزیز نقدی عجولانه و تأمل ناشده است، چرا که خود تلاشهای نظری ایشان و همین مباحث انتقادیشان نسبت به مواضع و نقطهنظرات بنده دلالت بر باور ایشان به امکان سوبژگی انسان و دخالت عنصر آگاهی در روند تحولات امور سیاسی و اجتماعی میکند، بیآنکه بر نوعی ارادهگرایی (ولونتاریسم) دلالت داشته باشند.
۳. سومین انتقاد ناقد محترم در خصوص تکیه و تأکید اینجانب بر شاهکار بودن کوششهای سیاسی و نظامی قدرت سیاسی کشور در عرصه بینالمللی و سیاسی و تبدیل یک کشور ضعیف و منفعل خاورمیانهای به یک بازیگر فعال منطقهای و جهانی است. ناقد محترم شاهکار خواندن این تلاشها را منوط کردهاند به موفقیت نظام سیاسی کشور در دیگر عرصههای فرهنگی و اقتصادی و تجمیع ظرفیتهای کشور در تأمین حداقل معیشت اقشار آسیبپذیر. لیکن باید توجه داشت هیچگونه رابطه ضروری میان این وجوه وجود ندارد. وقتی میگوییم دیوان حافظ یک شاهکار ادبی است این سخن ضرورتاً به این معنا نیست که حافظ در دیگر وجوه زندگی فردی و اجتماعی خویش نیز توانا بوده است یا نابغه نظامی بودن ناپلئون هیچ رابطه ضروری با نبوغ یا عدم نبوغ وی در عرصههای هنری، فرهنگی و اجتماعی ندارد، به خصوص که بسیاری از معضلات، ناکارآمدیها و عدم فراهم شدن بستری برای بهبود وضعیت زندگی مردم و معیشت آنها به مناسبات نظام سلطه با ما نیز مرتبط میشود، امری که در این چند دهۀ اخیر هیچگاه روشنفکران در تحلیلهای خود بدان اشاره نکرده و نمیکنند. به گمانم این انتقادات دکتر علایی گرامی بیشتر واکنشی است نسبت به فروپاشی بسیاری از مفروضات جریان روشنفکری به واسطۀ مباحث مطروحه در نشست «ما و نظام سلطه»، مباحثی که عمدۀ روشنفکران ما هیچ پاسخ روشنی به آنها ندارند و بیشتر از خود واکنشهای احساسی و عاطفی نشان میدهند. به هر تقدیر از امعان نظر دوست و برادر عزیزم، دکتر علایی گرامی و زحمات ایشان در بسط گفتگوهای مسائل ملی بی نهایت سپاسگزارم.
۲۵ اسفندماه ۱۴۰۲
قسمت دوم به زودی منتشر میشود