در حالی که هنوز شمارش آرای انتخابات مجلس شورا و مجلس خبرگان تمام نشده، اما شماری از چهرههای مشهور سیاسی و اجتماعی با بیاعتمادی مردم مواجه شدند و ناامید میدان را ترک کردند.
دیدارنیوز ـ آرش راهبر: نیمه شب یازدهم اسفند وقتی جیرجیرکها هم از شدت سرما صدایشان در نمیآمد، شمارش آرای انتخابات مجلس شورا و مجلس خبرگان آغاز شد و خیلی از نامزدها خواب به چشمشان نیامد که بدانند آیا چهار سال آینده را در ساختمان سه گوش بهارستان خواهد گذراند یا نه؟
چند ساعت بعد، خیل زیادی از ثبتنام کنندگان انتخابات فهمیدند که جایی در فهرست برندهها ندارند و باید برای چهار سال بعدشان فکری کنند. در حالی که از چند نفری هم به عنوان «بازنده بزرگ» یاد شد یعنی آنهایی که به نظر میآمد به دلایل مختلف شانس زیادی برای حضور در یکی از مجلسین را خواهند داشت.
به هر حال آزمونی مثل انتخابات مجلس، جایی است که افراد خود را در معرض قضاوت مردم قرار میدهند و میتوانند بفهمند که اعتبارشان در نزد افکار عمومی تا چه اندازه است. دانستن اینکه آیا سلبریتی بودن در عرصه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ورزشی و رسانهای برای جلب آرای مردم کافی است و میتوان بدین وسیله، چهار صباحی در مجلس لنگر انداخت یا اینکه هنوز هم بسیاری از مردم برای قوه قانونگذار کشور حساب و کتاب میکنند و رفتار و کردار نامزدها را در محاسبه میآورند؟
در ادوار گذشته انتخابات مجلس هم البته شاهد شگفتیهایی بودیم و کسانی که به نظر انتخابشان قطعی بود از قافله جاماندند، اما در انتخابات یازدهم اسفند ۱۴۰۲، تعداد بیشتری از نمایندگان تندرو و یا آنهایی که زیادی برای حضور در مجلس خوشخیال بودند، از جانب مردم با بیاعتنایی و حتی تنبیه مواجه شدند.
بیش از همه رای نیاوردن آیتالله آملی لاریجانی در انتخابات خبرگان تعجبآور بود و اینکه چطور قاضیالقضات سابق اینچنین در عرصه انتخاب عمومی، ناچار ردای «بازنده بزرگ» را به تن خود دید.
اما ناکامان بزرگ دیگر هم محمد باقر نوبخت و محمد جواد باهنر بودند که شاید حضور خود را در مجلس آینده قطعی میپنداشتند، اما تبدیل به نماد نسلی از سیاستمداران شدند که دیگر مردم تمایلی به ادامه حضور آنها در حکمرانی ندارند و این پیغام شاید برای بسیاری از همقطاران این دو نفر در اردوگاه اصلاحطلبی و اصولگرایی هم معنی خواهد یافت.
نوبخت در صفحه مجازی خود پیغام داد: «نگران شما بودم، آمدم. همه شما نیامدید. همچنان نگران، ولی با وجدانی آسوده، برگشتم.» و به نظر میآید همنسلان نگران او نیز باید برگردند به منزل و بقیه عمرشان را صرف خانواده و نوه و نتیجهشان کنند.
برخی از نمایندگان سابق هم به خاطر تکرویها و هیچ انگاشتن افکار عموم مردم در چهار سال گذشته و اصرار بر رفتار و گفتارهای غلط، متملقانه و آزاردهنده خود نتوانستند در حوزه انتخابیه خود به کرسی مجلس دست پیدا کنند و مدال وکیلالملهگی از گردنشان برداشته شد! مثال روشن این گروه حسن نوروزی نماینده جنجالی رباط کریم در دوره یازدهم مجلس، علی اصغر عنابستانی نماینده سبزوار که در تهران به یک سرباز سیلی زد و بیژن نوباوه نماینده صدا و سیمایی تهران بودند که حسابشان با مردم به این شکل صاف شد!
اما بودند کسانی که با خوشخیالی تمام و اتکای سادهلوحانه به تعریف و تمجیدهای عدهای در فضای مجازی یا سیاهی لشگر فالوئرهای خود در صفحات مجازی، تصور کردند که وقتش رسیده سرمایه اجتماعیشان را در بانک مجلس سرمایهگذاری کنند و وارد عرصه سیاست شوند و آینده خود را بیمه کنند. قطعا تعداد زیادی از نامزدها بودند که بوی کباب به مشامشان خورد، اما نمیدیدند که دارند چیز دیگری داغ میکنند.
در غیبت بزرگان سیاست و خبرگان حقوق مدنی و اجتماعی کشور، تصور عدهای این بود که از این آب گلآلود برای آنها ماهی بزرگی مثل نمایندگی مجلس به قلاب خواهد افتاد، اما کاهش مشارکت مردم از یک سو و چرخش آرای اخذ شده به آنها ثابت کرد که دیگر اینقدر هم اوضاع در هم ریخته نیست.
مثال واضح این گروه از نامزدهایی که از هول هلیم در دیگ افتادند هم استاد ایرج ملکی، طنزپرداز و فیلمساز خودخوانده اهل کرمانشاه است که توجه توام با تمسخر مردم را به حساب محبوبیت و توانایی خود گذاشت و در نهایت هم نتوانست حتی در برهوت کاندیداهای قوی و کارآمد، رأی کافی برای حضور در مجلس را به دست آورد.
شاید آقای ملکی حتی برای روز نخست مجلس هم سناریویی نوشته بود و چند تا از آن لطیفههای آبکیاش را هم آماده کرده بود که برای همکاران جدیدش تعریف کند و از فرط بیمزهگی آنها را به غش و ضعف بیندازد، اما حالا باید برود به جمع بازندههایی بپیوندد که احتمالا از دیروز تا حالا در گوشهای چمباتمه زدهاند و مدام از خود میپرسند: «پس چرا اینجوری شد؟»
شاید بد نباشد آن بازیگر جذاب ویدیوی «مزاحمت» از ساختههای مشعشع ایرج ملکی با همان فیگور اسگلمآب خود یک دفعه وارد کادر شود و از استاد بپرسد: «چطو بتو رأی ندادن؟»