در هفتهای که گذشت سوژههای جالبی مورد توجه عوامالملک قرار گرفت؛ از جایزه معروف غربی و جنگ و سفر یک فرد نامآشنا به گواتمالا تا بیهوشی در داخل مترو و خیابانی که در کنار کاخ سفید قرار است به نام پیرجاهد شود!
دیدارنیوز _ عوامالملک:
جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲
این غربیها واقعا موجودات عجیب و غریبی هستند. اصلا فکر کنم کلمه غرب به معنای غریب باشد. البته نه از آن غریبهایی که خود ما هستیم در میان بیگانگان. غریب به معنای عجیب. چون دقیقا در روز جمعه که میخواهیم کمی استراحت کنیم و تمرکزمان را روی صحبتهای بزرگواران شهرهای مختلف بگذاریم ناگهان در پوشش یک کار مشکوک که دادن یک جایزه معلومالحال، اما بیارزش به یکی از نسوان زندانی به نام نرگس بود سعی کردند حواس ما را پرت کنند. همین که اجازه دادهایم اسم یک مجرم زندانی را به عنوان برنده جایزه بخوانند نشانه آزادی در کشور ماست؛ و جالب اینجاست که غربیها با سر و صدا کردن نمیخواهند بگذارند این آزادیهای موجود در کشور ما دیده شود. چون نگرانند اگر عوامشان با این نوع آزادی آشنا بشوند دلشان بخواهد و زیر بار حکومتهای سرکوبگر خودشان نروند.
شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲
هنوز از ماجرای دیروز عصبانی و خسته بودم. روزنامهها را نگاه کردم. معلوم بود روزنامههای اصلاحیون خودشان فهمیدهاند که نباید درباره آن به اصطلاح جایزه حرف بزنند، چون عوام به صورت خودجوش با ایشان برخورد خواهند کرد. روزنامههای اصولیون با تیترها و عکسهای مناسب سعی کرده بودند به عوام بفهمانند این جایزهها اگر در هر جای دنیا ارزش داشته باشد در داخل ایران قطعا ارزش ندارد. مطالب خوبی بود. قبل از ظهر خبرهای مهمی از خاک اسرائیل رسید. تصاویر و فیلمها را هم دیدم. باید بگویم آن روزشمار میدان فلسطین را سریعا به روز رسانی کنند و از عدد ده شمارش معکوس بگذارند.ای کاش محمود اینجا بود و این روزها را میدید. مطمئن نیستم در گواتمالا به این اخبار خوب دسترسی داشته باشد. ذهنم خیلی درگیر این اتفاقات بود. به نظرم اتفاقات اسرائیل پاسخ طبیعی همه کسانی بود که ما را دوست دارند و میدانند غربیها و اسرائیلیها از دیروز این بساط جایزه را راه انداختهاند که ما را ناراحت کنند. شب خبر اجرای FATF توسط خواصالدولههای اقتصادی را خواندم. خبر مهمی است. در عصر ابراهیم اجرای FATF ایرادی ندارد، چون خیالمان از دکتر ابراهیم و خواصالدولههایش راحت است. حسن و اسحاق و جواد میخواستند به بهانه FATF راه نفوذ غربیها را باز کنند، ولی دکتر ابراهیم و محمد و حسین اینطوری نیستند.
یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲
خبرگزاری بودجهبگیر اعلام کرد که شاخص بورس در تلآویو ۴ درصد سقوط کرده است. مهم است. از دیروز که حمله شروع شده اقتصادشان هم در حال فروپاشیست. اگر آن تابلوی شمارش معکوس را درست کرده باشند امروز باید عدد ۹ را نشان بدهد. صحبتهای رییس دانشگاه سنکارلوس گواتمالا را خواندم. گفته که از محمود دعوت کرده که برای رفع آلودگی رودخانه موتاگوا از زباله در گواتمالاسیتی راهکار بدهد. نشان میدهد همه جهان میدانند که باید از نظرات تخصصی محمود و سایر خواص ما به خوبی استفاده کنند. خوب است محمود اگر به تهران برگشت به علیرضا هم راهکار بدهد. بالاخره درست است که تهران مثل گواتمالاسیتی رودخانه ندارد، اما چند نهر پرآب دارد و تازه کلی هم کوچه و خیابان دارد که در آنها مخازن جمعآوری زباله هستند و رسیدگی به همه آنها واقعا کار سختیست. علیرضا نمیتواند همزمان هم حواسش به شعارهایی که باید روی بیلبوردها بنویسد باشد و هم نگران جمعآوری زبالهها باشد.ای کاش محمود به خاطر علیرضا هم که شده زود برگردد. گزارش مرکز تحقیقات خواصالملهها را خواندم. قیمت مسکن و اجارهبها در پنج ساله گذشته ده برابر شده است. تقصیر حسن است. اولا که سه سال از این پنج سال در دوران حسن بوده و ثانیا از شروع عصر ابراهیم نه چیزی گران شده و نه مشکلی وجود دارد. اتفاقا در عصر ابراهیم همه چیز ارزان شده است. مثلا همین امروز در بورس همه چیز طوری ارزان شد که اگر در هر جای دیگر دنیا بود خواص و عوام نگران میشدند و فکر میکردند شاخص بورس سقوط کرده و وضع اقتصاد بد است. مثل اتفاقی که امروز در تلآویو افتاد. اما ما نگران نمیشویم. چون میدانیم این چیزها دستاوردهای عصر ابراهیم است.
دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲
احمد، خواصالدوله امور داخله درباره ارتباط صبحانه نخوردن با بیهوش شدن داخل مترو توضیح داد و گفت این حادثهایست که ممکن است هر روز در هر جای کشور اتفاق بیفتد. صحیح است. شاید لازم باشد خواصالدوله امور صحه از عوام بخواهند در رژیم غذاییشان نمک و هر چیز دیگری که باعث افزایش فشار خون میشود را استفاده کنند که صبحها دچار افت فشار نشوند و بهانه به دست دشمنان کشور و به خصوص شکستخوردگان سیاسی ندهند. چون احمد گفت که این دو گروه نمیخواهند فضای عمومی کشور آرام باشد. یکی از خواصالبلد اعلام کرد که داخل واگنهای قطارهای سری ۳۱۰ مترو دوربین وجود دارد. اما علیرضا، رییس بلدیه معتقد است داخل واگنهای مترو دوربین نداریم. خود من معمولا روی سقف واگنهای مترو یکی چیزهای گرد و قلنبه مشکی میبینم که تا حالا فکر میکردم دوربین است. ولی با صحبتهای علیرضا احتمال میدهم مربوط به سیستم اعلام حریق باشد و برای این در سقف واگنها قرار دادهاند که اگر کسی داخل واگن سیگار کشید آژیر مترو به صدا دربیاید و فرد سیگاری را از قطار پیاده کنند. اعلام شد که قرار است از روز بیست مهر توزیع شیر خشک عادی در داروخانهها با ثبت کد ملی و تاریخ تولد نوزاد در سامانه انجام شود. کار خوبیست. مستندسازی میشود و وقتی نوزاد بزرگ شد میتواند بفهمد والدینش در چه تاریخهایی و از کجا برایش شیر خشک میخریدند تا بخورد و بزرگ شود. عدهای میخواهند جوسازی کنند که این کارها به خاطر کمبود شیر خشک است، ولی اینطور نیست. فقط برای ثبت خاطرات کودکی عوام نسلهای جدید است. شاید لازم باشد همین کار را درباره پوشک نوزادان هم انجام بدهند. مخصوصا که در دوران حسن، کمبود پوشک هم ایجاد شده بود، ولی خوشبختانه در عصر ابراهیم این مشکل هم حل شد.
سهشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲
نتایج بازیهای آسیایی را دیدم. این چند روز، چون اول بابت آن جایزه ناراحت شده بودم و بعد هم به خاطر نزدیک شدن به شکست اسرائیل خوشحال بودم فرصت نداشتم اخبار ورزشی را دنبال کنم. متوجه شدم که هم مدالهایمان کمتر بوده و هم رتبهمان سقوط کرده است. چیز مهمی نیست. این مدالها و رتبههای ورزشی دنیوی ارزشی ندارد. باید بگذاریم بقیه دنیا دلشان به این مقامات پست و دنی خوش باشد. تصاویر مصاحبه مطبوعاتی مهدی، خواصالدوله امور استاندارد را دیدم. گویا درباره یک مدل موبایل آمریکایی نکاتی را مطرح کرده بود، اما طبق معمول خبرنگاران نفهمیده بودند منظور خواص چیست و به همین خاطر یکی دیگر از خواص به مهدی تلفن زد و تذکر داد که به خبرنگاران تذکرات لازم را بدهد که آن چیزی که در صحبتهای مهدی شنیدهاند و حتی ضبط کردهاند آن طوری نیست که شنیدهاند و ضبط کرده اند. بلکه این طوری هست که الان دوباره میگوید. خیلی خوب است که خواص حواسشان به همه چیز هست و سعی میکنند به عوام روشهای درست شنیدن و حتی درست ضبط کردن را یاد بدهند.
چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۲
خبر ورود شیخ ابراهیم از نیجریه به تهران را شنیدم. صحنه را هم دیدم. تاثیرگذار بود. قرار است در دانشگاه تهران به او دکترای افتخاری بدهند. کار سخت میشود. یعنی قرار است از این به بعد دو تا دکتر ابراهیم داشته باشیم. برای اینکه آیندگان در موقع خواندن خاطرات دچار مشکل نشود از حالا به بعد وقتی مینویسم دکتر ابراهیم یعنی دکتر ابراهیم خودمان که اورجینال است و برای دکتر ابراهیم جدید از لفظ دکتر ابراهیم لاگوس استفاده میکنم که به پایتخت نیجریه اشاره شده باشد. فیلم صحبتهای یک متخصص تاریخ فلسطین و اسرائیل در تلویزیون بودجهبگیر را تماشا کردم. مثل همیشه خیلی چیزها یاد گرفتم. فهمیدم زمینهای فلسطینیها را یک ایرانی به نام سیدضیا خریده و به اسرائیلیها فروخته است؛ و این سیدضیا همان کسی است که به رضاخان در کودتای بیست و نه اسفند کمک کرده بود. تا حالا فکر میکردم رضاخان در بیست و چهار اسفند کودتا کرده و بیست و نه اسفند روز ملی شدن صنعت نفت بوده. فهمیدم که اشتباه میکردم. صحبتهای عبدالحسین از خواص انقلابی فرهنگی را شنیدم. از نام برخی سیگارها ناراحت بود. راست هم میگوید. چرا در چهل و پنج سال گذشته خواص رسیدگی نکردهاند. چه معنی دارد که مثلا اسم سیگار، بهمن باشد. تازه هم بهمن پایه کوتاه وجود داشته باشد و هم بهمن معمولی. خوب است اسمش را عوض کنند و از اسامی استفاده کنند که با شرایط غربیها و فروپاشی قریبالوقوعشان بخواند. مثلا سیگار صلح نوبل یا سیگار تلآویو یا حتی سیگار جو؛ که با هر پک زدنی کوتاه شود و آخر هم تمام شود. حتی با توضیحاتی که از کارشناس تلویزیون بودجهبگیر شنیدم خوب است یک سیگار بیست و نه اسفند هم داشته باشیم که معلوم شود کودتای رضاخان و سیدضیا تمام شده است. آقای سردار اعلام کرد که شیب سرقتها در کشور از نوزده به چهار درصد رسیده و در تلاش هستند که این رقم به صفر برسد و سپس به سمت کاهش بروند. آمار و آرزوهای آقای سردار درباره سرقتها ترکیبی از جبر و هندسه و حتی ریاضیات جدید بود. احتمالا اگر همه چیز طبق برنامههای آقای سردار پیش برود به زودی عوام اموال خودشان را میدزدند و به همدیگر هدیه میدهند تا شیب نمودار درست عمل کرده باشد. باید از نقطهای که شیب نمودار صفر است مشتق گرفته شود تا بتوان میزان کاهش سرقتها را پیشبینی کرد.
پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۲
روی بیلبوردهای بلدیه خواندم که قرار است در محل پروژههای عمرانی یک بالن قرمز هوا کنند. ابتکار جالبیست. این ایدههای بدیع تا قبل از ریاست علیرضا در بلدیه به ذهن کسی نرسیده بود. باعث اشتغالزایی هم میشود. بالاخره یک عده بالن تولید میکنند، یک عده بادش میکنند و یک عده هم هوایش میکنند. هر چقدر تعداد پروژهها بیشتر شود، چون به بالنهای بیشتری احتیاج خواهد بود عوام بیشتری هم سر کار میروند. دست علیرضا درد نکند. نشان داد که درست است نمیتواند فیل هوا کند، اما کاری که از دستش بربیاید را برای شهر انجام میدهد. باید عوام شهرهای دیگر هم تصاویر این بالنها را ببینند تا در فردای روز جانشینی دکتر ابراهیم بدانند چه کسی میتواند برایشان بالن هوا کند. تصاویر تاثیرگذار گفتگوی آقای سرهنگ با جو از طریق بیسیم را دیدم. حجت را بر جو تمام کرد. خیلی هم خوشحال شدم. چون فهمیدم جو مجبور شده زبان فارسی را یاد بگیرد تا بتواند کلمه ایران را بگوید. خوشبختانه در کشور ما هم خواص و هم عوام همگی به زبان انگلیسی مسلط هستند. چون روزی چندین بار اسم آمریکا و حتی بعضی کشورهای دیگر خارجی را میآوریم. اینطور که از حرفهای آقای سرهنگ فهمیدم، چون به زودی قرار است واشنگتن را بگیریم عدهای در حال نامگذاری خیابانهای آنجا هستند. به نظرم اسم خیابان کنار کاخ سفید را بگذاریم پیرجاهد. شاید آنها نفهمند ما چرا این اسم را انتخاب کردهایم، ولی ما هم اگر نفهمیدیم ایرادی ندارد. آخر شب حرفهای رییس نظمیههای یزد را خواندم. امسال ۲ تن تخمه شور بین رانندگان بینشهری توزیع کردهاند تا سوانح رانندگی کم شود. فهمیدم که تا حالا اهمیت تخمه مخصوصا از نوع شور آن را درک نکرده بودم. نشان میدهد نظمیههای ما به دنبال روشهای نرم و بانمک برای محافظت از عوام هستند.