گفتگو با اردشیر بهرامی؛ پژوهشگر حوزه اجتماعی و نویسنده کتاب «فرهنگ، توسعه و خودکشی در غرب ایران» / قسمت اول

دیدارنیوزـ یکی از مسائلی که در چند دهه اخیر در حوزه جامعهشناسی اجتماعی و اقتصاد سیاسی در ایران مورد توجه پژوهشگران و محافل علمی قرار گرفته بحث توسعه، توسعه نامتوازن و پیامدهای آن بر جامعه ایرانی بوده است. به نظر میآید یکی از مهمترین آسیبهایی که توسعه نامتوازن ایجاد کرده، پدیده خودکشی، بهویژه در مناطق غرب کشور است.اردشیر بهرامی دانشجویی رشته جامعهشناسی پژوهشگر و جامعهشناس و مردمشناس که در دبیرخانه پیشگیری از آسیبهای اجتماعی شهر تهران فعالیتهایی دارد، پژوهشی جدی در خصوص ارتباط توسعه با آسیبهای اجتماعی در غرب کشور انجام داده و حاصل کار او کتابی با عنوان «فرهنگ، توسعه و خودکشی در غرب ایران» بوده که توسط انتشارات جهاد دانشگاهی چاپ شده است.
چگونه خودکشی در غرب کشور به مساله تبدیل شد
دیدارنیوز: در ابتدا در خصوص کتابتان صحبت کنید و اینکه چگونه شد که به مسئله خودکشی در غرب کشور پرداختید؟ چه ضرورتی شما را متوجه این موضوع کرد که خودکشی در غرب کشور با سایر نقاط متفاوت است؟
بهرامی: من دانشجوی دکترای جامعه شناسی هستم. هر انسانی در حیطه فعالیتهای علمیاش توجه خاصی به مسائل زیست بوماش دارد. مسئله خودکشی هم تقریباً حدود 10 یا 12 سال پیش ذهن من را مانند سایر گروههای فعال اجتماعی معطوف به خود کرد. مساله برای من از یک پرسش جدی شروع شد، اینکه چرا خودکشی در مناطق غرب ایران مسئله است؟! چرا هر ساله روند رو به رشد دارد؟! کتابی هم که در این زمینه تالیف شده، نتیجه ده سال مطالعات میدانی من با رویکرد انسانشناختی و جامعهشناختی در خصوص خودکشی است و بر پایه مجموعهای از مطالعات، مشاهدهها و مصاحبههای میدانی در جامعه غرب و جنوب غرب کشور قرار دارد.
جامعه مورد مطالعه، مناطق زاگرسنشین مانند کرمانشاه، ایلام، لرستان، بخشی از خوزستان، بخشی از کردستان، همدان و چهارمحال و بختیاری بوده که پدیده خودکشی در این شهرها در طول سالهای گذشته تبدیل به آسیبی جدی شده است.
مسئله اصلی این است که در اثر خودکشی خیلی از افراد جان خود را از دست میدهند. شیوه مواجهه با مشکلات و شیوه برخورد با مسائل روزمره زندگی به عنوان یک رفتار تکانشی و واکنشی و اعتراضی، به شکل خودکشی خطرناک است. در چنین جامعهای خودکشی قبحش ریخته شده و خیلی از جوانان و زنان ما به راحتی و با کمترین مشکلی به این رفتار پرخطر متوسل میشوند و این میتواند پیامد بسیار جدی بر جان و جسم و روح و روانشان به دنبال داشته باشد.
آمارهای موجود در خصوص خودکشی، هر چند پراکندگی دارند اما همه، گواه یک مسالهاند و آن اینکه خودکشی در غرب کشور روند فزایندهای داشته و همچنان در حال افزایش است. متأسفانه برنامههایی که سازمانهای متولی برای کنترل و کاهش این مسئله داشتهاند، خیلی نتیجهبخش نبوده است. دلیل اصلی هم این است که ما شناخت درستی از مسئله خودکشی نداریم و نتوانستیم به عمق این مسئله نزدیک شویم. به درستی نفهمیدیم که خودکشی به چه معنا است. فلسفه خودکشی برای یک انسان چیست. چرا یک زن و جوان با یک مشکل به ظاهر بیمعنی و ساده به خودکشی متوسل میشود. ما نتوانستیم به ریشهها و زمینههای اصلی فرهنگی آن جامعه نزدیک شویم.
من نقدی که دارم بیشتر به همکاران جامعهشناس خودم است. متأسفانه مطالعاتشان خیلی مبتنی بر شواهد و وقایع اجتماعی آن جامعه نبوده است. صرف اینکه با یک رویکرد و یک تئوری نظری که در مورد خودکشی وجود دارد، بخواهیم خودکشیهای غرب ایران با ساختار فرهنگی قومی و اجتماعی خاص خود را با آن تئوری نظری مطالعه و تحلیل کنیم، راهگشا نیست.
شهرهای غرب کشور ایران رتبه اول خودکشی در تمام جهان را داراست
دیدارنیوز: اکنون وضعیت ایران در مقایسه با جهان در بحث خودکشی چگونه است؟
بهرامی: با توجه به آمارهایی که در چند سال اخیر در سازمان بهداشت جهانی گرفتیم و مطالعه کردیم وضعیت آمار خودکشی در کل ایران مطلوب است. ایران رتبه 108 در دنیا را دارد اما با توجه به اینکه نرخ خودکشی در صد هزار نفر گزارش میشود، در غرب ایران نرخ خودکشی در صد هزار نفر، 30 تا 70 نفر است، یعنی این منطقه بالاترین آمار خودکشی در دنیا را دارد. در مورد آمارها همیشه حساسیتی وجود دارد و در گزارشات ملی و رسانهها سعی میشود واقعیتها بیان نشوند اما واقعیت این است که در ایران و به خصوص برای زنان و جوانان خودکشی یک تهدید اجتماعی جدی است.
در سال 2014 نرخ خودکشی در کل ایران 5/5 % در صد هزار نفر بود. در حالی که آمارهای خودکشی در مناطق ایلام و کرمانشاه و لرستان و خوزستان همان طور که گفتیم، چیزی بالاتر از 70 در صد هزار نفر است. در حالی که بالاترین آماری که کشورهای کره جنوبی و آسیای شرقی و روسیه و سایر کشورها دارند در بالاترین نرخ، 35 نفر در هزار نفر است. بنابراین، این میزان خودکشی در غرب کشور ترسناک است و باید زنگهای خطر را برای بسیاری از نهادها و سیاست گذاریها به صدا درآورد اما رویکردها در برنامهریزیهای کلان، درست و مبتنی بر واقعیات آن جامعه به ویژه جوامع محلی و گروه های قومی و زبانی نیست به همین دلیل شناخت درستی از واقعیت خودکشی وجود ندارد.
در ایران، زنان و جوانان خودکشی میکنند در جهان، سالمندان
دیدارنیوز: به لحاظ سنی و جنسیتی وضعیت خودکشی در ایران و غرب کشور چگونه است؟
بهرامی: در همه جای دنیا نرخ خودکشی در میان سالمندان و مردان خیلی زیاد است. در همه کشورهای دنیا مردان بیشتر خودکشی میکنند. به لحاظ سنی هم سالمندان بیشتر دست به انتحار میزنند. اما این ویژگی در جامعه ما خاص است و جای کار دارد که چرا در جامعه ما جوانان خودکشی میکنند و به لحاظ جنسیتی خودکشی زنان بیشتر است.
بر اساس مطالعات من میانگین سنی بیش از 70 درصد از قربانیان خودکشی، 24 سال است. یعنی قربانیان عمدتا بین 15 تا 30 سال سن دارند. واقعا ساختار اجتماعی در غرب کشور چگونه است و تجربه تاریخی استانهای غرب ایران به چه شکل بوده که چنین پدیدهای را با این ابعاد و در این گروه سنی شاهد هستیم؟
جنگ، فروپاشی اجتماعی، توسعه و خودکشی
دیدارنیوز: از حیث تبیین تاریخی وضعیت خودکشی در غرب کشور و شدت و ضعف آن به چه صورت بوده است؟
بهرامی: مطالعات میدانی من نشان میدهد که خودکشی قبل از انقلاب انگشت شمار بوده است. تجربه جنگ اما از دو جهت برای مناطق غرب ایران آسیبهای جدی به دنبال داشت. یکی اینکه خود جنگ اثرات روانی بر آن مناطق گذاشت مثل بمبارانها و از دست دادن خانوادهها و فشارهای روانی ناشی از بمبارانها و قطع عضو و درگیریهایی که در منطقه غرب ایران صورت گرفت، روح و روان مردم این مناطق را مورد آسیب قرار داد. و مساله دوم وقوع نوعی فروپاشی اجتماعی در منطقه بود بدین معنا که پیامدهای جنگ، خیلی از ساکنین را وادار به مهاجرت به شهرهای چون تهران و سکونت در حاشیهها کرد.
نقدی که من به برنامههای توسعه پس از جنگ دارم این است که ساکنین آن مناطق علی رغم آن همه ایثار و مقاومت برای حفظ کیان و ارزشهای این کشور، و گذشتن از جان، مال و فرزند و زندگیشان، پس از جنگ به لحاظ زیر ساختهای توسعهای و توجه به مناطق جنگ زده مورد توجه قرار نگرفتند و فقر برای همیشه در این مناطق دائمی شد.
شکلگیری توسعه نامتوازن سبب شد که مراکز و شهرکهای صنعتی و همچنین کارخانهها و بنگاههای صنعتی در مرکز متمرکز شوند و سایر شهرها به حاشیه اقتصاد ملی بروند؛ بنابراین یک رابطه مرکز و پیرامونی بین استانهای مرکزی ایران و مناطق غربی و جنگزده شکل گرفت. بر اساس آمارها و گزارشهایی که در سازمان برنامهریزی استانهای غرب کشور وجود دارد، این استانها طی سه دهه همیشه پایینترین سطوح توسعه یافتگی اقتصادی- اجتماعی را داشتهاند. این در حالی است که با ترویج فرهنگ شهری و همگانی شدن رسانهها، فرهنگی جدید با باورهای متفاوت وارد منطقه شد؛ در همان حال اما، زیر ساختهای فرهنگی و اقتصاد و اشتغال و کسب و کار و رونق اقتصادی، علیرغم همه ظزفیتهایی که داشتند، تغییر نکردند و رو به بهبود نرفتند بنابراین نوعی توسعه نامتوازن شکل گرفت و ادامه یافت.
بیشترین مهاجرتها و آسیبهای اجتماعی مربوط به مناطق غرب کشور است. نسلی که امروز خودکشی میکنند همان نسلی هستند که دوره کودکی خود را در جنگ تجربه کردند. نسلی که دوران کودکی خود را با همه آن اثرات روانی و بمبارانها و کشته و شهید شدن خانوادهها و افسردگیها و محرومیتها گذراند.
این فقدان و از دست دادنها را اگر در متن فرهنگ غرب کشور بیاوریم و شناختی از آیینها و مناسک سوگواری و مرگ در این مناطق داشته باشیم، تاثیرات دیرپای آن در میان افراد را بهتر درک می کنیم.
آیین سوگواری در این مناطق بسیار جدی است. مرگ یک جوان میتواند تا مدتهای طولانی اثرات روانی و اجتماعی بر خانواده و اطرافیان داشته باشد. استان لرستان درطول جنگ، 6600 شهید داده اما سهمش از توسعه بعد از جنگ چه میزان بوده است؟! قطعاً سهمشان از توسعه صفر بوده که ما بیشترین آمار مهاجرت و بیکاری و بیشترین شاخص فقر را داشته و داریم. یعنی در رنکینگ شاخصهای توسعه استانها، مناطق ما طی سه دهه جزء استانهای محروم از توسعه بودهاند.
این شکاف هیچگاه پر نشده و عمیقتر هم شد. انواع مهاجرتها شامل مهاجرت کارگری، مهاجرت نخبگان، کارمندان، روشنفکران و تحصیلکردهها، از جمله پیامدهای این شکاف و فروپاشی است. این بیتوجهی به نظام معیشت روستایی سبب شد گروههای حاشیهای مثل زنان و کودکان و نوجوانان در اثر کوچکترین تضاد و تنشی دست به خودکشی بزنند.
خشونت، نابرابری و خودکشی
دیدارنیوز: دو عامل فرهنگ و اقتصاد چگونه در پیوند باهم بستر خودکشی را فراهم میکنند؟
بهرامی: تیغ خودکشی دو لبه دارد، یکی فرهنگ سنتی است که به خاطر فقر خشونت تولید میکند و دیگری برنامههای توسعه نامتوازن است که بیعدالتی و نابرابری ایجاد کرده است. این دو عامل در کنار هم آسیب اجتماعی ایجاد میکند. یعنی از یک طرف فرهنگ سنتی به خاطر فقرِ آگاهی مدرن، جامعه را به سمت تقدیرگرایی میکشاند و جامعه در آن وضعیت میماند و در مقابل تغییرات مقاومت میکند. از طرف دیگر فقری که نتیجه توسعه و برنامههای توسعه نامتوازن، شتابان و رها شده است، آسیبهای چون مهاجرت ایجاد میکند.
فقدان بینش جامعه شناسی در حوزه آکادمیک، در مطالعات ملی و طراحی و اجرای طرحهای توسعه، سبب شده است در سطح کلان، برنامههای توسعه با فرهنگ حاکم بر جامعه همخوانی نداشته باشد. درنتیجه آگاهیهای مدرن که از طریق آموزش، رسانهها و سایر محصولات فرهنگی دنیای جدید به وجود آمده، با زیرساختهای اقتصادی هماهنگ نشدند و به همین دلیل این آگاهی نه تنها کمکی به رفاه اجتماعی نکرد، بلکه در فضای جامعه و خانواده تولید خشونت و تضاد و اختلاف کرد.
این دوگانگیها تداوم یافت، تداوم تضادها باعث میشود که آستانه تحمل ما کاهش یابد و گفت و گوی ما به نتیجه مطلوبی نرسد. چون توسعه و تغییرات آن برای همه جامعه یکی نبوده یعنی شما میبینید که زنان و نوجوانان و جوانان نسبت به گروههای دیگر تغییرات را بهتر میپذیرند و با توسعه همراه میشوند. اما نسل پدرانی که تجربه زندگی سنتی را داشتهاند کمتر به سمت تغییرات میآیند در نتیجه یک فاصله و اختلاف فرهنگی در کانون خانواده شکل میگیرد.
گذار ناقص از سنت به مدرنیته تولید بحران و خودکشی میکند
دیدارنیوز: از صحبتهای شما متوجه شدم که میشود از بحث توسعه به بحث مدرنیته هم رسید. یعنی جامعه غرب کشور وارث فرهنگ سنتی و مذهبی بوده و هست، مفاهیم مدرن از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی و همچنین تأسیس دانشگاههای آزاد و پیام نور و دولتی وارد جامعه غرب کشور شد و زنان و جوانان بیشتر از سایرین در معرض پیامهای جدید قرار گرفتند. از طرف دیگر در حالی که جامعه هنوز به لحاظ فرهنگی و فکری روستایی بود، وارد مرحله شهرنشینی شد. یعنی ساختارهای سنتی ادامه حیات دادند و تداوم این ساختارها مانع از نشست آگاهی مدرن در این جامعه شد. این دوگانگی مخصوصاً در مورد زنان وجود دارد. شما هم اشاره کردین که آمار خودکشی در بین زنان زیادتر است. مدرنیته چه باورهایی را در ذهن و زندگی زنی که در غرب کشور زندگی میکند مورد پرسش قرار میدهد که با ایجاد دوگانگی، او را به سمت خودکشی سوق میدهد؟
بهرامی: خشونت در جامعه سنتی قطعاً بیشتر از جامعه مدرن امروزی است. اما گفتمانهای توسعه، مدرنیته و نوسازی باعث میشود که زنان در غرب ایران از یک درک اجتماعی مبتنی بر حقوق فردی و اجتماعی برخوردار شوند. متاثر از آگاهیهای مدرن، یک زن جوان به درک جدیدی از خود و زندگی میرسد و نسبت به ارزشها و هنجارهای جامعه سنتی خودش واکنش نشان میدهد؛ این واکنش میتواند به صورت اعتراضی و هنجارشکنانه باشد و در زمانی که ارزشها و فرهنگ سنتی چنین واکنشی را تحمل نمیکند و درصدد برمیآید که قواعد خودش را بر فرد تحمیل کند، احتمال وقوع خودکشی زیاد میشود. بنابراین خودکشی یک کنش اعتراضی نسبت به محرومیت فردی است و در واکنش به ناتوانی در تغییر شرایط پیش رو و نسبت به فرهنگ و شرایط نا ایمن اقتصادی و اجتماعی خود رخ می دهد.
فردی که اعتراض میکند چه فردی است؟ فردی است که یک درک درست از زیستن خود دارد و به حقوق خود واقف است. حتی کودکی که رفتار شبه خودکشی دارد انتظارش این است که به او به عنوان یک انسان با هویت فردی مستقل نگاه شود. زنی که در بافتار فرهنگی و اجتماعی سنتیِ در حال تغییر زندگی میکند، خواهان تغییر وضعیت است. تجربه آگاهی و تجربه رسانه، تجربه سواد آموزی و تجربه زندگی مدرن برای یک زن این پیامد را به دنبال داشته که نسبت به حقوق فردی و اجتماعی خود آگاه و واقف شده و نسبت به هر خشونتی واکنش نشان میدهد.
شما به درستی اشاره کردید که جامعه حتی در فضای شهری هنوز شاهد خرده فرهنگها است و آن روابط اجتماعی و مناسبات اجتماعی و خویشاوندی و همسایگی و تمام آداب و رسوم جامعه شهری ما در منطقه غرب ایران یک ساختار سنتی دارد. یعنی همه آداب و رسوم خاکسپاری و عروسی و شادی و عزا و عاشورا همه این مناسک، سنتی برگزار میشود. در حقیقت، از جامعه و فرهنگ مدرن و شهری فقط جمعیت و معماری شهری را داراست.
در همین جامعه هنگامی که توسعه وارد میشود، قدرت در سطح کنشگری تغییر مییابد و ساختار مردسالار را از طرف زنان مورد پرسش و چالش قرار میدهد، این چالشها سبب میشود که زن هم در خصوص ارزشهای سنتی جامعه و زیست جهانش دچار تردید شود و هم نتواند به تمکینش نسبت به سنن فرهنگی و اجتماعی ادامه دهد؛ در نتیجه، از آن جایی که نه توان تغییر دادن هنجارها و باورهای سنتی را دارد و نه میتواند به تن دادن به فرهنگی که او را به عنوان یک فرد و یک زن نادیده میگیرد ادامه دهد، تصمیم میگیرد با حذف خودش از رنج این دوگانگی خلاصی یابد.
ادامه دارد...