سابقه پیروزیهای نسبتا بدون خونریزی روسیه در سه دههی اخیر، رهبران این کشور را فریب داده است، تا آنجا که افسانهی "شکست ناپذیری" خود را نیز باور کردهاند.
دیدارنیوز ـ سرویس بینالملل: این مطلب را با ترجمه اختصاصی دیدار بخوانید با این توضیح که لزوما مطالب درج شده در این مقاله مورد تایید دیدار نیست و تنها جهت اطلاع خوانندگان منتشر شده است.
منبع: نشریه هیل، نزدیک به کنگره آمریکا
نویسنده: جیمز جی. کویل، استادیار دانشگاه پِپِرداین کالیفرنیا
مترجم: حمید رضا بابایی
در ۱۸ ماه گذشته، فدراسیون روسیه آخرین امپراتوری بوده که تسلیم کشورگشایی شده است.
آمریکا از تجربیات خود در ویتنام، لبنان، عراق و افغانستان به این نکته پیبرده است که دخالت نظامی در دیگر کشورها میتواند به شکست منجر شود، حتی برای بزرگترین ابرقدرت دنیا. اما توسعه طلبیهای امپراتوری نوین روسیه، نتوانست این درس مهم را به رهبران کرملین بیاموزد.
سابقه پیروزیهای (نسبتا) بدون خونریزی روسیه در سه دههی اخیر، رهبران این کشور را فریب داده است، تا آنجا که افسانهی "شکست ناپذیری" خود را نیز باور کردهاند.
با وجود فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ارتش روسیه در حال بازگشت به مرزهای شوروی در سالهای قدیم است. یک لشکر روسیه از اوایل دهه ۱۹۹۰ تاکنون همچنان در منطقه جدا شدهی ترانسنیستریا در شرق مولداوی حضور دارد. روسیه به مناطق آبخازیا و اوستیای جنوبی در گرجستان حمله کرد و درجنگی پنج روزه در سال ۲۰۰۸، عملا کنترل این مناطق را دراختیار گرفت. پس از آن روسیه منطقهی دونباس و شبه جزیرهی کریمهی اوکراین را به تصرف خود درآورد.
نظامیان روسی در حال گشتزنی در مناطق مرزی ارمنستان و تاجیکستان هستند، و در سال ۲۰۲۲ نیز با حمایت روسیه، ثبات به قزاقستان بازگشت. در همان سال، سربازان روسی مجددا وارد جمهوری آذربایجان شدند تا آتش بس میان آن کشور و همسایهاش ارمنستان برقرار شود.
در خارج از مرزهای اتحاد جماهیر شوروی سابق، دخالت روسیه در سوریه، ریاست جمهوریِ بشار اسد را حفظ کرد و به مسکو در خصوص حفظ پایگاه نظامی دریایی در مدیترانه، ضمانتهای لازم را داد. (حمایت نظامی روسیه از دولت بشار اسد در جنگ با تروریسم، با دعوت رسمی دمشق صورت گرفت و نمیتوان آن را دخالت نظامی خواند)
ارتش روسیه شاید نسبت به ارتش سرخ شوروی در دوران گذشته، توخالی به نظر برسد، اما رشته پیروزیهای آن درخورِ توجه بوده است. این ارتش، ضرورت حضور روسیه را در شرق اروپا، منطقهی قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی، "انکارناپذیر" کرده است. بدون حمایت روسیه، نمیتوان در هیچ جنگی پیروز شد و بدون رضایت مسکو هیچ آتشبسی نیز در این حوزهها دوام نخواهد آورد؛ و تقریبا اوضاع پیش از فوریه ۲۰۲۲ (زمان تهاجم روسیه به اوکراین)، اوضاع همین گونه بود تا این که رژهی نظامی روسیه در کییف به ناچار لغو شد.
ماشین نظامی پُرطمطراق روسیه در باتلاق عمیق اوکراین فرورفت و مجبور شد اکثر دستاوردهای اولیهی خود را رها کند. نتایج آن نیز همه جا حس میشود. در مولداوی، دولت آشکارا توطئهی کودتای روسیه را محکوم کرده است. در مناقشه میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان، صلحبانان روسی با ناامیدی ناظر تحولات هستند در حالی که آذربایجان حاکمیت خود را بر منطقه قرهباغ احیا کرده است. روسیه مجبور شده است به متحدان دیرینهی خود در ارمنستان اطلاع دهد، به ناچار باید بپذیرند که ارمنیهای قره باغ مجبورند در آذربایجان زندگی کنند. در قزاقستان، دولت از مسکو جدا شده، و از تمامیت ارضی اوکراین اعلام حمایت کرده است.
تاثیر این تحولات هیچ کجا به شدت اروپا نبوده است: لهستان اکنون سودای تبدیل شدن به ابرقدرت نظامی را در سردارد، کشورهای حوزهی بالتیک از حضور دائمی ناتو استقبال میکنند و آلمان نیز قول داده است علیه تهدیدات موجود در شرق، خود را تقویت کند.
روسیه این تحولات زلزلهآسا را بیشتر از هرجای دیگر در شمال دریای بالتیک احساس کرده است، جایی که کشورهای بیطرف فنلاند و سوئد، در آغوش ناتو و بند پنجم حمایتی آن فرورفتهاند. ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه ادعا کرد، موضع اوکراین در قبال ناتو تهدیدی وجودی علیه فدراسیون روسیه است – به هر حال فاصله کییف تا مسکو با خودرو تنها ۱۱ ساعت است. اما پوتین اکنون در فنلاند با ناتو مرز مشترک دارد، که فاصلهاش تا سنپترزبورگ فقط ۵ ساعت است.
کشورهای جنوب تلاش کردهاند خود را از این تحولات دور نگه دارند و از محکوم کردن تجاوز آشکار روسیه به کشور همسایهاش اوکراین، خودداری کردهاند به این امید که شاید از دست و دل بازی روسیه، چیزی عایدشان شود. این راهبردی جدید نیست. در دوران جنگ سرد، کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها تلاش کردند دو ابرقدرت را علیه یکدیگر به رقابت وادارند.
اکنون چین، بزرگترین عنصر غیرقابل پیشبینی است. چین اعلام کرد روابطش با روسیه چیزی نزدیکتر از یک ائتلاف است، اما تصریح کرده است سلاحهای کُشنده در اختیار مسکو قرار نخواهد داد. چین اکنون پا را فراتر از این گذاشته و اعلام کرده است، صدور پهبادها با کاربُرد دوگانه را نیز ممنوع خواهد کرد.
با درنظرگرفتن تمام این موارد، آمریکا در این رقابت جهانی، در حال حمایت از طرفِ برنده است. با وجود تبلیغات روسیه و چین مبنی بر این که آمریکا کشوری در حال افول است، آمریکا همچنان بزرگترین ارتش متعارف جهان را در اختیار دارد. زرادخانهی هستهای آن همسطح روسیه است. اقتصاد آن در دنیا شگفتآور است؛ و روسیه تقریبا به تنهایی کاری کرده است که آمریکا قادر به انجام دادن آن نبود: گسترش و تقویت ناتو به رهبری آمریکا.
کارشناسان خواستار حل و فصل مسالمتآمیز بحران اوکراین هستند. آنها میخواهند مسیر تردد مجزا در اختیار ولادیمیر پوتین قرار گیرد، راهی آبرومندانه برای پایان دادن به جنگ تا همزمان وجهه خود وی نیز حفظ شود.
رویکرد جهانی پوتین از کنفرانس امنیتی سال ۲۰۰۷ برای همه آشکار شده است. بر اساس این نگاه، آمریکا یک دشمن گستاخ است که باید از تحمیل ارزشهای خود به دنیای روسیه، منع شود. مذاکره نیز نمیتواند این دیدگاه را تغییر دهد، تنها نتیجهی آن، دادن فرصت به پوتین برای مسلح شدن مجدد و بازبینی در تقابل با غرب است.
آمریکا باید به حمایتهایش از مبارزه اوکراین برای حفظ استقلال از سلطهی شمال، ادامه دهد؛ و در عین حال باید نگاه خود را به دیگر جبههها نیز معطوف کند، آنهایی که با تمایل شدید کرملین برای تداوم جنگ مقابله میکنند.
روابط جدید با چین، مسیری طولانی را به سمت مقابله با مسکو خواهد گشود. آمریکا همچنین باید به دیگر کشورهایی که با اشغالگری روسیه مواجه هستند، کمک کند. مولداوی قطعا مایل است حاکمیت خود را بر مناطق ازدست رفتهاش احیاء کند؛ ارمنستان و جمهوری آذربایجان به حضور نظامیان روسی در مناطق مرزی خود نیازی ندارند؛ گرجستان نباید احساس کند که مجبور است به صورت یکطرفه از قدرتی دست بکشد که روسیه هرگز به آن نداده است.
آمریکا دیگر نباید منتظر نتایج انتخابات در واشنگتن دی سی باشد؛ زمان آن فرارسیده است تا عنوان رهبر جهان آزاد را باز هم از آنِ خود کند.