۱۷ مرداد (روز خبرنگار) را در حالی پشت سر گذاشتیم که خطر همیشه بیخ گوش رسانهها و رسانهنگاران ایرانی است، همانهایی که طبیعتا باید بعد از افشاگری پاداش بگیرند!
دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: یک ۱۷ مرداد دیگر را تجربه کردیم، یک روز از عمر ما کم شد و به سرعت در حال پیر شدن هستیم. ۱۷ مرداد؛ روزی که به نام خبرنگار نامگذاری شده مثل همیشه بازار داغ تبریک به خبرنگاران بود. از رئیس جمهور تا مردم عادی، روز خبرنگار را به خبرنگاران و روزنامه نگاران تبریک گفتند. خبرنگارانی که در میان شهروند خبرنگاران گم شدهاند، به گونهای که هر کس با یک موبایل هوشمند و ایجاد یک کانال تلگرامی میتواند ادعا کند خبرنگار است.
به مناسبت روز خبرنگار، مدیر مسئول و سردبیر دیدارنیوز هر کدام یادداشتی منتشر کردند که بی ارتباط به اوضاع و شرایط ذکر شده نیست. هر کدام از این دو بزرگوار از زاویهای خاص به حوزه خبر و رسانه پرداختند. مهندس حسن محمدیان مدیر مسئول دیدار با چند دهه تجربه مدیریت رسانه، به درستی به خطری که همواره بیخ گوش روزنامهنگاران ایرانی بوده اشاره کرد و در بخشی از یادداشت خود نوشت: «با وجود رسانهها و خبرنگاران آزاد و مستقل است که جلوی خیلی از فسادها در کشور گرفته خواهد شد و همین امر باعث میشود حکمرانان و مدیران جرأت خطا و خیانت پیدا نکنند؛ چون این رسانهها با قدرت و قوت آنان را افشا میکنند و در یک سیستم سالم حکومتی، مورد حمایت و تشویق نیز قرار میگیرند و قوای سه گانه به خصوص قوه قضائیه باید جوایزی را به چنین خبرنگارانی اهدا کند نه اینکه به گونه عکس جریان اتفاق بیفتد و افشا کنندگان مفاسد، مورد بازخواست قرار بگیرند». این اشاره آقای محمدیان ذهن را متوجه روزنامهنگاران سیاسی و اقتصادی میکند که به دلیل فعالیت خبری و بیان و نشر یک واقعه، یا در زندان هستند یا درگیر یک پرونده پیچیده. وحید اشتری نمونه مشخصی از روزنامهنگارانی است که موضوع خرید خانواده رئیس مجلس از ترکیه را افشا کرد، موضوعی که به سیسمونی گیت معروف شد. از آن تاریخ این روزنامهنگارِ نزدیک به جریان اصولگرا، درگیر راهروهای دادسرای رسانه است.
موارد متعدد دیگری از این دست وجود دارد که به جای اینکه شخص افشا کننده مورد تشویق قرار گیرد و روزنامهنگار به عنوان بازو، چشم و زبان مردم و مهمترین رکن نظارتی در یک دموکراسی انگیزه پیدا کند، خار چشم فاسدان و مانع مسیر مفاسد باشد و محترم و عزیز شمرده شود، بسیار دیده شده که دستگاه امنیتی یا قضایی مستقیم سراغ خبرنگار افشاکننده رفته و او را بازخواست کردهاند. برعکس، عملا و با این سیاست، فاسدین انگیزه پیدا کرده و عزیز شدهاند. در خیزش مهسا امینی هم به همین گونه. دو روزنامهنگار زن ایرانی قریب به یکسال در زندان هستند و علی برکتالله و ماشاالله! ... در این شرایط است که در روز خبرنگار همه -از رییس جمهور گرفته تا سلمانی سر کوچه- از جایگاه رفیع روزنامه نگاری و رسانه میگویند و تبریک پشت تبریک...
آرش راهبر، سردبیر دیدار، در یادداشتطور خود، ضمن اشاره به نگرانیها، خسارتها و آسیببهای ذکر شده، از دریچه دیگری به روز خبرنگار پرداخته و در بخشی از یادداشت خود، بر موضوع شهروند خبرنگاران، فعالان فضای مجازی و گوشهای هوشمند تمرکز میکند و با این مضمون که روزنامهگاری حرفهای در میان گرد و خاک، غوغا و رنسانس گوشیهای هوشمند، گم شده است، مینویسد: «با ظهور مفهوم و پدیده «شهروند خبرنگار» که ظاهرا خاص کشورهای بدبخت و بیچاره و در حال جنگ یا شورش است، هویت این شغل به شدت خدشهدار شده و دیگر حتی یک کودک ۱۰ ساله که یک موبایل دوربیندار در دست دارد و از قضا شاهد کتک خوردن همکلاسیاش از دست یک معلم عصبانی بوده و تصویر چند ثانیهای آن را ضبط کرده، در چشم به هم زدنی میتواند این خبر مهم را وایرال کند و برای لحظاتی خود را همتراز خبرنگار ارشد سیانان ببیند و کمی بعد خود را صاحب قدرت نهفته در مخابره اطلاعات بشمارد و سهمش را (حداقل به اندازه یک کارت خبرنگاری) طلب کند.
تقلیل دادن عنوان خبرنگار به عنوان کسی که صرفا یک رویداد را برای دیگران تعریف میکند یا به نمایش میگذارد را شاید بتوان جفایی در حق خبرنگاران حرفهای و بالاتر از آن همه مخاطبان دانست چرا که خبرنگاری در واقع یک حرفه، یک مهارت و حتی یک جور عشق و جنون است و خبرنگار واقعی کسی است که بر پیرامون خود تاثیر میگذارد و نسبت به ارتقای بشر در شئون مختلف خود را مسئول میداند.
اما این روزها به نظر میآید ماجرای خبرنگاری چیزی شبیه به رانندگی است. روزگاری بیشتر ثروتمندانی که توان ابتیاع یک اتومبیل را داشتند، امر خطیر رانندگی را به «شوفر» جماعت میسپردند و به یک متخصص رانندگی و نگهداری خودرو اعتماد میکردند. اما خیلی وقت است که به مدد سهل شدن دسترسی به خرید و راندن خودرو، تقریبا همه ابناء بشر رانندگی میکنند و حوائج یومیه خود را با دست فرمان خود برآورده میکنند. اما معنی رانندگی این نیست که همه کس میتوانند پشت فرمان ماشین مسابقه یا ماشین خاص بنشینند و زنده از یک مهلکهای بیرون بیایند».
همه اینها در حالی است که رییس جمهور انقلابی روز خبرنگار خود را در سازمان صدا و سیما سپری میکند و از جایگاه ویژه و رسالت خبرنگاران میگوید و در بخشی از سخنان خود اظهار میکند: «بنده از اولین روز شروع به کار این دولت همه پروندههای شکایات صورت گرفته از سوی دستگاه اجرایی را مختومه کرده و تا به امروز با وجود تمام هجمهها و تخریبها علیه دولت از هیچ خبرنگار و رسانهای شکایت نکردهایم».
سید ابراهیم رئیسی این ادعا را به درستی بر زبان میراند، چون انصافا و رسما او و دولت سیزدهم تا جایی که نگارنده به خاطر دارد، از هیچ رسانه، روزنامهنگار یا خبرنگاری شکایت نکردهاند، اما تا دلتان بخواهد، در این دولت راهروهای دادسرای رسانه پر بود از مدیران مسئول، سردبیران و نویسندگان ستونهای خبری و شاید بتوان گفت، "این به آن در". او و دولتش از هیچ روزنامه و روزنامهنگاری شکایت نکرده اند، اما در دولت او روزنامهنگارانی احضار و برخی محبوس شده و روزنامهها و رسانههای متعددی به طور موقت بسته شده، اخطار دریافت کرده یا پرونده آنها هنوز مفتوح است. از سالها گوش و چشم ما آشنا شده با این مقوله که در یک سری از افشاگریها فیلمبردار، خبرنگار، نویسنده یا به هر حال افشا کننده تحت تعقیب قرار گرفته یا مسئول و مسئولان رسما موضع گرفتهاند که حالا یک اتفاقی افتاده، چرا اینها آبروی نظام را میبرند؟
به عنوان مثال مواردی را میتوان ذکر کرد:" فرو ریختن ساختمانهای پلاسکو در تهران، متروپل در آبادان، خلازیر در تهران، انتشار کلیپهایی در مورد برخورد گشت ارشاد با زنان، انتشار عکس و گزارش از مهسا امینی در بیمارستان کسری و تا بعد از فوت از مزار او، افشای پرونده هلدینگ یاس، افشای دریافت خودروی شاسی بلند توسط نمایندگان مجلس یازدهم، سیسمونی گیت، افشای مفاسد اخلاقی اخیر در گیلان و موضوع آقای رضا ثقتی و روابط جنسی دو باجناق معمم در گیلان و خیلی قبلتر از اینها افشای موضوع حقوقهای نجومی و خانههای نجومی در دورههای قبل. در تمامی این موارد و نمونههای ذکر نشده، افشا کننده، فیلم بردار، گزارشگر یا عکاس، تحت تعقیب و صدور حکم قرار گرفته یا در معرض تهدید و تعقیب بوده است.
به هر روی به اذعان کارشناسان داخلی و نهادهای بینالمللی، روزنامهنگاری در ایران شغلی سخت و پر خطر است و خبرنگاران ایرانی همواره در خطر بازخواست و بازداشت هستند و ایران در جهان، در فقره امنیت روزنامه نگاری و روزنامهنگاران جایگاه بسیار بدی دارد و رکن چهارم دموکراسی مانند آن سه رکن دیگر، (به مثابه چهار پایه میز دموکراسی)، لق، شکسته یا کوتاه است.