تیتر امروز

سلیمانی اردستانی: هر پرچمی که بنام اسلام برداشته شود یا حقوق بشری است و یا اسلامی نیست
در گفت‌وگوی دیدار اندیشه با یک فقیه و استاد دانشگاه و حوزه، مطرح شد:

سلیمانی اردستانی: هر پرچمی که بنام اسلام برداشته شود یا حقوق بشری است و یا اسلامی نیست

عبدالرحیم سلیمانی اردستانی در برنامه دیدار اندیشه گفت: اصرار بر حق تعیین سرنوشت مهمترین دلیل امتناع امام‌ حسین (ع) بر عدم بیعت با حاکم بود.
انگیزه‌های سوءقصد به ترامپ چیست؟/ افشاگری طیب‌نیا درباره نقش جلیلی در به تصویب نرسیدن FATF
مجله خبری تحلیلی دیدار نیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

انگیزه‌های سوءقصد به ترامپ چیست؟/ افشاگری طیب‌نیا درباره نقش جلیلی در به تصویب نرسیدن FATF

این یازدهمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
در قسمت سوم (پایانی) گفت‌وگوی ویژه دیدار با همسر سید مصطفی تاجزاده

فخرالسادات محتشمی‌پور: خطر برای حاکمیت جدی است/ در برخی پرونده‌ها قاضی فقط ماشین امضا است

فخرالسادات محتشمی‌پور در قسمت سوم گفت‌وگوی خود در برنامه ویژه دیدارنیوز، به نقش زنان در آینده و در معادلات سیاسی ایران پرداخت.

کد خبر: ۱۵۳۶۱۳
۱۷:۰۸ - ۱۰ مرداد ۱۴۰۲

فخرالسادات محتشمی‌پور: خطر برای حاکمیت جدی است / در برخی پرونده‌ها قاضی فقط ماشین امضا است

 

دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی ـ نسرین نیکنام: فخرالسادات محتشمی‌پور در سومین قسمت (قسمت‌های «اول» و «دوم») از گفت‌وگوی ویژه خود با دیدارنیوز در باره آینده زنان در معادلات سیاسی و اجتماعی ایران گفت: «در‌ این باره من دو جمله از دو فرد متفاوت دارم که می‌گفتند انقلاب آینده متعلق به زنان است و اگر قرار است تغییری در ایران صورت گیرد از طریق زنان است. ابتدا مرحوم احسان نراقی که پیرمرد محترم و با‌تجربه‌ای بود. ما همیشه از او در انجمن زنان پژوهشگر تاریخ دعوت می‌کردیم. یک بار گفت: خانم، خوب مسیری را برای روشنگری انتخاب کردید و من مطمئن هستم اگر قرار است تغییراتی صورت گیرد از طریق زنان است به خصوص از طریق زنان علما و فقها در حوزه علمیه این کار کلید خواهد خورد».

قسمت سوم را اینجا ببینید

وی ادامه داد: «چون معتقد بود به خاطر آشنا شدن آن‌ها با دنیای رو به توسعه و همچنین تحصیل کردن زنان آقایان حوزوی، به مرور به حقوق خود آشنا شده و خود به خود به فعالان اجتماعی تبدیل می‌شوند. به هر حال این پیش‌بینی را از آقای نراقی داشتیم، ضمن اینکه خودم هم به این گفته اعتقاد داشتم. دومین نفری که در مورد نقش زنان در آینده و اتفاقات و معادلات سیاسی سخن گفت، آقای تاجزاده بود که مستندات صوتی، متنی و تصویری آن موجود است، آقای تاجزاده هم گفته بود که انقلاب آینده متعلق به زنان است و ما در جنبش مهسا شاهد این اتفاقات بودیم. ما شاهد سهم، درک، آگاهی، جرأت و جسارت زنان و دختران جوان بودیم که بدون هیچ ترس و هراسی وارد شدند و مطالبه خود را مطرح کردند، مهم‌ترین مطالبه آن زمان، نفی حجاب اجباری بود که به دلیل مخاطراتی که با حجاب اجباری برای زن به وجود آمد و به طور مشخص در مورد مهسا امینی صورت گرفت، نمود پیدا کرد».

این فعال اجتماعی با اشاره به اینکه برچیده شدن گشت ارشاد توفیقی بود که اتفاق افتاد، یادآور شد: «مردم به این آگاهی رسیدند که مسیر اجبار جواب نمی‌دهد و حتی خود اصولگرا‌ها و حاکمیت به تدریج به این نتیجه رسیده‌اند که تحمیل حجاب اجباری نتیجه خوبی نمی‌دهد. آقای تاجزاده مقایساتی داشته است، در این رابطه که حجاب در دیگر کشور‌های مسلمان روز به روز گسترش می‌یابد و در ایران پسرفت دارد، چون در آن کشور‌ها اجبار نیست و زنان آگاهانه و با اختیار حجاب را انتخاب می‌کنند. من مطمئن هستم مسیری که زنان ایرانی انتخاب کردند مسیری رو به رشد است، مسیری که تلاش زیادی برای مانع تراشی سر راه آن شد. به طور مثال؛ در دوره‌ اصلاحات من شاهد بودم، ۴ سال در مرکز مشارکت زنان همراه خانم شجاعی بودم و ۴ سال هم در وزارت کشور مشخصا مسئولیت اداره کل امور بانوان را داشتم. فقط بحث تهران و شهر‌های بزرگ نبود و بحث زن شهری و روستایی نبود، به دلیل سمتی که در وزارت کشور داشتم به استان‌ها می‌رفتم و تاکید داشتم حتما به یکی از شهرستان‌ها را بروم و به مناطق روستایی هم که می‌رفتم مشاهده می‌کردم که مطالبات یکی است. یعنی همه به دنبال رفع تبعیض بودند، این یک مطالبه ملی بود، این مطالبه ملی باید روزی به جواب برسد چرا که زنان خیلی رشد کرده‌اند و ورودشان به دانشگاه حرکتی آگاهانه و توسط خانواده‌ها بوده است. در دوره اصلاحات نهاد‌هایی در حوزه زنان ساخته شد و گرچه در دوره احمدی‌نژاد عقب رفت داشتیم، ولی با توجه به اینکه بستر‌ها سر جای خودش بود، نا امید نبودیم».

محتشمی‌پور در پاسخ به این پرسش که فکر می‌کنید اتفاقات سال ۱۴۰۱ تکرار شود، اظهار کرد: «این که محتمل است بالاخره وقتی فشار بیاورید یک جایی برون‌ریزی دارد به خصوص این که ما با انقلاب پابرهنگان و گرسنگان مواجه نشدیم و این انقلاب طبقه متوسط بود و خطر پیش پای حاکمیت خیلی جدی است. این هشدار‌ها را آقای تاجزاده در مقاطع مختلف مطرح کرد».

فخرالسادات محتشمی‌پور: خطر برای حاکمیت جدی است / در برخی پرونده‌ها قاضی فقط ماشین امضا استعکس‌ها: آرش راهبر

وی در ادامه این گفت‌وگو بخشی از دفاعیات سید مصطفی تاجزاده را قرائت کرد و گفت: «این دفاعیه شامل فراز‌های مختلفی از بحث‌ها و گفت‌وگو‌های تاجزاده با بازجو‌ها در بازداشتگاه دو الف سپاه پاسداران است». آنچه می‌خوانید بخشی از دفاعیات تاجزاده است که توسط همسرش قرائت شد که عینا در زیر می‌آید:

«حدود یک‌ماه پیش از اینکه با جان باختن مظلومانه مهسا (ژینا) امینی، جنبش باشکوهِ «زن، زندگی، آزادی» آغاز شود، مرا به صورت تحمیلی از زندان اوین به دادگاهی به ریاست ابوالقاسم صلواتی بردند و به ۸ سال حبس (۵ سال اجرایی) محکوم کردند. گردش کار بازجویان سپاهی، کیفرخواست دادستان و متن حکم قاضی صلواتی، نمونه‌ای است مثال‌زدنی از پرونده‌سازی بازجویان و سوء‌استفاده دادسرا و دادگاه از قوانین برای خفه‌کردن صدای انتقاد از رهبر. بازجویان سپاه و قاضی مطیع‌شان، براساس دستوراتی که از «بالا» گرفته بودند، با به‌هم چسباندن نوشته‌ها، مصاحبه‌ها، مناظره‌ها و سخنرانی‌های علنیِ سال‌های اخیر که در فضای مجازی بازتاب یافته بود، مرا به تلاش برای «فروپاشی نظام» ازطریق «اصلاحات ساختاری» متهم کردند.

متن حکم صلواتی به روشنی نشان می‌دهد که پرونده‌سازی‌ها و احکام حبس و حصر برای شهروندان ایرانی، از یک فعال شناخته‌شده سیاسی گرفته تا یک شهروند معترض عادی، همگی از یک دستور مشترک برآمده است: «هر نوع اعتراضی را ساکت یا سرکوب کنید». ازاین‌رو در زندان انفرادی تصمیم گرفتم دفاعیاتی را از اتهامات ناروای مطرح‌شده در این حکم تحریر کنم تا در فرصتی مناسب آن را به اطلاع افکارِ عمومی برسانم. با این تذکر مهم که این دفاعیات در روز‌های پیش از آغاز جنبش دوران‌ساز «زن، زندگی، آزادی» و در شرایط قرنطینه خبری در زندان انفرادی سپاه نوشته شده و در چارچوب همان فضا باید خوانده شود. اما پیش از مطالعه دفاعیات، ابتدا و در سطور پیشِ‌رو گزارش کوتاهی خواهم داد از روندی که در این پرونده‌ جدید گذشت و به صدور حکم حبس در دادگاه صلواتی منجر شد. این ششمین دادگاهم در ۲۳ سال گذشته بود. نخستین بار در سال ۱۳۷۹ به دنبال شکایت دبیر مادام‌العمر شورای نگهبان و رئیس هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات مجلس ششم دادگاهی شدم. جنتی از من که در آن زمان رئیس ستاد انتخابات کشور بودم شکایت کرده بود و دادگاه مرا به یک سال زندان و دو سال و نیم انفصال از خدمات دولتی محکوم کرد. البته در دادگاه تجدیدنظر حکم یک سال زندان حذف شد.
دومین دادگاهم به دنبال حضور و سخنرانی در نشست سراسری دفتر تحکیم وحدت در خرم‌آباد بود. در این دادگاه به جرم اخلال در نظم به ۱۰۰هزارتومان جریمه نقدی محکوم شدم.

دادگاه سوم با شکایت سرتیپ فرهاد نظری، فرمانده پلیس تهران در زمان حادثه کوی دانشگاه بود. کسی که لباس‌شخصی‌ها و یگان ویژه با دستورش به کوی دانشگاه حمله کردند و فاجعه آفریدند. نظری از من به دلیل آنکه عضو کمیته رسیدگی به فاجعه کوی دانشگاه در شورای امنیت ملی بودم و در تهیه گزارش مربوط به این واقعه نقش داشتم، شکایت کرده بود. البته در این دادگاه حاضر نشدم، زیرا جای شاکی و متهم در آن عوض شده بود و نظری به‌جای پاسخ‌گویی در قبال جنایت مرتکب شده در کوی دانشگاه، طلبکار شده بود. در این دادگاه تبرئه شدم.
چهارمین دادگاهم در سال ۱۳۸۸ بود. فردای انتخابات ریاست‌جمهوری بازداشت و در دادگاه به ۶ سال حبس محکوم شدم. ۵ سال به دلیل اقدام علیه امنیت ملی و ۱ سال به دلیل تبلیغ علیه نظام. البته با توجه به تغییر قانون مجازات اسلامی در سال ۱۳۹۲، حکم ۶ سال حبس باید به ۵ سال کاهش پیدا می‌کرد، اما این قانون درباره‌ام اعمال نشد.

پنجمین دادگاهم در سال ۱۳۹۲ و به دنبال بیانیه‌هایی بود که از داخل زندان می‌دادم. حاضر به شرکت در این دادگاه نشدم و دادگاه مرا غیابا به ۱ سال حبس محکوم کرد. یعنی به جای آنکه با تغییر قانون، ۵ سال در زندان باشم، ۷ سال زندانی بودم.

من در ۱۷ تیرماه ۱۴۰۱ بازداشت شدم. این بار نه بازجویی پس دادم و نه پاسخ‌گوی سوالات بازپرس بودم. در دادگاه سال ۱۳۸۸ نیز اگرچه شرکت کردم، اما از خود دفاعی نکردم. زیرا عهد کرده بودم مادام‌ که به شکایت وزارت کشور (در زمانی که من رئیس ستاد انتخابات کشور بودم)، از جنتی، دبیر مادام‌العمر شورای نگهبان، رسیدگی نشود در هیچ دادگاهی از خود دفاع نکنم. از دادگاه پنجم، تصمیم گرفتم که نه تنها از خود دفاع نکنم، بلکه در جلسه دادگاه نیز حاضر نشوم و در دادگاه پنجم که به صدور یک‌سال حبس انجامید، اینچنین عمل کردم و ۱ سال حکم غیابی را علاوه بر ۶ سال تحمل نمودم.
در این پرونده، یعنی پرونده ششم نیز نمی‌خواستم در دادگاه شرکت کنم و در دادگاه به ریاست صلواتی از خود دفاعی نکردم، اگرچه به اجبار مرا به دادگاه بردند. به بازجویانم، از جمله معاون سازمان اطلاعات سپاه که مسئول پرونده من است گفتم: نمی‌خواهم در دادگاه شرکت کنم و شما هر حکمی که می‌خواهید بدهید. آن‌ها گفتند که باید تو را به دادگاه ببریم. به آن‌ها یادآور شدم: در دادگاه پنجم‌ام شرکت نکردم و دادگاه غیابی محکومم کرد. اما پاسخ دادند که به دستور قوه‌ قضائیه موظفند مرا به دادگاه منتقل کنند. به‌رغم مخالفت و اکراه، به دادگاه صلواتی منتقل شدم. جلسه دادگاهی که در آن ۳ نفر حاضر بودند، صلواتی، نماینده دادستان و من.
به‌محض ورود به صلواتی گفتم: آیا به‌عنوان متهم حق دارم در جلسه دادگاه شما شرکت نکنم؟ شما هم البته هر حکمی که می‌خواهی صادر کن. صلواتی گفت: خیر؛ چنین حقی ندارید! باز هم یادآوری کردم که در جلسه دادگاه پنجم‌ام شرکت نکردم. این حق یک متهم است و نمی‌خواهم در جلسه دادگاه شما شرکت کنم که قاضی صلواتی پاسخی نداد و از نماینده دادستان خواست کیفرخواست ادعایی را قرائت کند. جالب بود که در کیفرخواست ادعایی، تمامی انتقادات شفاف و علنی‌ام به رهبر که پیش‌تر به‌عنوان مستندات بازداشت تهیه کرده بودند، حذف شده بود.
در زندان و در مباحثی که با بازجویان سپاهی داشتم، متوجه شدم که همه حساسیت آن‌ها بر موضوع انتقادات شفاف و علنی از رهبر متمرکز است. مباحث زیادی داشتیم درباره اینکه آیا به لحاظ قانونی، سیاسی و یا شرعی نقد رهبر ممکن است یا خیر؟ از حرف‌هایشان متوجه شدم که می‌گویند: اگر رهبر را نقد نکنی، با تو کاری نخواهیم داشت و من زیربار نمی‌رفتم و می‌گفتم: در کشور ما همه امور به رهبر ختم می‌شود و او همه‌کاره است و چاره‌ای جز نقد او نداشته و ندارم. چند روز که گذشت، آمدند و گفتند: می‌خواهیم پرونده شما را بدون مباحث مربوط به نقد رهبر به دادگاه بفرستیم. احتمالا از «بالا» به آن‌ها گفته بودند که این موضوع در دادگاه طرح نشود. شاید هم خود ایشان به این جمع‌بندی رسیده بودند که محکومیت مرا مستقل از نقدهایم به رهبر جلوه بدهند تا به دروغ بگویند زندانی شدن تاجزاده، به انتقاداتش از رهبر ارتباطی ندارد. جالب بود که در دادگاه نیز به تنها چیزی که اشاره نکردند، انتقادات از رهبر بود.
این‌بار نیز به مانند سال ۱۳۸۸ قصد تجدیدنظرخواهی نداشتم. اما برای اینکه به قلم و کاغذ دست‌یابم و حکم غیرحقوقی، ناعادلانه و ناروای صلواتی را پاسخ دهم، گفتم که برای تجدیدنظرخواهی به متن دادنامه و قلم و کاغذ نیاز دارم. می‌خواستم نشان دهم که منطق و مستندات بازجویان سپاه و ابوالقاسم صلواتی، چقدر سست و ادعای آزاد بودن انتقاد از رهبر، به چه میزان بی‌پایه است. دفاعیاتی که خواهید خواند، در طول ۱۳ روز دسترسی به کاغذ و قلم و متن دادنامه در زندان انفرادی نوشته شده است. پس از گذشت ۱۳ روز آمدند و گفتند: یا همین امروز لایحه دفاعیه‌ات را تحویل می‌دهی یا فرصت تجدیدنظرخواهی را از دست خواهی داد! در واکنش اعلام کردم: اگر مهلت ۲۰روزه قانونی تجدیدنظرخواهی را رعایت نکنید، تجدیدنظر نخواهم خواست که ابلاغ کردند فرصت تجدیدنظرخواهی به پایان رسیده است.
امروز نیز دوباره تاکید می‌کنم که بعد از این هر پرونده‌ای برایم تشکیل بدهند، نه بازجویی پس خواهم داد، نه بازپرسی. نه در دادگاه حاضر خواهم شد و نه درخواست تجدیدنظر خواهم داد و نه وثیقه‌ای خواهم گذاشت.

پس از قطعی‌شدن حکم قصد داشتند مرا برای مدت طولانی در زندان انفرادی نگهداری کنند، اما وقتی با جنبش باشکوه «زن، زندگی، آزادی» مواجه شدند، ناگزیر در نهم آبان ماه ۱۴۰۱ به بند عمومی منتقلم کردند. زیرا همسرم تهدید کرده بود در صورت ادامه نگهداری غیرقانونی من در زندان انفرادی سپاه، در مقابل زندان اوین تحصن و اعتصاب غذا خواهد کرد. در زندان عمومی بود که پس از روز‌ها انزوای خبری، امکان گفت‌وگوی آزاد با سایر زندانیان را یافتم. آنجا بود که از آنچه پس از جان باختن دلخراش مهسا (ژینا) امینی بر ایران رفته و از ابعاد جنبش دوران‌ساز «زن، زندگی، آزادی» مطلع شدم.

دفاعیه پیشِ‌رو را در واقع برای اطلاع افکارِعمومی و ثبت در تاریخ تهیه کردم. این دفاعیه شامل فراز‌های مختلفی از بحث و گفت‌وگوهایم با بازجو‌ها در بازداشتگاه دو-الف سپاه پاسداران است. بسیاری از تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌های هشدارگونه‌ای که تابستان ۱۴۰۱ در پاسخ به اتهامات ناروای بازجویان سپاه داشتم، خیلی زود در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» محقق شد. وقایعی که متاسفانه به جان باختن ده‌ها هموطن عزیزمان در شهر‌های مختلف ازجمله تهران، زاهدان، کردستان و حرم شاهچراغ شیراز انجامید.

در این گفتگو‌ها هشدار داده بودم که اگر رهبر و نهاد‌های حکمرانی، تن به حاکمیت قانون ندهند و زیر پا گذاشتن آزادی‌های اساسی همه ایرانیان را پایان نبخشند، جامعه وارد مرحله تازه‌ای از اعتراض و التهاب خواهد شد. اتفاقی که در ماه‌های اخیر رخ داده است.

در این گفتگو‌ها هشدار داده بودم که تداوم تحمیل حجاب، افزون بر آنکه ناقض آزادی‌ها است، تنش‌آفرین هم هست و قبل از آنکه دیر شود، رهبر باید بساط غیرقانونی گشت ارشاد را برچیند و به این تحمیل ناروا و غیرقابل تداوم خاتمه بدهد. این پیش‌بینی هم درست بود. بی‌توجهی حاکمیت به ابعاد فاجعه‌بار حجاب اجباری، به قربانی‌شدن هموطن جوان‌مان مهسا امینی و اعتراضات گسترده انجامید.

در این گفتگو‌ها هشدار داده بودم که انسداد مسیر‌های اعتراض مسالمت‌آمیز و قانونی، فقدان آزادی انتخابات و استصوابی بودن نظارت بر آن، تک‌بعدی و غیرملی‌ بودن صدا و سیما، سرکوب رسانه‌ها و فقدان آزادی احزاب، سندیکا‌ها و نهاد‌های نمایندگی گروه‌های اجتماعی، به نومیدی بخش بزرگی از جامعه از امکان اصلاح و خشمگین‌شدن معترضان خواهد انجامید که متاسفانه چنین هم شده است.

در این گفتگو‌ها هشدار داده بودم که استمرار تبعیض‌های انباشته علیه ایرانیانی که سبک زندگی و پوشش‌شان «حکومت‌پسند» نیست؛ و تداوم انواع نابرابری‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی علیه هم‌وطنان اهل سنت و تشدید سرکوب؛ می‌تواند به افتادن ایران در ورطه خشونت کور و پرهزینه منجر شود. متاسفم که نشانه‌هایی از تحقق این پیش‌بینی هم دیده می‌شود. وضعیت به‌گونه‌ای شد که برخی نسبت به تهدید تمامیت ارضی و خطر تجزیه‌ ایران هشدار دادند. معتقدم چنین مخاطراتی کشور ما را تهدید می‌کند، اما چه کسی مسئولیت اصلی را در چندتکه کردن ملت دارد؟ بی‌گمان رهبرِ تجزیه‌طلبی در ایران، رهبر است که به‌ جای در پیش‌ گرفتن سیاستِ «ایران برای همه‌ی ایرانیان» بر «خودی و غیرخودی» کردن شهروندان اصرار دارد.

در این گفتگو‌ها هشدار داده بودم که بدون اصلاح رویکرد در سیاست خارجی و منطقه‌ای و بدون تن‌دادن حاکمیت به سیاست خارجی توسعه‌گرا، بدون رفع تحریم‌ها، بدون بازگشایی‌های اجتماعی و فرهنگی و بدون ارتقای کیفیت حکمرانی، نارضایتی‌های اقتصادی، فقر، نابرابری، تورم، بیکاری، ناامیدی و مهاجرت گسترده ایرانیان افزایش خواهد یافت و این روند نتایج سهمگینی برای ایران و ایرانیان در پی خواهد داشت. متاسفم که در این چندماه نه‌ تنها تحریم‌ها رفع نشده‌اند که به دلیل بی‌تدبیری‌های اجتناب‌پذیر، در معرض تحریم‌های جدید نیز قرار گرفته‌ایم و رکورد قیمت دلار و خروج سرمایه و میل به مهاجرت زده شده است.

علی‌رغم همه انتقاد‌های ریشه‌ای به رهبر و ساختار جمهوری اسلامی و باوجود صراحتی که در طرح‌شان دارم، خط‌ قرمز من «خشونت» است و به گذار مسالمت‌آمیز به دمکراسی و نیل به توسعه ایران می‌اندیشم. به نظر من سرکوب و اعمال خشونت و تحریم‌ها می‌تواند ایران را وارد تونل تاریک و بدفرجامی کند. من تا پیش از خیزش مبارک «زن، زندگی، آزادی»، برای پرهیز از چنین چشم‌انداز پرمخاطره‌ای، اصلاحات ساختاری و بنیادین را ضروری می‌دانستم که مستلزم اتخاذ تصمیمات جدی از سوی شخص رهبر بود. ای‌کاش این پیش‌بینی‌ها محقق نمی‌شد و امیدوارم قبل از اینکه خیلی دیر شود، راه اصلاح و گشایش باز شود. امروز معتقدم اجرای پیشنهاد میرحسین موسوی برای برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس بازنگری قانون اساسی است که می‌تواند به خروج جمهوری اسلامی از بن‌بست منجر شود.
مسئولیت تداوم وضع موجود که چشم‌انداز توسعه فراگیر، عادلانه و دمکراتیک را تیره می‌کند، بیش از هر کسی بر عهده رهبر است. استمرار گرانی، تورم و بیکاری و نقض گسترده حقوق و آزادی‌های اساسی جامعه متکثر ایران، بحران‌های محیط‌زیستی، تشدید فقر و تداوم انواع تبعیض و نابرابری و همچنین تقویت ائتلاف بین‌المللی علیه ایران و تحریم‌های فقرافزا و ناقض حقوق بشری، از جمله نشانه‌های وضع موجود هستند که رهبر به دلیل اینکه بیشترین قدرت را دارد، طبعا بیشترین مسئولیت و تقصیر را نیز در آن‌ها دارد و در حقیقت بانی وضع موجود است.
اگر نگران ایرانیم؛ اگر دغدغه‌مند تداوم چرخه خشونتیم؛ اگر مطالبه‌گر آزادی زنان و سبک زندگی و آزادی انتخابات و آزادی اجتماعی و آزادی رسانه و تشکل و تجمع و تحزبیم؛ اگر خواهان رفع فقر و انواع تبعیض و نابرابری‌های انباشته‌ایم؛ و اگر ایران را برای همه ایرانیان می‌خواهیم؛ افزون بر مطالباتی که در دفاعیه پیشِ‌رو از شخص رهبر و مجموعه نهاد‌های حکمرانی مطرح شده است، باید به ملت بازگشت و تن به بازنگری بنیادین قانون اساسی داد تا راه برای خروج کشور از بن‌بست گشوده شود».
فخرالسادات محتشمی‌پور: خطر برای حاکمیت جدی است / در برخی پرونده‌ها قاضی فقط ماشین امضا استعکس‌ها: آرش راهبر

در ادامه گفت‌وگو خانم محتشمی‌پور در پاسخ به این پرسش که آیا در حدود یک سالی که آقای تاجزاده در بازداشت به سر می‌برد، از سوی نهاد‌های امنیتی یا سیستم قضایی شرط و شروطی برای آزادی او مطرح کرده‌اند، گفت: «در همان مدتی که ایشان در انفرادی سپاه بود، من خیلی آن دوران عصبانی و کلافه بودم از این که چگونه در جایی که ادعای قانون مداری دارند و می‌گویند یک عده قانون شکنی کرده‌اند، این قدر بی‌قانونی می‌کنند؟ قبل از دادگاه می‌گفتند دست ما نیست گرچه وقتی با دادیار پرونده ملاقات می‌کردم می‌گفت دست قاضی است و من نمی‌خواستم نزد قاضی صلواتی بروم، چون در شأن من نیست، نمی‌خواهم بگویم من آدم بزرگی هستم، من شهروند عادی هستم، اما به عنوان شهروند عادی در شأن من نیست که به سراغ آقای صلواتی بروم و با ایشان مواجه شوم، چه رسد به اینکه بخواهم مطالبه‌ای از او داشته باشم. حتی بعد از این که آقای تاجزاده برای بیمارستان آمده بودند، تیمی که برای مراقبت و محافظت آمده بودند، کلی با ما همدلی می‌کردند و می‌گفتند کاری کنید که مجددا حاج آقا به زندان بازنگردد و می‌دانستند قرار است کجا بروند، من می‌گفتم چه کاری می‌توانم انجام دهم؟ می‌گفتند نزد قاضی بروید، گفتم من نزد قاضی نمی‌روم، چون همه اختیارات دست او بود، می‌توانست بازداشت نکند. البته بدیهی است در چنین پرونده‌هایی همه چیز تحت اختیار کامل قاضی نبوده و نیست، بلکه دستور از مقامات بالاتر بود و قاضی به ماشین امضا می‌ماند».

وی اضافه کرد: «بازجو‌ها حتی در دوره‌ قبل هم به ایشان گفته بودند تو به هر کسی می‌خواهی هر چیزی بگویی بگو، فقط به رهبری انتقاد نکنید و هیچ چیزی به رهبری نگویید! آقای تاجزاده گفته بودند من این همه در این جا ریاضت را متحمل می‌شوم که مطالبات مردم را بگویم و از حقوق اساسی ملت دفاع کنم. آقای تاجزاده گفته بودند اشکالی ندارد شما به من بگویید این وظایف در حیطه اختیارات رهبر نیست و اختیاراتی بگویید که من آن را نقد کنم، وقتی شما قانونی و فرا قانونی همه اختیارات را به یک نفر سپرده‌اید این اشتباه شما بوده و طبیعی است که من باید آن را نقد کنم، به طور مثال؛ اگر آقای عبداللهی مسئولیتی داشته باشد می‌گویم آقای عبداللهی این کار شما غلط است، اما وقتی همه اختیارات در دستان ایشان است من باید ایشان را مخاطب قرار دهم. کسی دیده که آقای تاجزاده واژه توهین آمیزی در انتقادات استفاده کند؟ همیشه محترمانه انتقاد کردند حتی درمورد آقای جنتی که خیلی از ایشان شاکی هستند نقد غیر محترمانه نکردند.»

فخرالسادات محتشمی‌پور: خطر برای حاکمیت جدی است / در برخی پرونده‌ها قاضی فقط ماشین امضا است

 

همسر مصطفی تاجزاده درباره ابراز عشق و علاقه علنی و دو طرفه او همسرش گفت: «این رابطه باید دو طرفه باشد، باید زمینه وجود داشته باشد و روحیه آدم‌ها متفاوت است، یک نفر ممکن است عاشقانه‌ترین زندگی را در عرصه خصوصی خود داشته باشد و شخص دیگری ممکن است نقش‌های خوبی بیرون بازی کند و در اندرونی چیز دیگری داشته باشد، یکی از ویژگی‌های بازجو‌ها این است که افتراق در خانواده و تیم همکاران و همفکران و دوستان بیاندازند. به هر حال فتنه‌ای می‌کنند و چیزی می‌گویند و سعی می‌کنند در خانواده ما از این کار‌ها انجام بدهند چرا که این افراد شنود دارند و تمام ضعف‌های زندگی آدم‌ها را می‌شناسند مانند؛ بحث و گفتگو‌های ساده دو طرف یا اختلاف سلیقه‌ها و ...، به هر حال مطلع هستند. من بلد نیستم مانند یک بازیگر در شرایطی خود را به گریه بیندازم و وقتی هم تحت تاثیر عواطف و احساسات به گریه می‌افتم نمی‌توانم خودم را کنترل کنم و گریه می‌کنم تا به حالت طبیعی بازگردم و گریه هایم تمام شود، وقتی همسر من از من جدا شدند و من با ایشان یک عمر زندگی کردم و صراحت و شفافیت ایشان و نجابت ایشان را دیدم و این که همه زندگی خود را وقف مردم کشور کردند و هنوز خود را بدهکار مردم می‌دادند این شرایط برای ایشان فراهم می‌شود، طبیعی است برای ایشان گریه کنم، چون عشق ما مانند عشق‌های زودگذر و شهوانی نیست که امروز هست و فردا نباشد. در یکی از نوشته‌هایم که خودم آن نوشته را دوست دارم، نوشتم مصطفی جان من عاشق چشم و ابروی تو نشدم که همسر تو شدم، مگر ما چقدر همدیگر را قبل از ازدواج می‌دیدیم یا می‌شناختیم؟ من عاشق افکار و اعتقادات و باور و آرمان‌هایت شدم که آرمان مشترک بود و هنوز این آرمان‌ها وجود دارند، این یعنی این که اگر ۱۰ انقلاب دیگر هم رخ دهد ما هنوز همان چیز‌ها را می‌خواهیم، مانند؛ برابری، آزادی، استقلال و چیز‌های خوبی که برای ما آرزو و رویا بود را می‌خواهیم و هنوز هم همان رویا‌ها را داریم، در متنی که مصطفی در برنامه کاندیداتوری داشت و قرائت کرد -که یک مانیفست کامل بود- همه این‌ها را گفته است که ما به این رویاهایمان زنده‌ایم، این‌ها ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد و مهر و صمیمیت و محبتی که مردم دارند».

وی خاطرنشان کرد: «من هم مانند هر زن دیگری در زندگی خصوصی خودم ممکن است دعوا و بحث جدی داشته باشم، اما این موضوعات در مناسبات ما تعیین کننده نیست، آن چیزی که برای من مهم است این مردی است که با تمام وجود خود، برای مردم می‌جنگد. در مورد واژه "همسر جان" که من برای مصطفی همیشه می‌نویسم، به خود مصطفی هم گفته‌ام که خیلی از مردم انتقاد می‌کنند که تو با گفتن این واژه شان همسرت را پایین می‌آوری. می‌گویند بگو مصطفی جان چرا می‌گویی همسر جان؟ اما آقای تاجزاده گفتند تو گوش نده و کار خودت را انجام بده. آقای تاجزاده برای من به واقع همسر جان هستند به این معنا که من جان و دلم را برای او گذاشته‌ام، نه به دلیل این که آقای تاجزاده برای من طلا یا خانه خریده و امکانات رفاهی فراهم کردند به او همسر جان بگویم، که البته برای من هر کاری که توانسته انجام داده- به این دلیل که یک اصل مهمتری از زن و بچه خودش دارند و آن میهن و مردم است. با این اوصاف من آقای تاجزاده را می‌پرستم و تا زمانی که هستند من پشت او هستم، من این را به بازجو‌ها و آقای خامنه‌ای و خانواده ایشان اعلام می‌کنم که من پشت مصطفی خواهم بود تا زمانی که در این عهدی که بر مردم بسته پایبند بماند، اگر زمانی مسیر ایشان تغییر کرد آن زمان شاید من هم تجدید نظری کردم؛ بنابراین نه می‌توانند دهان و زبان من را ببندند و نه می‌توانند جلوی قلم من را بگیرند، خودشان فهمیدند که من الان در حال بی اعتنایی کردن به آن‌ها هستم و خیلی هم برایشان مهم است».

فخرالسادات محتشمی‌پور یادآور شد: «در اولین دیداری که با مصطفی در سال ۸۸ بعد از ۴ ماه در زندان داشتم خیلی سعی کردم ملاقات خوبی باشد، البته از شرایط روحی خودم بعد از دیدن مصطفی، کسی که مسئولیت‌هایی چون؛ معاون سیاسی وزارت کشور و سرپرست وزارت کشور را داشت، نگویم! دیدم او مانند پرنده‌ای نحیف در لباس زندان تکان می‌خورد... بماند که بر ما چه گذشت و چه شرایط روحی وحشتناکی برای من و دخترم به وجود آمد، ما آن جا بودیم و مقداری هم با بازجویان و گماشتگان بحث داشتیم، می‌گفتند چرا مصاحبه کردید و من گفتم تا زمانی که شما به ما تریبون ندهید من مصاحبه می‌کنم برای این که من بتوانم دروغ‌های شما را افشا کنم و واقعیت‌ها را بگویم و بعد از آن وقتی پایین آمدم گفتند آقای تاجزاده چگونه بود؟ تشکر کردم و گفتم آقای تاجزاده خوب بود، گفتند خوب بود؟ گفتم بله الحمدالله خوب بود، گفتند حالا که می‌روید می‌نویسید که خوب بود؟ گفتم من جز حقیقت نمی‌نویسم، اینکه آقای تاجزاده در زندان است ظلم است و من همیشه می‌نویسم شما ظالم هستید، اما اگر رفتارتان درست باشد، می‌نویسم درست است و اگر غلط باشد آن را هم می‌نویسم. آقای تاجزاده همیشه می‌گوید که هرگاه آقای خامنه‌ای کار درست انجام بدهند من از او طرفداری می‌کنم و دستان او را هم می‌بوسم، تحریم‌ها را بردارند و فشار بر مردم نباشد و مردم تحت تحمیلات زیاد و تنگنا نباشند و زندگی حداقلی معمولی داشته باشند ارادت ما به ایشان صد چندان می‌شود.»

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی : ۰
غیر قابل انتشار : ۰
حمید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۴۱ - ۱۴۰۲/۰۵/۱۱
0
0
اگر پدر بین دو برادر تبعیض بگذارد نهایتا به درگیری خونین بین دو برادر خواهد انجامید،!!! (قضیه هابیلو قابیل و برادران یوسف در قرآن برای عبرت بیان شده نه برای قصه شب) پس تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ولذا باید فاتحه مملکتی که این همه تبعیض بین ملت هست....
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی