حوادث اخیر بهانهای شد تا دیدار در سلسله گفتگوهایی با جامعه شناسان و استادان دانشگاه در قالب برنامهای به نام "اصل ۲۷" این اتفاقات را واکاوی و راه حلهایی برای برون رفت از آن بیابد؛ میهمان ویژه این قسمت برنامه دکتر حسین راغفر، اقتصاددان و پژوهشگر بود.
دیدارنیوزـ نسرین نیکنام: برنامه اصل ۲۷ که چند ماهی است در قالب گفتگو با استادان دانشگاه و جامعه شناسان به تحلیل وقایع و حوادث اخیر میپردازد، در یکی دیگر از قسمتهای پایانی فصل اول این برنامه میزبان دکتر حسین راغفر، اقتصاددان و استاد دانشگاه بود؛ او در این گفتگو که که در دو قسمت منتشر شد به موضوعات مهمی مانند دلایل بروز تلاطمهای اقتصادی، نبود عزم و اراده از سوی حاکمیت برای سامان دادن به شرایط کنونی و ارتباط این کمکاریها با بروز اعتراضات بعدی صحبت کرد.
قسمت دوم گفتوگو با حسین راغفر را اینجا ببینید
در ابتدای قسمت اول گفتوگو، از حسین راغفر پرسیده شد که "دو سال پیش شما در صحبتهایتان درباره رسیدن جامعه به بن بست گفتید و معتقد بودید که تا محقق شدن این نظریه راهی نمانده آیا هنوز هم معتقدید که ما به بن بست رسیدیم" که او این طور توضیح داد:"من فکر میکنم به بن بست نرسیدیم به این معنا که هنوز راه حل وجود دارد، منتهی اراده و عزم سیاسی برای این کار وجود ندارد، زیرا این راه حلها با آگاهی و شناخت ترسیم میشود؛ فقط خواستن مهم نیست و باید اول دلایل را شناسایی کنند بعد اقدام به حل آن کنند یعنی باید ابتدا ریشه بحران شناسایی و بعد دنبال راهکار بود؛ اما هنوز عدهای نپذیرفتند که مشکل کجاست و دنبال این هستند که عنوان کنند خیلی از مشکلات وارداتی و خارجی است و راه حلهایی هم که مطرح میکنند با واقعیت از زمین تا آسمان فاصله دارد."
این پژوهشگر در قسمت دوم این گفتگو به موضوعات مهمتری مانند رابطه مستقیم فقر اقتصادی با مشکلات و بحرانهای اجتماعی مانند بروز خشونت، دزدی، خودکشی و مهاجرت صحبت و تاکید کرد: «هر چند عده زیادی معتقدند که همه چیز از دست رفته و راهی برای بهبود شرایط وجود ندارد، اما من این اعتقاد را ندارم. هنوز هم اگر حاکمیت بخواهد میتواند به نیازهای مهم مردم پاسخ دهد، اما به شرط اینکه این کار توسط سیاستمداران اجرا شود نه کسانی که همواره به دنبال برهم زدن قاعده بازی هستند.»
او معتقد است که در حال حاضر کشور دست عدهای افتاده که آنها در همه زمینهها تعیین کننده همه چیز هستند یعنی بازیگرانی که پیشنهاد دهنده و مجری و حتی به نوعی کنترلگر هستند و آنقدر قدرت دارند که اجازه نمیدهند ستاد تنظیم بازار که در اصل باید منابع آنها در اختیار بانک مرکزی قرار گیرد، کار خود را انجام دهد. بنابراین جامعه تصور میکند که ستادی وجود ندارد، اما در واقع اینطور نیست ستاد هستند، اما بازیگردانان از اصول و قانون ستاد تمکین نمیکنند.
راغفر در بخش دیگری از این گفتگو به موضوع اعتراضات مردم و حضور آنها در خیابان اشاره میکند و میگوید: در آن برهه حساس عدهای که از این آشوبها سود میبردند خواسته مردم معترض را به شکل دیگری به گوش سیاستمداران و حاکمان میرساندند که آنها تصور کنند مردم به دنبال الواطی، رد شدن از چارچوبها و محدودیتهای اخلاقی هستند و در واقع فهم آنها از آزادی اینطور است؛ در صورتی که خواسته مردم اینها نبود.
اینطور که این اقتصاددان بیان میکند، بخش عمدهای از جوانانی که به خیابان آمدند خواستههای دیگر داشتند، آنها کار ندارند، امید ندارند و شرایط اقتصادی آنها را به بن بست رسانده و طبیعی است که در چنین شرایطی بخواهند اعتراض خود را به اشکال مختلف نشان دهند و وظیفه تصمیمگیران در این شرایط این است که به سمت مردم برگردند، بهبود شرایط و امید را به جامعه برگردانند البته نه با حرف بلکه با عمل. وقتی که کشور در مقاطع زمانی مختلف با بحرانهای مختلف اقتصادی یا اجتماعی روبرو میشود طبیعی است که سودجویان از این فرصت به نفع خود استفاده کنند.
از راغفر درباره بحرانهای اقتصادی و ارتباط آن با بحرانهای اجتماعی پرسیده شد که او اینطور پاسخ داد: وقتی بحران اقتصادی جدی شود و مردم دسترسی به منابع غذایی نداشته باشند نخستین بحرانهایی که بروز میکند جرم و جنایت، اعتیاد و سرقت است و در پی آن خودکشی، بحرانهای روحی و در نهایت مهاجرت. زیرا افراد به دنبال راه حلهایی میگردند که خود را از این شرایط نجات دهند و حالا اگر بخواهید بدانید راه حل چیست، راه حل سهمیه بندی کالاها است، زیرا تفاوت دسترسی طبقههای فقیر و غنی به منابع غذایی و گرسنه ماندن قشر عظیمی از جامعه نتیجهای جز بحران ندارد.
این استاد دانشگاه به حضور پررنگ متملقان و سودجویان در بدنههای مهم و حساس و تصمیم گیر کشور اشاره میکند و میگوید: از آنجایی که این افراد فقط به فکر جیب خودشان هستند و وفاداری هم ندارند و در نهایت برای رسیدن به جایگاه بهتر و ثروت بیشتر راهی جز تملق و ریاکاری ندارند، این امر را به مثابه یک ایدئولوژی میدانند و به وفاداری تظاهری ادامه میدهند تا از مواهب آن برخوردار باشند. البته این فرصت برای همه مهیا نیست و در نهایت آدمهای کوچک انتخاب میشوند برای مدیریتهای بزرگ و، چون بلد نیستند که باید چه کارهایی انجام دهند و شرایط بدتر میشود.
راغفر، سهم فشارهای خارجی بر اقتصاد ملی را مهم ارزیابی میکند و میافزاید: که در شرایط کنونی نه تنها ایران بلکه همه کشورها ناگزیر به حضور در بازار جهانی هستند، اما اینکه این حضور چگونه باشد بستی به سیاست و اقتصاد آن کشور دارد، اگر کشور مولد و تولید کننده متکی بر فناوری و نیروی انسانی باشد قطعا موفقتر از کشوری خواهد بود، چون درآمد ارزی ندارد خود را وابسته به فروش نفت و گاز بیشتری میکند؛ این در حالی است که قیمت نفت را هم خود کشور تعیین نمیکند و همه چیز بستگی به بازار جهانی دارد.